• امروز : شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۴
  • برابر با : Saturday - 19 April - 2025
::: 3419 ::: 0
0

: آخرین مطالب

در فضای منافع ملی پیامی که باید از ایران مخابره شود | محمدجواد حق شناس عواقب اقتصادی تسخیر دولت | الیزابت دیوید بارت (ترجمه: رضا جلالی) جنگ یا گفتگو | باقر شاملو* نوروز و تجلی آن در فرهنگ پاکستان | ندا مهیار جشن آتش‌افروزان | مرتضی رحیم‌نواز دوگانگی در مواجهه با مصاحبه رفیق‌دوست | احسان هوشمند حرف‌های بی‌پایه درباره مسائل حساس قومی ـ زبانی را متوقف کنید شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد تلاش تندروها و بی‌ثباتی بازارها نگاهی دوباره به مشکلات روابط آمریکا با چین | جود بلانشت و ریان هاس (ترجمه: رضا جلالی) اهمیت راهبردی گردشگری دریایی در توسعه پایدار | محمدجواد حق‌شناس ایران در محاصره کوریدورهای ترکیه | علی مفتح* شخصی‌سازی حکمرانی یا ناحکمرانی | محمدحسین زارعی* پوتین و ترجیح اوکراین بر سوریه | الکساندر با نوف (ترجمه: رضا جلالی) شماره ۷۱ و ۷۲ | ۳۰ دی ۱۴۰۳ زاکانی پس از شرکت در انتخابات رای اکثریت را از دست داد تصمیمی شجاعانه ققنوس در آتش | مرتضی رحیم‌نواز شمایل یک اسطوره | مرتضی رحیم‌نواز بچه خانی آباد | ندا مهیار کالبد مدنی تهران | بهروز مرباغی* فضاهای عمومی و تعاملات اجتماعی رو بستر تاریخ | اسکندر مختاری طالقانی از تهران چه می‌خواهیم؟ | ترانه یلدا * داستان تولد یک برنامه | حمید عزیزیان شریف آباد* تاملی بر نقش سترگ سیدجعفر حمیدی در اعتلای فرهنگ ایران شبی برای «شناسنامه استان بوشهر» انجمن‌های مردمی خطرناک نیستند به آنها برچسب نزنیم فشار حداکثری فقط موجب تقویت مادورو خواهد شد | فرانسیسکو رودریگرز ناکارآمد‌ترین شورا | فتح الله اُمی نجات ایران | فتح‌ الله امّی چرا یادمان ۱۶ آذر، هویت بخش جنبشِ دانشجویی است؟ در ۱۶ آذر، هدف ضربه به استقلال و کنش‎گری دانشگاه بود یادی از۱۶ آذر | فتح‌ الله امّی وقایع ‎نگاری یک اعتراض | مرتضی رحیم ‎نواز روز دانشجو فرصتی برای تیمار زخم‌ها | محمدجواد حق‌شناس سیاست‌ورزی صلح‌آمیز ایرانی از منظر کنش‌گری مرزی | مقصود فراستخواه* دهه هشتادی‌ها و صلح با طبیعت | علی‌اصغر سیدآبادی* دلایل دوری از سیاست دوستی در جریان‌های سیاسی امروز با رویکرد شناختی | عباسعلی رهبر* شماره ۶۹ و ۷۰ | ۳۰ آبان ۱۴۰۳ دیپلماسی، تخصص دیپلمات‌هاست راه صحیح خنثی نمودن همگرایی اقتدارگرایان جدید | استفن هادلی (ترجمه: رضا جلالی) «پزشکیان» مسوولیت بخشی از اختیاراتش را به نیروهای رقیب واگذار کرده است دولت چهاردهم و ضرورت تغییر حکمرانی فرهنگی | شهرام گیل‌آبادی* مهاجرت، صلح و امنیت پایدار | رسول صادقی* صلح اجتماعی و سیاست انتظامی | بهرام بیات* عصرانه‌ای با طعم شعر فرزندان پوتین | آندره ئی کولز نی کف (ترجمه: رضا جلالی) شماره ۶۸ | ۳۰ مهر ۱۴۰۳ چرا اسرائیل به ایران حمله نکرد؟! | آیت محمدی (کلهر)

