یکی از پیچیدهترین مسائل سیاست خارجی که دولت جدید امریکا با آن مواجه است، موضوع ونزوئلا است. در دوازده سال گذشته ونزوئلا از یک دموکراسی ضعیف و شکننده به رژیمی پایدار و خودکامه تبدیل شده است و یکی از جدیترین فروپاشیهای اقتصادی و بحرانهای مهاجرت را در دوران مدرن بدون آنکه کشور درگیر جنگ باشد، تجربه میکند و در سالهای اخیر این مشکلات به شکلی فزاینده برایالات متحده هم تاثیر گذاشته است. در پنج سال گذشته مقامات امریکا بیش از نهصد هزار ونزوئلایی را که در تلاش بودهاند از مرز جنوبی امریکا بگذرند، دستگیر کرده اند.
بسیاری انتظار دارند که دولت جدید دونالد ترامپ همان رویکرد فشار حداکثری را که در دور اول ریاست جمهوری خود پیش گرفت و تحریمهای مالی و نفتی گستردهای را بر ونزوئلا تحمیل کرد، از تلاش برای قیام مسلحانه حمایت کرد و حتی اقدام مستقیم نظامی را مطرح نمود، ادامه دهد. درست سه روز قبل از انتخابات سناتور ماکرو روبیو نامزد ترامپ برای سمت وزارت خارجه در دولت جدیدش، در یک گردهمایی در فلوریدا اظهار کرده بود که در دولت جدید «ما وضعیت بسیار متفاوتی خواهیم داشت که هم سختتر و هم شفافتر است و این نه فقط ونزوئلا بلکه کوبا و نیکاراگوئه را هم شامل خواهد شد.» روبیو تنظیم قانونی به منظور تدوین تحریمها علیه ونزوئلا را بر عهده گرفته و لغو تحریمها و نیز شناسایی دیپلماتیک را مشروط به کناره گیری مادورو از قدرت و انتقال آن به رهبر مخالفان نموده است.
اما بازگشت دولت جدید امریکا به استراتژی شکست خورده فشار حداکثری، اشتباهی فاحش خواهد بود. تحریمها به ندرت در تغییر یک رژیم موثر بودهاند و ونزوئلا از این قاعده مستثنی نمیباشد. تحریمها نه تنها کمکی به بیثباتی رژیم مادورو نکردهاند بلکه سبب شدهاند تا کنترل خود را تحکیم نماید و عدم توازن قدرت بین دستگاه دولت و جامعه مدنی ضعیف و ناتوان شده را افزایش دهد. از سال ۲۰۱۴، بیش از هفت میلیون ونزوئلایی از کشورشان گریختهاند و دو برابر کردن این فشارها شرایط زندگی مردم ساکن در ونزوئلا را بدتر خواهد کرد. بنابراین حداکثر ساختن فشارها مغایر با تلاشهای امریکا برای کاستن از مهاجرتهای غیر قانونی و تضمین تامین پایدار و با ثبات انرژی خواهد بود.
ایالات متحده امریکا باید به محکوم نمودن نقض حقوق بشر و نیر حذف نهادهای دموکراتیک توسط دولت مادورو ادامه دهد اما ترامپ و دولتش باید استراتژی تعامل هدفمند با مقامات ونزوئلا را در پیش گیرند. اتخاذ این استراتژی حفظ یا تقویت روابط سیاسی و اقتصادی بین دو کشور را در اولویت قرار میدهد. (روابطی که ذینفعان متعهد به کمک برای انتقال دموکراتیک قدرت را تقویت مینماید). نخستین اولویت سیاست ایالات متحده امریکا باید کاهش رنج مردم ونزوئلا باشد و این نکته را هم باید قبول کند که تحریمهای اقتصادی گسترده رنج مردم این کشور را افزایش داده است. واشنگتن باید در هر جا که امکانپذیر باشد از تعامل با ونزوئلا (مثل کاهش تدریجی تحریم ها) به منظور تشویق آن کشور به بهبود وضعیت حقوق بشر و آزادیهای سیاسی استفاده کند. استراتژی تعامل هدفمند راهی برای بهبود فوری شرایط در ونزوئلا ارائه میدهد و چشمانداز انتقال دموکراتیک قدرت در میان مدت را تقویت مینماید.
