اگر پیشفرضهای فعلی در خصوص توافق ایران و امریکا درست باشد، معادله اصلی برای مذاکراتی که در حال انجام است و توافق احتمالی پس از آن، «استمرار توافق» است. در کنار استمرار توافق باید دیوارههای دفاعی مستحکمی در برابر کانونهای تخریبگری ایجاد کرد که همواره از نزدیکی ایران و امریکا نگران شده و راههایی برای تخریب تدارک میدیدند. در واقع گزارهای که امروز نخبگان، استادان دانشگاهی و تحلیلگران کشور بیش از هر گزاره دیگری باید به آن بیندیشند و راهکار ارایه دهند، راهکارهای تداوم و استمرار هرگونه توافق احتمالی است. دو طرف باید بتوانند برای ایام پساتوافق راهکارهای روشنی ارایه کرده و تلاش کنند دیوار بلند بیاعتمادی میان طرفین را در میانمدت از میان ببرند.
دیروز برخی اخبار جسته و گریخته درباره محتوای مذاکرات عراقچی و استیو ویتکاف منتشر شد که خوشبینیها را در خصوص تداوم مذاکرات و احتمال دستیابی به توافق بیشتر کرد. از جمله اینکه عراقچی خطاب به طرف امریکایی اعلام کرده که «امریکا باید ادبیاتش را تغییر دهد» و از بیان اظهارات غیرسازنده خودداری کند. تغییر ادبیات ترامپ و سایر مقامات امریکایی در راستای این گزاره محقق شده است. ایران همچنین درخواست تضامین جدی و اعتمادسازی از سوی مقامات امریکایی را مطرح کرده که این هم با موافقت طرف مقابل روبهرو شده است. عراقچی اعلام کرده اگر واقعا خواسته امریکاییها، مساله هستهای ایران باشد، ایران آماده رفع دغدغههای مطرح شده است. عراقچی همچنین ایده سرمایهگذاری طرف امریکایی در ایران را مطرح کرده که این گزاره هم با موافقت طرف مقابل مواجه شده است. نهایتا ویتکاف با ادبیات مناسبی از آغاز مذاکرات با طرف ایرانی ابراز خوشبینی کرده و ادامه مذاکرات به بعد موکول شده است. «اعتماد» در گفتوگو با محمدجواد حقشناس، فعال سیاسی اصلاحطلب تلاش کرده، ابتدا بسترهای آغاز مذاکرات و سپس راهکارهای استمرار آن را بررسی کند. او معتقد است اگر منافع ملی و مشروع دو طرف محور رایزنیها قرار گیرد، بدون تردید میتوان به استمرار توافق تا فرو ریزی کامل دیوار بیاعتمادی میان دو کشور امید داشت. حقشناس در عین حال معتقد است امریکا باید بداند با ایران متفاوتی روبهرو است. ایرانی متفاوت با ایران پس از جنگ جهانی دوم، ایران پساملی شدن صنعت نفت و ایران پساانقلاب. این ایران دیگر دخالت در امور داخلی خود را نپذیرفته و در برابر آن میایستد.
اگر قرار باشد، بسترهای تحقق مذاکرات ایران و امریکا در روزهای اخیر را بررسی کنیم، چه زمینههایی را میتوان به وجودآورنده این دوران متفاوت دانست؟
فرصتی که برای مذاکرات فراهم شده را باید به عنوان یک فرصت تاریخی در نظر گرفت، با تغییراتی که در سال گذشته در هیات حاکمه امریکاییها رخ داد، در یک رقابت بسیار سخت و تنگاتنگ، عملا فضای تصمیمسازی و تصمیمگیری هم در کاخ سفید، هم در مجلس نمایندگان و هم در مجلس سنای امریکا یکدست شد و پس از سالها در اختیار حزب جمهوریخواه و چهره شاخصی مثل ترامپ قرار گرفت. آثار این تحول فقط مختص امریکا نیست، بلکه آثار آن در اروپا، کانادا، مکزیک، پاناما و…نیز نمایان شد. این تحولات به خصوص در حوزه روابط امریکا با چین و روسیه بسیار کلیدی هستند. جهان علیالقاعده در برابر چنین تحولاتی نمیتوانست برخورد عادی و روتین داشته باشد. از سوی دیگر تغییراتی که طی یکسال و نیم گذشته در خاورمیانه شکل گرفته بودند و پس از ۷اکتبر در غزه و سایر مناطق خاورمیانه جنگ تمام عیاری را بین اسراییل و حماس ایجاد کرده بود، وضعیت خاصی را در منطقه هم شکل داد. در این میان باید توجه داشت تحولات خاورمیانه هر چند در ظاهر مرتبط با غزه و اسراییل بود، اما در ادامه دامنه تحولات به لبنان، سوریه، یمن، عراق، اردن و ایران نیز کشیده شد. این روندی بود که جهان نمیتوانست به سادگی از آن عبور کند. یک ناآرامی گسترده در مهمترین فضاهای ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک جهان که در مناطقی چون تنگه هرمز، تنگه بابالمندب، کانال سوئز و دریای مدیترانه ظهور و بروز داشت و خلیجفارس، دریای احمر و شاخ آفریقا را درگیر خود میساخت.