11

آمریکاستیزى راهبردی اشتباه در سیاست خارجى | محمود صدری

  • کد خبر : 2786
  • 10 مرداد 1401 - 7:14
آمریکاستیزى راهبردی اشتباه در سیاست خارجى | محمود صدری
در زمان جنگ سرد در چند نقطه جهان حاکمیت‌های ملی با گرایش‌های چپ به‌وجود آمد که وابستگی به‌هیچ یک از دو قدرت شرق و غرب نداشتند. آن‌ها که دارای بنیان قوی بودند علی‌رغم تلاش آمریکا از خطر مصون ماندند ولی دولت‌های ضعیف‌تر مثل محمد مصدق و سالوادور آلنده در شیلی از داخل سرنگون شدند. در واقع آن‌ها به خاطرداشتن ضعف و نقاط ضربه‌پذیر از خطر مصون نماندند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام تازه تاسیس به ‎دلایل مختلف که بحث آن هدف این نوشتار نیست راهبرد مخالفت با آمریکا را در سیاست خارجی خود در پیش گرفته است. این راهبرد تقریبا از انعطاف برخوردار نبوده و به تغییرات دولت‌ها و مواضع متفاوت روسای جمهور این کشور توجه جدی نکرده و نمی‌کند. همچنین نسبت به لابی در دستگاه حاکمه آمریکا و کنگره و نخبگان و روحانیون و جامعه این کشور هم بی‌تفاوت می‌باشد.

در سه دهه اخیر فرصت‌های ذیقیمتی برای کاهش تنش‌ها و بهبود روابط و بر قرار شدن مناسبات بهتر پیش آمده است که به‌دلیل همین سیاست راهبردی و اخلال مخالفان داخلی و در تضاد بودن با منافع کشورهای مختلف وهمچنین به علت ضدیت نیروهای تندروی درون آمریکا به جائی نرسیده است.

مهم‌ترین دلیلی که طرفداران ادامه وضع موجود به آن استناد دارند، عدم اعتماد به آمریکا و ضدیت و دشمنی این کشور با جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.

واقعیت آن است که آمریکا پس از سلطه بر جهان و گرفتن رهبری از دست انگلیس، روحیه امپریالیستی امپراتوری‌ها را در پیش گرفت. در چند دهه اخیر آن‌ها پا را از این امر فراتر گذاشته و به شرکاء و کشورهای هم پیمان خود نیز خیانت کرده و منافع کشورشان را بر متحدین ترجیح داده‌اند. از اینرو بی‌اعتمادی را در کشورهای اقماری به‎وجود آورده‌اند. این رفتار آمریکا به‌خصوص با تغییر زمامداران کاخ سفید و قدرت گرفتن جناح‌های مختلف اتفاق می‌افتد. پروژه حمله به کشورهای عربی که از عراق شروع شد و قرار بود مصر، عربستان و دیگر دول هم پیمان با این کشور را نیز در بر بگیرد، در قالب بهار به اصطلاح عربی به سرنگونی حاکمیت‌های تونس و مصر (دو حاکمیت هم پیمان با آمریکا) انجامید.

مخالفت جان اف کندی و جیمی کارتر روسای پیشین جمهوری آمریکا با محمدرضا شاه که بر خلاف مواضع جمهوری خواهان بود، نگاه تند دمکرات‌ها نسبت به بن سلمان ولیعهد عربستان که بر خلاف روابط تنگاتنگ و بسیار نزدیک و راهبردی با این کشور می‌باشد، گویای این واقعیت است که همواره با پیروزی حزب مخالف و تغییر رئیس جمهور امکان بر خورد جدی با متحدان وهم پیمانانشان وجود داشته و گاهی به تغییر حاکمیت‌ها و دولت‌ها نیز انجامیده است.

بررسی تاریخی نشان می‌دهد آمریکا در کشورهائی این تغییرات را انجام می‌دهد که به نوعی وابستگی کامل داشته باشند. معمولا چنین حاکمیت‌هایی از فقدان حمایت مردم بر خوردارند. این حکومت‌ها همچنین بیشتر ماهیت نظامی دارند و توسط ارتش و نیروهای اطلاعاتی اداره می‌شوند. یعنی دو عامل وابستگی به آمریکا وعدم داشتن حمایت مردمی امکان تغییر دولت‌ها را فراهم ساخته است. در چنین شرایطی کودتا توسط ارتش و یا شورش به‌وسیله مردم ناراضی و در نهایت تغییر حاکمیت توسط نظامیان انجام می‌گیرد. اصولا غرب از شکاف ملت و دولت بیشترین فرصت طلبی وبهره‌برداری را برای حفظ منافع خود بکار گرفته است.

