چندین سال بود که حرکت «چپ» در غرب تغییر کرده بود. وضع اقتصادی نسبتا خوب بود، میزان قابل توجهی جمعیت پناهنده به غرب آمده بودند، شرایط داخلی اروپا و آمریکا امن بود و استعمار هم به تاریخ پیوسته بود. حرکت چپ در اروپا سالها بود که توجه خود را از نگاه صرفا ضد امپریالیستی با تمرکز بر فعالیتهای مخرب دولتهای غربی در خارج به نگاهی حقوق بشری تغییر داده بود. این هم برای دولتهای غربی که به انتخابات وابسته هستند خوب بود چرا که مجبور نبودند تا رفتار غیرقابل قبول خود در خارج را برای رای دهندگان داخلی توجیه کنند.
از طرفی، تاکید بر روی حقوقبشر، حقوقزنان و این دست ارزشهای جایگزین میتوانست به عنوان اهرم فشاری بر روی کشورهای غیر غربی استفاده شود. اگر در زمان استعمار، دولتهای غربی سلطه خود را با حربه mission civilisatrice توجیه کرده و سرپوش می گذاشتند، در دوره پسااستعماری، سلطه غرب با عناوین به روزتر و قابل قبول تر چون حقوق بشر و حقوق زنان پشتیبانی میشد. این هم نه تنها به پیشبرد نفوذ و سلطه غرب کمک میکرد بلکه باعث میشد تا هر دو جناح چپ و راست در غرب پشتیبان اعمال فشار و نفوذ بر کشورهای غیرغربی باشند و بدین ترتیب اتحاد داخلی در سیاست خارجی هم حفظ شود. شاید بارزترین مثال این رویه اعمال فشار به ایران از سوی تقریبا همه طیفهای سیاسی غربی (به درجات مختلف) در سالهای اخیر باشد که شاهد آن بودهایم.
اما در داخل هم این رویه به نفع دولتهای غربی بود که به دنبال همبستگی داخلی میان شهروندان خود با عقاید و دیدگاههای مختلف بودند که بعضا یکپارچگی خود را با ورود جمعیت مهاجر در خطر میدیدند. تاکید بر روی برابری، حقوق زنان و تکثرگرایی به زندگی مسالمت آمیز شهروندان و همچنین ادغام مهاجران و فرزندان آنها در جامعه غربی کمک میکرد، ضمن اینکه با هرگونه حرکت اعتراضی خشونت آمیز مثل حملات گروههای دینی افراطی هم مقابله و جامعه را در برابر آنها بسیج می کرد.
اما حالا جامعه غربی در واکنش به نسل کشی در فلسطین در حال تغییر است. در اینجا قصد بررسی عوامل اصلی این تغییر را داریم.
- نسل زد
گروه جمعیتی کنونی که در دانشگاه و دبیرستان در جوامع پیشرفته است را «نسل زد» می نامند. پژوهشگران معمولا شروع این گروه جمعیتی را در سالهای آخر دهه نود میلادی و پایان آن را در دهه اول سال ۲۰۰۰ میلادی می دانند.
به طور کلی، یک جوان نسل زد معمولا متکی به خود و خودران است. وی نیازی به رهبری دیگران ندارد (یکی از دلایلی که شاهد حرکتهای اعتراضی بدون رهبر بوده ایم) و به خود اعتماد دارد. یک عضو نسل زد همچنین بسیار حساس و حتی احساسی است و این حساسیت هم او را عمیقا نگران رفاه دیگر انسانها و موجودات میکند. جوان نسل زد برای یک جامعه متنوع تلاش می کند، بسیار مشارکتی و اجتماعی است، برای انعطاف پذیری، ارتباط، اصالت و رهبری غیر سلسله مراتبی ارزش قائل است و در عین حال از مشکلاتی که نسل وی از نسلهای گذشته به ارث برده است احساس نارضایتی میکند (شاهد اعتراض بعضی از اعضای این نسل نسبت به کوتاهیهای حاصل از انقلاب اسلامی در ایران هم بودهایم). البته این نسل آنچنان هم آرمانی نیست و ترجیح می دهد تا با عمل گرایی مشکلات را حل کند که همین هم تا حدودی امکان تکثرگرایی در جامعه را فراهم میکند.