جدا از گزارههای خارجی در داخل کشور هم تحولاتی رخ داد که نتیجه آن را در مذاکرات اخیر میتوان مشاهده کرد. حضور دولت پزشکیان و جریان اصلاحات در ساختار اجرایی چقدر در شکلدهی به این مذاکرات اثر داشت؟ به هر حال پزشکیان اعلام کرده بود، تنشزدایی را برای رفع تحریمها دنبال میکند.
حادثه سقوط بالگرد رییسجمهور سابق باعث پایان فضای یکدستی شد که با حضور طیفهای رادیکال در ایران پیش آمده بود، این روند عملا یک انتخابات زودرس را شکل داد. این انتخابات زودرس منجر به روی کار آمدن دولتی شد که مانند دولت آقای رییسی که در اختیار جریان تندرو بود و تفکرات جبهه پایداری در آن راهی نداشت. در واقع دولت جدید به دنبال تنشزدایی بود. دولت پزشکیان از زمان انتخابات اعلام کرد که مذاکره و پایان دادن به تحریمها را به عنوان تارگت اصلی در دستور کار دارد و برای آن تلاش میکند. پس از قدرت گرفتن پزشکیان در ساختار تقنینی هم نمایندگان اصلاحطلب و مستقل در مجلس، از حضور جریان تندرو در جایگاه ریاست مجلس جلوگیری کرده و چهرهای مانند قالیباف در راس پارلمان قرار گرفت. با فرصتی که فراهم شد و با تغییر رویکردی که در نهاد نظارتی و حاکمیتی شکل گرفت، پزشکیان به عنوان کاندیدای جریان اصلاحطلب در راس هرم اجرایی قرار گرفت و قالیباف هم به عنوان رییس ساختار تقنینی را در دست گرفت. در این میان نمیتوان از حمایت جریان اصلاحات و چهرههایی چون خاتمی، ناطقنوری، سایر جریانات اصلاحطلب و ظریف در پیروزی پزشکیان غافل شد.
فکر میکنید حاکمیت دورنمای آینده و احتمال حضور ترامپ را تحلیل کرده بود که تصمیم به ایجاد گشایشهای لازم برای حضور جریان اصلاحات در انتخابات گرفت؟ در واقع آیا حاکمیت ایران میخواست سکان هدایت مذاکرات را جریان اصلاحات و چهرهای مانند پزشکیان در دست داشته باشد؟
معتقدم رویکرد هوشمندانهای در دوران پسارییسی اتخاذ شد تا کسی که در پاستور مستقر میشود چه با پیروزی نامزد دموکراتها و چه با حضور ترامپ به عنوان نامزد جمهوریخواهان بتواند نقش مناسبی به نفع منافع ملی کشور ایفا کند. قطعا کاندیدایی مانند سعید جلیلی این ویژگی را نداشت. شاید مطلوب حاکمیت، حضور چهرهای مانند قالیباف بود. اما ایجاد یک رقابت منطقی با حضور جریان اصلاحات و طیفهای رادیکال، شانس قالیباف را به حداقل رساند. بنابراین فضایی در انتخابات مهیا شد تا اگر در پاستور چهرهای مانند قالیباف حضور ندارد، حداقل سکان هدایت به دست تندروها هم نیفتد و کشور به سمت گذرگاههای خطرناک سوق پیدا نکند. در ادامه این عقلانیت در دولت ادامه دارد، عباس عراقچی بر راس هرم سیاست خارجی نشست که قبلا در کنار ظریف در مذاکرات برجام آبدیده شده و میتوانست این بار را به دوش بکشد. حتی زمانی که اسراییل حاشیهسازی و تلاش کرد ایران را با تهاجماتش تحریک کند، ایران وعده صادق ۳ را به تاخیر انداخت. در واقع سیاستهایی که در ایران دنبال میشد، رویکردهای تنشآفرینی نبودند. عملا دولت تلاش کرد، کشور دوباره در یک معرکه جدید قرار نگیرد. ضمن اینکه شرایط امروز با دوران جنگ ۸ساله با عراق تفاوتهای جدی داشت. در سالهای اول انقلاب، کشور انرژی بالایی داشت که بر اثر انقلاب آزاد شده بود. امروز اراده حاکمیت مذاکره برای پایان دادن به تحریمهاست. در کل تلاش شد کشور به سمت تنازع و جنگ سوق پیدا نکند.
شما از تغییرات طرف ایرانی و راهبردهای مدنظرش صحبت کردید. مذاکرات اخیر اما دو سو دارد، طرف امریکایی به رهبری ترامپ چه تغییراتی را پشت سر گذاشته است؟
اولویت ترامپ هم جنگ نیست، چراکه میداند این جنگ هزینهبر و ویرانگر خواهد بود. هر نوع تنازع در منطقه باعث آسیب دیدن ۶ کشور عربی حاشیه خلیجفارس، عراق و…خواهد شد. هرچند شاید امریکا بتواند جنگ را آغاز کند، اما به راحتی نمیتواند آن را پایان دهد. از همه مهمتر آسیب بزرگی که کشورما در این ماجرا متحمل میشد، تصمیمسازان ایرانی را نیز بر آن داشت که به جای تنش به سمت گفتوگو و مذاکره حرکت کنند. در واقع خطوط موازی به هم رسیدند.