- فاجعه تحریم
از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۲، امریکا تحریمهایی را بر ونزوئلا اعمال کرده است که تا کنون بیسابقه بوده است. دولت ترامپ تجارت نفت، طلا و نیز روابط بانکی با ونزوئلا (معاملات با بانکهای خصوصی آن کشور هنوز مجاز بود) را تعلیق کرد و استقراض، تجدید ساختار بدهی یا دریافت سود سهام از شرکتهای تابعه خارج از کشور (نظیر سیتگو) را برای دولت مرکزی و نیز صنعت نفت ونزوئلا ممنوع ساخت. در سال ۲۰۱۹، واشنگتن کنترل و مدیریت دارایی خارجی ونزوئلا را به گروه مخالفان دولت آن کشور تحت رهبری خوان گوایدو که مورد شناسایی ایالات متحده امریکا قرار گرفته اند، واگذار کرد و دسترسی دولت ونزوئلا به ذخایر بین المللی از جمله حق برداشت ویژه از صندوق بین المللی پول را مسدود نمود.
دولت اول ترامپ همچنین تحریمهای ثانویه را اعمال کرد، تحریمهایی که با هدف قرار دادن شرکتهای خارجی و کشتیهایی که در امر تجارت نفت ونزوئلا فعال بودند، مانع از فروش نفت آن کشور در بازار جهانی شدند. در سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱، چهل و هفت کشتی و ۱۲ شرکت که به صادرات نفت ونزوئلا مساعدت کرده بودند، تحریم شدند. (برعکس، برغم تحریمهای مشابهای که در حال حاضر توسط امریکا بر روسیه اعمال شده است، هنوز نفت کشهای غیر امریکایی میتوانند نفت روسیه را بشکهای ۶۰ دلار به فروش برسانند و مشمول تحریم هم قرار نگیرند).
تحریمهای امریکا، بحران اقتصادی ونزوئلا را تشدید کرده است. کاهش درآمد سرانه این کشور از سال ۲۰۱۳ به دلیلعدم تعادل شدید در اقتصاد کلان ونزوئلا آغاز شد و اینعدم تعادل حاصل سیاستهای پوپولیستی بود. با این حال، از سال ۲۰۱۷ تحریم به شکلی چشم گیر از طریق قطع دسترسی ونزوئلا به بازارهای مالی و درآمدهای حیاتی نفت که منجر به کاهش شدید تولید نفت آن کشور شد، وضعیت اقتصادیاش را بدتر کرد. تحریمها به شکل قابل ملاحظهای به کاهش تولید، واردات و بهره وری در حوزه نفت کمک کردند و چنانچه تحریمها نبودند اقتصاد ونزوئلا با افزایش بهای نفت در سال ۲۰۱۷ میتوانست بهبود و رشد خود را آغاز نماید. تحریمها عامل حدود پنجاه و دو درصد از کسادی اقتصاد ونزوئلا بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ بودند. اگر این تحریمها هم نبودند ونزوئلا با یک بحران شدید مواجه میشد و درآمد سرانه آن ۳۴ درصد کاهش مییافت اما با اعمال تحریمها تولید ناخالص داخلی سرانه آن کشور حدود هفتاد و یک درصد کاهش یافت که تقریباً معادل سه دوره بزرگ رکود به شکل متوالی است.
بحران مهاجرت ونزوئلا از فروپاشی فرصتهای اقتصادی در آن کشور ناشی میشود. اگر چه نقض حقوق بشر در ونزوئلا وحشتناک است اما با پاکسازی قومی، نسل کشی یا درگیریهای مسلحانه که نوعاً به آوارگی قومی میانجامد، قابل قیاس نیست. با این وجود میلیونها ونزوئلایی برای فرار از یک فاجعه اقتصادی کشورشان را ترک گفته اند. اگر امریکا سیاستهایی که معیست شهروندان ونزوئلا را هدف میگیرند، احیا کند نباید تعجب کرد اگر بسیاری از افراد آسیبپذیر در معرض آن سیاستها قرار گیرند.
- دستاورد تعامل
در سال ۲۰۲۲ دولت بایدن مجدداً تماسهایی را با دولت مادورو برقرار کرد و در آن مذاکرات مسیرهای دوگانهای را دنبال کرد که به تدریج از تحریمها کاسته و تجدید مذاکرات با مخالفان مادورو را تشویق میکرد. در نوامبر سال ۲۰۲۲، وزارت خزانه داری امریکا برای شرکت شوورن (تنها شرکت امریکایی مجاز به تولید نفت در ونزوئلا) مجوز صادرات نفت ونزوئلا به امریکا را صادر کرد و این اتفاق مصادف با از سرگیری مذاکرات بین مادورو و مخالفانش بود.
