در سرزمین ما، علم و فرهنگ همیشه به عنوان دو رکن اساسی جامعه شناخته شدهاند. با این حال، وقتی خانهای که در آن اندیشهها و ایدهها پرورش مییابند، به سکوتی ناخواسته دچار میشود، سؤالاتی بنیادین در ذهن هر متفکری ایجاد میشود. پلمپ خانه اندیشمندان، این کاشانه چشمگیر علم و فرهنگ، به عنوان یک نماد بارز از بیعملی و بیتفاوتی نهادهای مسئول است.
خانه اندیشمندان، واقع در خیابان نجات الهی تهران، به عنوان یکی از مراکز مهم برای تبادل ایدهها و برگزاری نشستهای علمی و فرهنگی در سال ۱۳۹۰ تأسیس شد. این مرکز با هدف ایجاد یک بستر مناسب برای فعالیتهای پژوهشی و خلاقانه، جمعآوری و تبادل افکار و ایدهها در زمینههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و علمی جمع کثیری از علاقمندان را به دور هم جمع میکرد و عملکرد آن نیز در این سالها نشان داده است که این مکان میتواند نقشی کلیدی در توسعه تفکر نوآورانه و فرهنگ دیالوگ ایفا کند و با انجمنهای علمی، نهادهای دولتی، انجمنها و نهادهای مردم نهاد، دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی، وزارتخانه ها، شهرداری تهران و سایر سازمانها و نهادهایی که به نحوی در حوزۀ علوم انسانی فعالیت میکنند، ارتباط و همکاری دارد. علاوه بر این خانه دارای گروههای علمی در رشتههای مختلف علوم انسانی است که بخش مهمی از برنامههای اصلی خانه توسط این گروهها طراحی و با همکاری دانشگاه ها، انجمنها و نهادهای علمی اجرا میشوند و در حال حاضر ۱۴ گروه علمی با مشارکت اعضای هیئت علمی دانشگاهها در خانه فعال هستند.
اما با کمال تأسف، پلمپ این خانه، نه تنها به معنای بستن در بر روی گنجینهای از ایدهها و نظرات بود، بلکه نشاندهنده ناکارآمدیهای بسیاری در دستگاههای دولتی و نهادهای مربوطه است. این اتفاق به نوعی زنگ خطر برای تمامی اندیشمندان و فعالان اجتماعی است که به دنبال فضایی برای بیان آزادانه نظرات و ایدهها هستند.
وزارت علوم، به عنوان نهادی که باید حامی پژوهش و تفکر در جامعه باشد، با پلمپ خانه اندیشمندان عملاً نشان داده است که به مشکلات و نیازهای واقعی جامعه علمی بیتوجه است.
آیا واقعاً اهمیت این خانه در چشم مقامات وزارت علوم از دست رفته است؟ و یا این که کنشهای خود را در پس پردهای از سکوت و انفعال پنهان کردهاند؟ و یا این اقدام به نوعیعدم توانایی در ارائه تسهیلات لازم برای فعالیتهای فرهنگی و علمی تعبیر نمیشود؟
وزارت علوم باعدم واکنش به این پلمپ، در واقع پیامی ارسال میکند: «شما میتوانید علم را در قالبی محصور و محدود نگه دارید، چرا که ما به عنوان نهاد مسئول، تعهد وپاسخی نداریم». این رفتار، شعلههای ناامیدی را در دل جویندگان علم و اندیشه میافروزد و موجب میشود که سوالاتی بنیادی پیرامون آینده پژوهش و تفکر در کشور شکل گیرد.
از جانب دیگر، این سکوت همچنین نشاندهنده یک نوع بیاعتمادی به توان استادان و پژوهشگران است. اگر برخی از نهادها یا افراد با بیان افکار و اندیشههای خود در خانه اندیشمندان، دچار مشکل میشوند، این نشانهای از ضعف در نظام آموزشی و علمی است. وزارت علوم به عنوان حافظ منافع علم و اندیشه باید نه تنها در برابر تهدیدات به دفاع برخیزد، بلکه باید دستاوردها و فضاهای فکری را با آغوش باز استقبال کند.
دولت و شهرداری نیز در این ماجرا کم از وزارت علوم ندارند. تصمیمات اشتباهی که در سطح مدیریت شهری اتخاذ میشود، بسیاری از فضاهای فرهنگی و اجتماعی را تهدید میکند و به نوعی توانایی پیشرفت جامعه را تحت الشعاع قرار میدهد. در دنیای امروز که کشورهای دیگر در حال پیشرفت و گسترش مراکز علمی و پژوهشی هستند، ایران به دلیلعدم حمایت از فضاهای اندیشمندی، به سمت انزوای فکری پیش میرود.
نبود خانه اندیشمندان، تأثیرات منفیای خواهد داشت که فراتر از محدودیتهای فیزیکی این مکان است. قطعاًعدم وجود چنین فضایی موجب افت کیفیت بحثها و کاهش تبادل ایدهها بین اندیشمندان خواهد شد. این ناکارآمدیها به نوبه خود میتواند بر روی بهبود اجتماعی و فرهنگی جامعه تأثیر منفی بگذارد و به چالشهای بیشتری در عرصههای مختلف دامن بزند.
در نتیجه، لازم است که علاوه بر نقد و بررسی این اقدامات، صدای اندیشمندان و فعالان علمی را بشنویم و از این ممارستهای ضد فرهنگی جلوگیری کنیم. تنها با همکاری و همفکری میتوان به سمت ایجاد فضایی بهرهورتر در اندیشه و دانش پیش رفت. بیتوجهی به این مهم، در نهایت به ضرر پیشرفت جامعه خواهد بود.