این نسل به شدت به اینترنت متکی است. در واقع، این نسل با اینترنت بزرگ شده و همین هم به اعضای آن کمک میکند تا اطلاعات فراوانی از دیگر نقاط جهان داشته باشند و به اتفاقات در گوشه و کنار جهان واکنش نشان دهند. دوستیابی، خرید و کار تقریبا همگی شاید فقط در اینترنت صورت گیرد! فناوری و اینترنت بخش جداناپذیر این نسل است و اغلب هم میتواند از سوی نسلهای قدیمی تر مورد کج فهمی واقع شود. بازی رایانه ای برای این نسل به منظور سرگرمی انجام نمیشود و راهی برای ارتباط با هم نسلها در دیگر نقاط جهان، خلاقیت، آرامش و حل مشکلات در جهان موازی است که بخشی از ابرجهان این نسل را تشکیل میدهد.
- شبکههای اجتماعی
شاید بتوان اعضای نسل زد را «ساکنان دنیای مجازی» نامید چرا که معمولا ساعتها در روز در خیابانهای اینترنت گشت و گذار می کنند. این گروه برای تقریبا هر نوع اطلاعاتی از جمله اخبار، نظرات دیگران در مورد کالایی که میخواهند بخرند و حقیقت یابی هر آنچه میبینند و می شنوند به اینترنت روی میآورند. البته برای این نسل اینترنت تنها محلی برای گشت و گذار نیست. اینترنت بخشی از هویت اعضای این نسل محسوب میشود و به همین دلیل هم سعی خواهند کرد تا صفحه خود را که بخشی از هستی اجتماعی آنها به شمار میرود به دقت مدیریت و از آن محافظت کنند.
همچنین، این نسل از اینترنت برای اشتراک و بحث در باره علایق خود نیز استفاده میکند.
همین هم باعث میشود تا گروههای اینترنتی تبدیل به کانون گفت و گو و ارتباط با همنسلها و به نوعی جایگزین شبنشینی و محفلهای دوستانه نسل قبلتر شود. همین هم یکی از عواملی است که هستههای اعتراضی و حرکتهای اجتماعی در سراسر جهان به سرعت، به شکل منسجم و با شباهت زیاد به یکدیگر شکل میگیرند چرا که جوانان این نسل با در میان گذاشتن نظرات خود با همفکرانشان در دیگر نقاط جهان اقدام میکنند.
این نسل در عین حال میخواهد تا برای ابراز باورهای خود آزادی داشته باشد تا جایی که هیچ گونه فشاری حتی از هم نسلهای خود را هم احساس نکند چرا که آن فشار نوعی سلطه و رهبری از بالا به پایین و سلسله مراتبی تعبیر خواهد شد که مطلوب این نسل نیست.
گفته میشود حتی یکی از دلایل اصلی ترجیح تیک تاک از سوی نسل زد نسبت به توییتر هم همین است چرا که کارکرد توییتر بر اساس الگوریتم است و افراد با الگوریتم حرکت میکنند در حالی که تیکتاک به شکل اجتماعی بر اساس تعداد دنبال کنندگان و فشار اجتماعی این تعداد فعالیت میکند.
- عامل جنگ اوکراین
اما یکی از دلایل حمایت از فلسطین را هم باید مسئله اوکراین دانست! غرب هم از نظر سیاسی و هم از نظر اجتماعی بر روی اوکراین قمار بازی کرده است. از نظر سیاسی که شاید بتوان گفت آینده اروپا در جبهه اوکراین مشخص خواهد شد. از نظر اجتماعی اما تلاش غرب برای بسیج همگانی افکار عمومی در جهت جلب توجه به بحران اوکراین کمسابقه بود. اگرچه مردم در غرب و از طیفهای مختلف سیاسی تقریبا یکصدا به حمایت از اوکراین برخاستند و فضا از نظر اجتماعی و سیاسی به گونهای بود که حتی حمایت لفظی از روسیه میتوانست باعث از دست رفتن شغل یا حتی دستگیری از سوی پلیس در برخی کشورها شود، اما با گذشت زمان کم کم این سوال پیش آمد: چرا فقط اوکراین؟ این سوال هم به دلایل مختلفی مطرح شد: زمان بسیار برای حمایت از اوکراین و خستگی مردم از تبلیغات، هزینه فراوان جنگ اوکراین برای غرب و ورود پناهجویان و سیاستهای حمایتی از آنان درست زمانی که غرب با شرایط پس از خروج نیروهای اشغالگر از افغانستان و عدم پذیرش بسیاری از افغانستانیهایی که حتی با نیروهای ناتو همکاری کردند روبهرو بود. همه اینها در حالی اتفاق میافتاد که غرب حمایت از اوکراین را بر اساس اصول حقوق بشر، برابری، ایستادگی در برابر دیکتاتوری روسیه و محافظت از صلح جهانی در چارچوب سازمان ملل پایهریزی کرده بود.