آمریکا همچنین حاکمیت‌هائی که در تضاد با این کشور هستند را به‌ طرق مختلف سرنگون می‌سازد. نفوذ در جوامع و ایجاد انقلاب‌های رنگین یک روش دیگر تغییر نظام‌ها و یا رژیم‌ها می‌باشد. موفقیت این نظام سلطه‌گر در خلاء نبوده و معمولا از طریق نقاط ضعف صورت پذیرفته است.

در بیشتر موارد نظام‌های مخالف آمریکا از ماهیت خودکامگی برخوردارند. آن‌ها همچنین در اداره امور دارای نوعی ناکارآمدی در توسعه و به تبع آن معیشت عمومی و رفاه ملی هستند. عدم تامین مادیات و معیشت مردم، نارضایتی ایجاد کرده وعدم آزادی و دخالت‌های بیجا، روح و روان جامعه را آزاده خاطر می‌سازد. این دو ضعف بزرگ راه را برای انقلاب‌های رنگین فراهم می‌نماید. نهادهای متعدد و حرفه‌ای مانند سوروس سرمایه‌گذار مشهور و معروف آمریکایی و دستگاه جاسوسی CIA از تبحر و کارآزمودگی لازم در این زمینه برخوردار بوده و تاکنون موفقیت‌های زیادی را در سرنگونی دولت‌ها بدست آورده‌اند.

در زمان جنگ سرد در چند نقطه جهان حاکمیت‌های ملی با گرایش‌های چپ به‌وجود آمد که وابستگی به‌هیچ یک از دو قدرت شرق و غرب نداشتند. آن‌ها که دارای بنیان قوی بودند علی‌رغم تلاش آمریکا از خطر مصون ماندند ولی دولت‌های ضعیف‌تر مثل محمد مصدق و سالوادور آلنده در شیلی از داخل سرنگون شدند. در واقع آن‌ها به خاطرداشتن ضعف و نقاط ضربه‌پذیر از خطر مصون نماندند.

سلطه آمریکا مدیون ابزارهای متعدد و ابتکارات و خلاقیت‌های تحسین برانگیز است. موفقیت آن‌ها تنها در زمینه نظامی، سیاسی و اقتصادی و تکنولوژی نیست. بلکه رمز پیروزیشان در فرهنگ، آزادی‌های اجتماعی، جذابیت‌های زندگی و بسیاری از داده‌هایی است که با ماهیت انسان‌ها سازگاری دارد.

رسانه‌ها و تفکرات و اندیشه‌های مختلف و آزاد بودن آرا و فعالیت‌های اجتماعی و …در همین راستا قرار می‌گیرند. از اینرو در این دوران که دولتمردان آمریکا سیاست‌های اقتدارگرایانه خود را توسعه داده و این ابزارها در حال تضعیف شدن هستند، مورد انتقاد بخشی از متفکران و سیاستمداران هوشیار داخلی خود قرارگرفته‌اند. آن‌ها یادآوری می‌کنند که موفقیت آمریکا و غلبه بر کمونیست‌ها تنها در سایه قدرت نظامی و اقتصادی نبوده بلکه ارزش‌های انسانی نقش بارزی را داشته است و اکنون نیز پیروزی بر چین و روسیه نیازمند حفظ و تقویت این ارزش‌هاست.

البته جای شکی نیست که در آمریکا این ارزش‌ها سیر نزولی به‌خود گرفته ولی هنوز در برابر رقبا از قدرت بالندگی خوبی برخوردار است.

  • جهان در حال دوقطبی شدن است.

جنگ اوکراین کمک ذیقیمتی به آمریکا برای انسجام بخشی کشورهای غربی کرده است. شاید اگر «شی جین پینگ» رویاروئی فعلی را به تاخیر می‌انداخت فرصت بیشتری برای قدرتمندتر شدن چین به‌وجود می‌آمد. البته پاسخ آن‌ها این است که آمریکا به نتیجه‌گیری خود مبنی بر مهار چین رسیده بود. در هر حال «شی جین پینگ» وضعیت بسته‌تری را در کشور به‌وجود آورده است که اگر چه امنیت وعدم نفوذ را تقویت می‌کند، اما باعث کندی رشد و باز ماندن چین از سودمندی جامعه آزاد خواهد شد.