منتقدان ادعا میکردند که دولت بایدن بدون هیچ دستاوردی تحریمهای مادورو را کاهش میدهد اما این انتقاد یک دستاورد اساسی را نادیده میگیرد. در اکتبر ۲۰۲۳، مادورو علناً متعهد شد که انتخابات ریاست جمهوری کشورش را آزادانه و عادلانه برگزار نماید. اگرچه انتخابات آن کشور با حداقل شفافیت به پایان رسید. اما مذاکره او با مخالفانش سبب شد ائتلاف مخالفان بتواند ادموندو گونزالس را (چون ماریا کوریا ماچادو دیگر فرد مخالف از نامزدی منع شده بود) کاندیدای انتخابات نماید. همچنین واشنگتن به شکل موفقیتآمیزی مخالفان مادرو را تشویق کرد تحریمهای انتخاباتی شکست خورده خود را کنار بگذارند و برغم مواجهه با شرایط نا برابر در فرآیند انتخابات مشارکت نمایند. این تصمیمات به گونزانس کمک کرد تا مادورو را در انتخابات جولای سالجاری با نتیجه ۲ به یک شکست دهد. مخالفان پیروزی خود را با برگههایی که از سیستم الکترونیکی رای گیری اخذ کردند، مستند نمودند و ضمن نیروبخشی مجدد به ائتلاف مخالفان، حمایت گسترده مردم ونزوئلا از خود را به نمایش گذاشتند. هر چند این پیروزی تغییری سریع و بلافصل را ایجاد ننمود و شورای انتخاباتی مادورو به صورت آشکار نتایج انتخابات را تغییر داده و او را (مادورو) پیروز انتخابات معرفی نمود، اما از قویترین چالشی که حکومت خودکامه مادورو تا کنون با آن مواجه بوده است، رونمایی نمود.
منتقدان احتمالا ادعا خواهند کرد که پیروزی مخالفان در انتخابات ونزوئلا امری بیمعنی است زیرا در نهایت مادورو در قدرت ماند و سرکوب مخالفان را تشدید نمود. اما این انتقاد چیزی را که بیشتر از نتیجه انتخابات واجد اهمیت است، نادیده میگیرد زیرا انتخابات نقشی اساسی و مهم در احیاء و مشروعیت بخشی به مخالفان در ونزوئلا ایفا کرد، حمایت گسترده مردم ونزوئلا از مخالفان مادورو را به نمایش گذاشت و همبستگی و انسجام داخلی را تقویت نمود. این تحولات پیش شرطهای ضروری برای هرگونه چالش موفقیتآمیز در برابر رژیم مستقر میباشد. اینکه این دستاوردها خواهند توانست به تغییراتی معنادار بینجامد بستگی به آن دارد که اهداف مخالفان مادورو تا چه اندازه واقع بینانه هستند و تا چه میزان قادرند از فدرتی که تازه به دست آوردهاند در مذاکرات آینده با دولت مستقر استفاده نمایند.
- فراتر از انزوا
در پیش گرفتن یک سیاست خارجی واقع گرا نسبت به ونزوئلا مستلزم آن است که امریکا تصدیق نماید بر جریانهای سیاسی کشورهای اقتدار گرا نفوذ محدودی دارد. در دنیایی که هفتادویک درصد مردمش تحت حاکمیت رژیمهای اقتدارگرا زندگی میکنند، هدفگذاری برای تغییر رژیم کشورهایی نظیر کوبا، ونزوئلا و…نه فقط بیهوده بلکه خطرناک است. گزینش رژیمهای سیاسی خاص خطراتی نظیر بیگانه شدن با متحدان، تضعیف اقتدار اخلاقی ایالات متحده امریکا و پر رنگتر نمودن ادعاهای اقتدارگرایان مبنی بر اینکه واشنگتن در امور داخلی سایر کشورها مداخله مینماید، به همراه میآورد. در ونزوئلا اتخاذ یک رویکرد اصولی و عملگرایانه (تمرگز بر کمکهای بشر دوستانه و تعامل سیاسی) به ایالات متحده و مردم ونزوئلا بهتر خدمت خواهد کرد.
لذا دولت ترامپ باید به کاهش تحریمهای اقتصادی مساعدت نماید. بخشی از کاهش تحریمها به آن دلیل باید عملی شود که میلیونها نفر را در ونزوئلا به خاک نشانده است. اما بخشی دیگر از هدف کاستن از تحریمها آن است که بهبود شرایط زیستی و معیشتی مردم واجد هدفی سیاسی هم میباشد. هرچه شرایط زندگی در ونزوئلا بهتر و تحمل پذیرتر باشد احتمالاً فرار آنها به سوی امریکا کاهش خواهد یافت. بنابراین مدیریت جریان مهاجرت از ونزوئلا مستلزم تعامل و همکاری پایدار با کاراکاس است. از این رو بازگشایی سفارت امریکا در ونزوئلا گام مهمی برای حفاظت از منافع امریکا در آن کشور می باشد.