تشدید نسل کشی علیه فلسطینیان توسط نظامیان اسراییل بعد از هفت اکتبر باعث ایجاد سوال در میان غربیها شد که اگر همه این اصولی که باعث حمایت از اوکراین شد درست است پس چرا دولتهای غربی درست در زمانی که خشونتی به مراتب بدتر اما از طرف متحد آنها و علیه مردم فلسطین در حال انجام است حتی از برقراری آتش بس هم جلوگیری میکنند؟
این پرسش به خصوص از طرف نسلی پرسیده میشود که خواهان برابری و تکثرگرایی در مقیاس جهانی است و زندگی برای وی بدون در نظر گرفتن ملیت و اعتقاد مورد احترام است.
- وجدان
در آخر اما باید عامل وجدان را هم در نظر گرفت که شاید مهمترین عامل و نوعی اصل متحد کننده میان اعضای همه نسلها باشد. در آغاز انقلاب توییتری، سیاستمداران کشورهای غربی به طور مداوم این موضوع را یادآوری میکردند که با روی کار آمدن توییتر دیگر شبکههای تلویزیونی کارآیی سابق خود را از دست داده و دیکتاتورها با خطر وجودی مواجه خواهند شد. حالا اما به نظر میرسد که این فناوری گریبان دولتهای غربی را هم گرفته است. حتی تلاشها برای کنترل محتوای شبکه ایکس (توییتر سابق)، فیسبوک و گوگل از راه مدیریت الگوریتم آنها هم کارساز نشده چرا که شبکههای رقیب و جایگزین مانند تیک تاک، اکوسیا، یاندکس و غیره نشان دادهاند که نه تنها جهان حقیقی که جهان مجازی هم در حال حرکت به سمت چند قطبی شدن است. همین عدم توانایی برای نگه داشتن انحصار فناوری هم باعث شده که اخیرا شاهد بحثهای فراوان برای ممنوعیت تیک تاک چینی از سوی ایالات متحده باشیم که تنها زمان میتواند موفقیت یا عدم موفقیت این تلاشها آن را اثبات کند.
شدت خشونت از طرف رژیم اسراییل و میزان بمباران بی رحمانه که تاکنون معادل چندین بمب اتمی بوده در منطقه کوچک و پرجمعیتی مثل غزه و کشتارها در کرانه باختری باعث جریحه دار شدن احساسات هر انسانی شده که به راحتی میتواند اخبار را از شبکههای اجتماعی دنبال کند.
همچنین، در آخر باید طبیعت اعتراضات در این دوره را در شدت آن در نظر گرفت. سالها بود که اعتراضاتی در حمایت از فلسطین انجام میشد که معمولا یا برای توقف بمباران از سوی اسراییلیها در زمانهای بحران بود و یا برای شناخته شدن فلسطین به عنوان کشور مستقل و «راه حل دو کشوری» صورت میگرفت.
به لطف همین «راه حل دو کشوری» هم بود که کشورهای غربی موفق شده بودند تا اشغالگری را به آرامی به پیش ببرند بدون اینکه باعث برانگیخته شدن احساسات در جهان شوند.
این دوره اما حماس ابتکار عمل را در دست گرفت و همین هم باعث ایجاد سوال و تحقیق از سوی غربیها شد. بسیاری از جوانان و نوجوانان غربی ، به کمک نظام تحصیلی جانبدارانه در مدارس خود تقریبا هیچ چیزی از اشغالگری نمیدانند تا اینکه حماس در هفت اکتبر به اسراییل حمله کرد و در آنجا بود که غربیها شروع به پرسیدن کردند: چرا فلسطینیان اینگونه رفتار کردند؟ همین هم باعث جستجو برای علل رفتار آنها و آگاهی از اشغالگری شد. به همین سبب است که این دوره اعتراضات نه (تنها) برای توقف بمباران بلکه برای توقف اشغالگری است.
اینجاست که باید گفت به نظر میرسد جریان چپ در غرب بار دیگر در حال بازیابی هویت ضد امپریالیستی خود است!









































