دمکرات‌ها در ائتلاف غرب و دنیای به اصطلاح آزاد موفق عمل می‌کنند. روی کار آمدن جمهوریخواهان به نفع روسیه و چین خواهد بود، چون انسجام غرب را دچار چالش می‌کند. این به عنوان یک عامل در موفقیت این دو کشور محسوب می‌شود.

امید دیگر دو قدرت محور شرق، اختلافات داخلی آمریکا است که می‌تواند به شکنندگی این کشور بیانجامد. تضعیف دلار هم چنانچه روزی اتفاق بیافتد ضربه کاری را به آمریکا خواهد زد. شاید از این اتفاق ب توان به عنوان مهم‌ترین عامل در افول قدرت این کشور نام برد.

اتفاقات پیش‌بینی شده نمی‌تواند کاملا نعل به نعل باشد. تحولات جهان و روابط بین‌الملل سیال است چون به جامعه و عنصر انسان وابسته می‌باشد. انسان‌ها و جوامع هم قابل پیش‌بینی مطلق نیستند. بعضی عوامل همچون محیط جغرافیائی، ژئو پلیتیک کشورها، موقعیت و فرهنگ و تاریخ جوامع، تضاد قدرت‌ها و …تقریبا در همه حکومت‌ها ثابت هستند، اما با روی کار آمدن سیاستمداران جدید و جابجائی مهره‌ها و یا تغییر و تحول در تهدیدات و… امکان تحول در روابط قدرت‌های درگیر وتغییر آرایش فعلی وجود دارد.

مسیر تعیین شده در جمهوری اسلامی ایران در زمینه تقویت بازدارندگی نظامی و استقلال در آن، بسیار تصمیم درست و منطبق بر منافع کوتاه مدت و دراز مدت بوده و رابطه حیاتی با سرنوشت کشور دارد. واقعیت تاریخی آن است که ایران همیشه در معرض تهدیدات کوچک و بزرگ بوده و خواهد بود. ضعف در قدرت مرکزی در طول تاریخ فروپاشی کشور و تجزبه آن و یا سلطه دول دیگر را در بر داشته است.

سقوط تخت جمشید، فروپاشی پادشاهی ساسانی، تسخیر ایران توسط چنگیز و تیمور، تجزیه و جدایی بخش‌های بزرگی از کشور توسط روس و انگلیس، تقسیم کشور توسط روس وانگلیس به دو بخش در پیمان‌های ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵، اشغال ایران در جنگ جهانی اول ودوم و حمله صدام همه حکایت از آسیب‌پذیری کشورمان را در هر شرایط و در هر زمان و مکان دارد. امری که استثنا نداشته و اتفاقی نبوده و یک قانون همیشگی با توجه به جایگاه ایران می‌باشد.

توازن بخشی به روابط و پررنگ کردن مناسبات با قدرت‌های شرقی و کاستن از وابستگی به غرب نیز یک تصمیم عاقلانه و منطبق بر منافع دائمی کشور است. اما غلطیدن در دامن شرق همانقدر خطرناک و ضد منافع ملی است که سرنوشت کشورمان به رابطه با غرب گره زده شود. سیاست یک‌جانبه با شرق اولا می‌تواند وابستگی و نوعی تحت الحمایگی در برداشته باشد و یا منافع کشور را ذیل منافع دو قدرت شرقی قرار دهد. ثانیا کشور را از توسعه و رشدی که در سیستم غربی یافت می‌شود باز می‌دارد. ثالثا هم‌راستا با ماهیت دو قدرت شرقی حاکمیت جمهوری اسلامی را خودکامه می‌نماید و آزادی و سیستم تکثرگرا در زمینه تفکر و اندیشه و اقتصاد و شراکت در انتخابات و… را محدود و یا بطور کلی از میان برمی‌دارد. ویژگی هائی که با ماهیت انقلاب اسلامی در تضاد کامل می‌باشند. ضمن آنکه روسیه به عنوانی یکی از دو قدرت برتر در حوزه شرق، ایران قدرتمند را تحمل نمی‌کند. چرا که اصولا روس‌ها به همسایگان خود به چشم زیر مجموعه نگاه می‌کنند و استقلال و قدرت برابر آن‌ها را بر نمی‌تابند.