درباره مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم هم صحبتهای بسیاری صورت گرفته است. از نظر شما مهم است که مذاکرات به چه سبک و سیاقی برگزار شود یا اصل رابطه و گفتوگو را مهم میدانید؟
امروز با واقعگرایی و عقلانیت در رفتار تصمیمسازان ایرانی و امریکایی به جایگاهی رسیدهایم که دو کشور با هم گفتوگو کنند. اصل موضوع برقراری دیالوگ و ملاقات است که دارای اهمیت است. این ملاقات میتواند پشت یک میز باشد یا در دو اتاق متفاوت یا در عمارت یکسان با اتاقهای مجزا. همه دیدند که این ۲ساعت و نیم نشست چه اثراتی در بازارهای ارز، طلا، بورس و…داشت. در کمتر از ۸ساعت یکی از بزرگترین سقوطهای ارزش دلار در برابر ریال در همه سالهای اخیر رخ داد. این روند از واقعیتهای درونی جامعه هم خبر میدهد. وقتی جامعه احساس نگرانی را حتی به صورت نسبی پشت سر بگذارد آماده جهش و رشد و بهبود و ثبات میشود. معتقدم اگر این روند بدون زیادهخواهیهای طرفین و بدون توجه به حاشیهها، مدیریت شوند روزهای روشنی را نوید میدهند.
هر مذاکرهای بازندگان و برندگانی دارد. اگر قرار باشد، بازندگان و برندگانی برای این دور از مذاکرات در نظر بگیریم کدام طرفها را میتوان نام برد؟
بیشترین سود از این مذاکرات متوجه ایران و امریکاست. البته کشورهای منطقه به خصوص کشورهای خلیجفارس هم منتفع میشوند. کشوری مانند عراق که هم به ایران نیاز دارد و هم به امریکا در این میان بسیار سود میکند. مهمترین مخالف به نتیجه رسیدن مذاکرات، اسراییل است. اسراییل در داخل ایران و بیرون از ایران هم طیفهای همسویی دارد. این همراهان داخلی اسراییل شاید همراهی ایدئولوژیک با اسراییل نداشته باشند، اما در عمل، مواضعی همسو با اسراییل اتخاذ میکنند. باید مراقب این رادیکالهای تخریبگر باشیم. پس در نتیجه این همسویی به نفع نتانیاهو است. در کنار این طیف جریان جنگطلب و تندرویی در داخل امریکا هم وجود دارند که در راستای مواضع اسراییل هر اقدامی را صورت میدهند. اینها هم احساس ضرر میکنند. ایران باید مراقب تحرکات این طیفها باشد. از همه مهمتر باید از ایران صدای واحدی به جهان، منطقه و طرف مذاکره که امریکاییها هستند، ارسال شود. این روند که دقیق، درست و اصولی است اجماع نخبگان، عقلا و خردمندان کشور و البته عامه مردم را همراه دارد.
به نظر میرسد برای رسیدن به توافق با امریکا مشکل حادی وجود نداشته باشد. امریکا اعلام کرده اگر ایران به سمت سلاح هستهای نرود برای امریکا کافی است. ایران هم در دکترین خود اعلام کرده به دنبال چنین تسلیحاتی نمیرود. اما موضوع مهمتر حفاظت از توافق برای استمرار است. چطور میتوان توافق با امریکا را استمرار بخشید؟
مساله اصلی در حوزه سیاست خارجی منافع ملی است. اگر این منافع برای طرف امریکایی و طرف ایرانی برقرار باشد، بزرگترین ضامن تداوم هر نوع توافق و تفاهمی است. هیچ طرفی از دشمنی سودی نمیبرد. امریکاییها باید بدانند که ایران با ایران پس از جنگ جهانی دوم و دوران پساملی شدن صنعت نفت و دوران انقلاب تفاوت دارد. امروز ایرانی روبهروی امریکا قرار گرفته که استقلال سیاسی خود را مهم میداند. امریکا باید از مداخله در امور داخلی ایران بپرهیزد. اگر دو طرف به سمت فضایی حرکت کنند که از مداخلات بیطرف دست بردارند، میتوان به استحکام در توافق رسید. ایران جز اسراییل رابطه با هر کشوری را ممکن میداند. ایران هم باید از آرمانهای رویایی دست بردارد و پا در زمین بگذارد. باید بدانیم دنیای دیپلماسی بر اساس رئالیسم شکل میگیرد. ۴۶ سال از انقلاب ۵۷ میگذرد. بیش از ۸۰درصد افرادی که در ایران زندگی میکنند پس از فروردین ۵۸ به دنیا آمدهاند باید به مطالبات این اقشار هم توجه کرد. اصل در هر رابطهای باید منافع ملی باشد. اگر در راستای تحقق این منافع حرکت کرده و زمینه مشارکت مردم را فراهم کنیم، روزهای امیدبخشی در راه خواهد بود.