بنابراین کاهش تحریمها فرصتی را در اختیار دولت ترامپ قرار خواهد داد تا در زمینه حقوق بشر امتیازاتی بگیرد. مثلاً صدور مجوز طرحهای جدید در حوزه نفت میتواند منوط و مشروط به آن شود که درآمدهای مکتسب از این محل در اختیار سازمانهای بین المللی فعال در امور بحرانهای انسانی ونزوئلا قرار داده شود. همچنین دولت ترامپ میتواند از رفع تحریمها به منظور پیشبرد اصلاحات سیاسی در ونزوئلا یا آزادی زندانیان سیاسی در آن کشور بهره ببرد. علاوه بر اینها دولت ترامپ میتواند با کاستن از تحریمها به منظور انجام تغییرات نهادی و سازمانی که موجب کاهش سهم و منافع دولت شده و فضای مناسبی برای همزیستی جناحهای سیاسی ونزوئلا ایجاد خواهد کرد مذاکره نماید. دولت ترامپ همچنین میتواند با استفاده از کاهش تحریم، ونزوئلا را وادارد که نسبت به تعیین مقامات انتخاباتی اقدام کرده و نسبت به دعوت از ناظران بین المللی برای برپایی انتخابات بعدی متعهد گردد. روشهای مذکور بهترین راههای ایجاد انگیزه برای یک تغییر دموکراتیک است. (همچنین امریکا باید با شرکای منطقهای خود مثل برزیل، کلمبیا و مکزیک برای دستیابی به یک راه حل سیاسی واقع بینانه همکاری نماید).
اگر دولت ترامپ سیاست تعامل محدود را بپذیرد، به واقعیت احترام گذاشته است. سیاستهای تنبیهی شاید برای سیاستمداران جذاب باشد اما اعمال اینگونه سیاستها، رژیمها را در مخمصه و تنگنا قرار داده و تغییر رفتاری آنها را نا محتمل میسازد. دولتی که رهبرانش از تعقیب توسط ایالات متحده امریکا ترسان باشند، به هرکاری نظیر دزدی انتخابات به منظور ماندن در قدرت دست خواهند زد. به عبارت دیگر، مشارکت استراتژیک میتواند انگیزه تغییرات مثبت بوده و بازیگران محلی را که از حل مشکلات به روش مذاکره حمایت میکنند، تقویت نماید.
استیون لویتسکی و لوکان وی اندیشمندان علوم سیاسی نشان دادهاند کشورهایی که دارای روابط نهادی، اجتماعی و اقتصادی با غرب هستند از کشورهایی که صرفاً در معرض اقدامات تنبیهی قرار دارند، احتمال دموکراتیک شدنشان بیشتر است.
علاوه بر این ترامپ قبول خواهد کرد زمانی که مردم تحت حاکمیت یک رژیم خودکامه فقیرتر شوند، دولت قویتر میگردد نه ضعیف تر. در اوج کسادی اقتصاد ونزوئلا، بخش بزرگی از مردم آن کشور به کمکهای دولت وابسته بودند کمکهایی که دریافت آنها به تامین مقاصد سیاسی دولت منوط شده بود. بر عکس، احیای اقتصاد ونزوئلا در چهار سال گذشته که بخشی از آن به دلیل کاهش میزان تحریمها بوده است سبب کاهش وابستگی رای دهندگان کم درآمد به برنامههای دولت ونزوئلا شده و آنها را قادر ساخته است که کمتر در معرض باج گیری انتخاباتی قرار گیرند.
هیچ دولتی در امریکا قادر نخواهد بود نظام سیاسی ونزوئلا را بازسازی نماید. اما ایالات متحده با تعیین اهداف قابل دستیابی که به نیازهای ضروری مردم ونزوئلا توجه، احیای اقتصادی آن کشور را تشویق و از آزادیهای اساسی حمایت میکنند قادر به کمک به مردم ونزوئلا میباشد. یک رویکرد عملگرایانه که احیای اقتصادی و پیشرفت سیاسی تدریجی آن کشور را در اولویت قرار دهد، در نزدیک ساختن ونزوئلا به پروسه تغییر، از استراتژی سرکوب موثرتر عمل خواهد کرد.