مولفه‌های قدرت تنها در سایه بازدارندگی نظامی نیست. قدرت نظامی شرط لازم برای استقلال و حفظ کیان کشور است اما شرط کافی نمی‌باشد. کره شمالی پیشرفت زیادی در زمینه نظامی دارد اما بدون حمایت چین و روسیه بسیار آسیب‎پذیر است. ضمن اینکه مجبور است نظرات آن‌ها را مدنظر قرار دهد. قدرت و ظرفیت‎سازی در اقتصاد و تولید ثروت، نزدیکی ملت و جامعه با حاکمیت، داشتن فرهنگ و ایدئولوژی‌ای که امکان رویارویی با تمدن و فرهنگ جاری در جهان را داشته باشد شرط کافی برای استمرار استقلال‌طلبی و مصون بودن از تسلط و غلبه بیگانگان است.

حمهوری اسلامی ایران برای دست‌یابی به مولفه‌های قدرت، ناچار است تا ضمن تحکیم روابط خود با بلوک شرق، به روابط پایدار با غرب نیز توجه داشته باشد و یا حداقل به شرایطی دست پسدا کند که خطر جنگ و تنش را به حداقل برساند. چراکه راهبرد دشمنی با غرب نمی‌تواند منطبق بر مصالح و منافع کشور و استقلال طلبی باشد و هزینه‌های زیادی را متوجه کشور می‌کند. ما باید متوجه این موضوع باشیم که خود را از میدان تنازع قدرت‌ها میان دو بلوک شرق و غرب دور کرده و خود را در آماج تنش میان آن‌ها قرار ندهیم. ایران تاکنون هزینه‌های بسیار کمرشکنی را در راهبرد دشمنی با آمریکا متحمل شده است. در صورت قرار گرفتن به‌عنوان یک تهدید، ائتلاف‌سازی در منطقه بر ضد کشور خواهد شد و به‌عنوان یک هدف در ناتو مورد توجه قرار می‌گیرد. در این صورت است که وضعیت دشوارتری بر کشور تحمیل می‌شود. در جنگ سرد آینده و یا تقابل شرق و غرب، کشورهایی برنده هستند که به سیاست موازنه منفی و یا مثبت پایبند باشند.

فراموش نشود که این قدرت‌ها هستند که فرمان و مسیر را مشخص خواهند کرد و متحدین کوچک‌تر باید در چارچوب آن‌ها قدم بردارند. به‌عنوان مثال اکنون آلمان مجبور است که با سیاست‌های آمریکا علی‌رغم‌عدم تمایل همراه گردد. جنگ اوکراین که به تحریک آمریکا و انگلیس آغاز شد در چارچوب منافع آلمان و فرانسه قرار نداشت اما آن‌ها ناچار از همراهی خواهند بود. در جنگ سرد گذشته نیز آمریکا مبتکر بود. در هنگام استقرار موشک‌های پرشینگ، اروپائی‌ها تمایلی به آن نداشتند ولی تابع تصمیمات آمریکا شدند. چنانچه ایران در دسته‌بندی بلوک شرق در آید، مآلا تابع تصمیمات و منافع دو قدرت شرق قرار خواهد گرفت. از این‍رو همانطور که هدف انقلاب اسلامی و آرمان انقلابیون بوده است و با منافع کشور هم منطبق می‌باشد شایسته است راهبرد دشمنی با غرب به استراتژی ترمیم روابط و رفع تنش‌ها با غرب تغییر یابد. روشن است تعاملات همه‌جانبه و روابط تنگاتنگ و گسترده با شرق از محورهای اصلی این استراتژی جدید خواهد بود.

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=2786
  • نویسنده : محمود صدری
  • 612 بازدید

نوشته ‎های مشابه

25فروردین
عواقب اقتصادی تسخیر دولت | الیزابت دیوید بارت (ترجمه: رضا جلالی)
الیگارش‌ها در بازار انحراف ایجاد می‌کنند و اقتصاد جهان را به فساد می‌کشانند:

عواقب اقتصادی تسخیر دولت | الیزابت دیوید بارت (ترجمه: رضا جلالی)

19فروردین
جنگ یا گفتگو | باقر شاملو*
نظر مشورتی حکیم سخن، شیخ اجل سعدی به انتخاب سرنوشت ساز در موضوع اختلافات ایران و آمریکا:

جنگ یا گفتگو | باقر شاملو*

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.