از نیمه دهه هفتاد راهاندازی تشکلهای مردمنهاد دوستدار میراث فرهنگی بستری برای تحقق مشارکت مردم در این حوزه شد. در این بازه زمانی همواره بر این نکته تأکید شده است که میراث فرهنگی موضوعی همگانی است که مالکیت مادی و معنوی آن، از آن همگان است، حتی استفاده از عناوینی همچون میراث ملی یا میراث جهانی سطح فراگیری این موضوع را نشان میدهد که دیگر نمیتوان آن چه را که ارزش میراث فرهنگی پیدا میکند. محدود کرد؛ یا تعلق و تملک آن را به یک فرد یا یک نهاد تقلیل داد. مالکیت نهادی و یا فردی تنها بخشی از مالکیت حقوقی را پدید میآورد، اما از ارزش فراگیر آن نمیکاهد.
در مورد نهادهای عمومی نیز، سازمانها یا وزارتخانههای مرتبط با میراثفرهنگی به نمایندگی از جامعه بخشی از این مسئولیت را دارند. ولی باید در نظر داشت که این تعلق سازمانی به معنای تملک انحصاری آثار نیست؛ چنانکه در تعاریف رسمی بر دسترسی همگانی و بهره برداری عمومی از آنها تأکید شده است و تجربههای برنامهریزی برای حوزه میراث فرهنگی نیز به سمت مشارکت بیشتر از این آثار پیش رفته است.
از سوی دیگر کثرت آثار منقول و غیرمنقول میراث فرهنگی نیز سبب میشود که نهادهای دولتی و حاکمیتی نتوانند در قبال همه آثار موجود انجام وظیفه کنند. کافی است به چند صد هزار تپه و محوطه باستانی و یا ابنیه فاخر و ثبت شده میراثی اشاره کنیم که تنها حفاظت و نگهبانی از آنها به یک لشکر نیرو نیازمند است و یا چند میلیون شیء تاریخی موجود که حاصل قدمت کشور است که یا از زیر خاک به شکل قانونی و غیرقانونی به دست آمده است و یا در گذر زمان و یا از سر علاقه به صورت مجموعههای خصوصی و یا خانوادگی در نزد افراد است. طبیعی است که نه توان گردآوری آنها در انحصار دولتها است و نه منطقی است که این حق را از افراد جامعه گرفت.
از این رو باید زمینههای ارتباط و مشارکت جامعه را در مسائل مربوط به میراث فرهنگی ایجاد کرد. در این خصوص ایجاد انجمنها و تشکلهای مردم نهاد میراثفرهنگی یکی از مهمترین راهکارها است. این انجمنها میتوانند برآمده از یک جامعه محلی اعم از یک شهر یا یک استان باشند و یا برآمده از دوستداران یک موضوع و در نهایت میتوانند شامل انجمنهای تخصصی در رشتهها و مشاغل مرتبط با میراثفرهنگی باشند. از جمله این انجمنها میتوان به اختصار به انجمنهای مرمتگران، باستانشناسان و یا مجموعه داران خصوصی اشاره کرد.
این انجمنهای تخصصی و تشکلهای مردمنهاد، جدا از اینکه بازوی یاری رسان و ناظر بر مالکان حقوقی و دولتی میراثهای منقول و غیرمنقول هستند، همزمان جایی برای هماندیشی و توسعه دانش و یا توسعه فعالیتهای مرتبط حتی در خارج از حیطه دولتها نیز میباشند. همچنان که جبران کننده ناتوانیها و ظرفیت اندک نهادهای دولتی بوده و با بهره گیری از بخش تعلق بومی و ملی، نهاد جایگزین برای صیانت از میراث فرهنگی و معرفی آنها به شمار میآیند.
در شرایطی که توسعه منابع انسانی و ساختاری دولتی با محدودیتهای قانونی و اجرایی روبرو است؛ این انجمنها میتوانند نقش تسهیل کننده و پیشبرنده داشته باشند. حوزه تشکلهای دوستدار میراث فرهنگی تنها محدود به این انجمنها نیست بلکه میتواند پیوند دهنده حوزههای تخصصی در اشکال مختلف با میراث فرهنگی کشور باشد و زمینه فعالیت، پویایی و خلاقیت را در این زمینه فراهم آورد. در این زمینه به طور نمونه میتوان به انجمن موسیقدانان دوستدار کاخ نیاوران اشاره کرد که واسطه برگزاری قریب به هفتاد کنسرت فاخر و نشستهای تخصصی در مجموعه کاخهای نیاوران است.
باید در نظر داشته باشیم که انجمنهای دوستدار دارای جنبههای عملکردی مختلف هستند و از این رو نمیتوان یکسویه به آنها نگریست و آنها را صرفا یک بازوی اجرایی در خدمت نهادهای دولتی دانست، بلکه آنها انگیزههایی فراتر از نهادهای دولتی برآمده از موضوع و نسبت آن با جامعه دارند. از این رو حفظ، صیانت، ترویج و معرفی میراث فرهنگی در معنای درست آن بدون وجود و فعالیت این تشکلها چیزی کم دارد. این موضوع تنها محدود به تجربه کشورمان نیست و میتوان در نمونههای جهانی نیز به انجمنهای متعدد دوستدار موزه برخورد که کمتر بومیسازی شده و تحقق یافته است. این تشکلهای مردمنهاد نیازمند بسترهای مسئولیتپذیری اجتماعی، مشارکت مردمی، نگاه مردمسالارانه، نقدپذیری و تعامل گفتگومندانه است.
این مفاهیم باید در بستر میراث فرهنگی تحقق یابد و هم جامعه و هم نهادهای متولی بپذیرند تا بتوانند به تشکلهایی منطقی، پایدار و اثربخش دست یابند؛ چنان که در سالهای گذشته با افول هر کدام از مفاهیم فوق و تسلط حاکمیت بیشتر دولتی و یا کاهش تخصص گرایی در این حوزهها نقش انجمنها کمرنگ شده و به تعطیلی کشیده شده است.
متولیان رسمی کشور باید بپذیرند که میراث فرهنگی دارای تخصص است و مثل هر حوزه فرهنگی و غیرفرهنگی باید از تخصص و دانشهای مربوطه در آن بهره گرفت و متخصصین را به رسمیت شناخت و زمینه حضور و بروز ایشان را فراهم کرد. همین موضوع را مردم و متولیان رسمی نسبت به کل جامعه باید بپذیرند که این حق مردم و همه جامعه است و باید زمینه مطالبهگری مردم و اظهارنظر در زمینه میراث فرهنگی از سوی مردم را فراهم کرد و با این نظرات تخصصی و مردمی در کنار هم میراثفرهنگی به سرمایه بالنده و زنده تبدیل میشود.
تشکلها و انجمنهای دوستدار میراث فرهنگی زمینهای برای بیان نقدها و نظرات تخصصی و مشارکت عملی مردم در حوزه میراثفرهنگی هستند.