- در ابتدای این گفتگو خواهشمندم بفرمایید اساسا اهمیت پرداختن به موضوع خلیج فارس از منظر یک ایرانی چیست؟
در پاسخ به این پرسش باید عرض کنم که نظر بنده و همه پژوهشگران این حوزه این است که خلیج فارس پاره تن ماست، در حقیقت جزئی از مملکت ما به شمار میآید. اینکه خلیج فارس را منطقهای در جنوب ایران بدانیم اشتباه است. خلیج فارس در دل و قلب ایران جا دارد و پرداختن به آن اهمیت زیادی دارد.
باید عرض کنم که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس همواره جزیی از خاک ایران بودند. هنوز هم اگر در نقشههای قرن هفدهم و هجدهم نگاه کنید میبینید که این مناطق را به عنوان بخشی از خاک ایران معرفی کرده است. به تدریج البته بنابر اتفاقات و وقایعی و از جمله بی لیاقتی حکام وقت ایران، این مناطق از سرزمین مادری جدا شده و استقلال پیدا کردند.
در کتاب سفرنامه دریایی ارسکین لاخ بنام «ساحل دزدان» و چارلز بلگریو با روند استقلال شیوخ آشنا میشویم. در این کتاب آمده که انگلیسیها طی قراردادی که با شیوخ جنوب خلیج فارس منعقد کردند آنها را «شیوخ متصالحه» نام نهادند. لذا شیوخ این مناطق تحت حمایت بریتانیا درآمدند و زیر بیرق آنها رفتند و در نهایت در سال ۱۹۷۱ به کمک بریتانیا به عنوان چندکشور مستقل به جهان معرفی شدند.
ما از هویت تاریخی خودمان دفاع کنیم. آنها یک جعل محرز و یک غلط تاریخی را انجام دادند و ما داریم از این نام تاریخی که از سرآغاز تمدن بشری وجود داشته و تا همیشه ادامه خواهد داشت، دفاع میکنیم. نام خلیج فارس یا بحرفارس البته در بیشتر کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است. اما خب وقتی اعراب پول خرج میکنند تا نام جعلی خود را جایگزین کنند، ما هم باید وقت و سرمایه بگذاریم برای دفاع از حقی که بخشی از هویت تاریخی ما را شکل داده است.
- موثرترین روش به نظر شما چه روشی است؟
ببینید ما در این زمینه کوتاهی میکنیم و این موضوع را به جای اینکه در مجامع بینالمللی و نمایشگاههای معتبر جغرافیایی در اروپا و آمریکا طرح کنیم؛ به موضوعی داخلی تبدیل کرده و در داخل کشور به آن میپردازیم. در ایران که کسی مشکلی با این موضوع نداره و به قدر کافی اطلاعرسانی شده، در کشورهای دیگر باید این روشنگری اتفاق بیافتد. طبعا در کشورهای عربی از چنین مباحثی استقبال نمیشود، ولی در اروپا و آمریکا میشود به طرح موضوع پرداخت. موضوع نشنال جئوگرافیک یک استثناء است. آن عمل یک کار سیاسی بود که جرج دبیلو بوش انجام داد. جامعه علمی و جغرافیدانان آمریکایی و اروپایی اجازه نمیدهند چنین طرحهای سخیفی به انجام برسد و نامی به غیر از خلیج فارس به این پهنه آبی اطلاق بشود.
- میدانیم که حضور ایرانیان در پهنه خلیج فارس قدمتی هزاران ساله دارد. از سوی دیگر اشراف داریم به این موضوع که اقوام عرب به ویژه در جزایر و پهنه جنوبی، اغلب از مهاجرین بودند و از قدمت و ثبات سکونت چندانی نسبت به ایرانیان ساکن در این جزایر و مناطق برخوردار نبودند، با توجه به این دانستههای تاریخی، اصرار اعراب به ویژه در شیخنشینهای نوظهور به طرح ادعاهای مختلف در خصوص این دریای ایرانی چیست؟
اینکه میگویند این مناطق به کشورهای عربی تعلق داشته نادرست است. این مناطق در قبل از اسلام سرزمینهائی بوده که به امپراتوری ایران تعلق داشته است. در حقیقت عربها در شمال شبه جزیره عربستان مرزبانان ایران بودند. این قبایل بعد از اسلام مهاجرت کرده و به مناطق مختلفی رفتند که از جمله آنها سواحل خلیج فارس و جزایر آن بود.
اگر شما به تاریخ عربستان نگاه کنید متوجه میشوید که آنها اقوامی بادیهنشین و فاقد مدنیت بودند. این قبایل به صورت پراکنده زندگی میکردند و همواره هم با یکدیگر در جنگ بودند و همدیگر را غارت میکردند. بعد از اسلام میان آنها اتحادی شکل گرفت و نظامی پیدا کردند و بعدها توانستند به کمک ایرانیها و دیگر کشورهای مغلوب یک تمدنی را به وجود بیاوردند. چون اساسا نظام و آداب و رسوم حکومت داری را بلد نبودن.
باید متوجه این نکته باشیم که وقتی مثلا کشوری همچون امارات متحده عربی بعد از گذشت چند سال از استقلال، دنبال هویت تاریخی میگردد و یا قطر به کمک ثروتهای ناشی از فروش نفت و گاز مشترک با ایران به جستجوی افتخارات تاریخی و هویتی هستند، در واقع دنبال نقطه اتصال خودشان با ایران تاریخی هستند. در این زمینه آثاری هم که پیدا میکنند مربوط به تاریخ ایران است. در کویت و امارات اگر اثری باستانی و تاریخی یافت میشود، متعلق به ایران است. اینها چیزی نداشتند. تمدنی نداشتند. یک چادر داشتند وچندتا بز و شتر … و یک زندگی کوچ نشینی.
- با علم بر این موضوع، اعراب به ویژه در مناطق شیخ نشین جنوبی به چه دستاویزهایی برای خصوصی کردن این هویت اتکا دارند؟
شما نگاه کنید در نقشه خلیج فارس در حدود قرن ۱۷ و ۱۸، این کشتیهایی که میآمدند آب شیرین تهیه کنند، اغلب در سواحل شمال خلیج فارس که آباد بود و به سرزمین اصلی متصل بود، پهلو میگرفتند. نام تمام این بنادر در نقشههای تاریخی آمده است. در حالیکه ساحل جنوبی به علت متروکه بودن، تنها با یک نام مواجه هستیم که آن هم «قطیف» است. در این بندر کوچک فقط امکان تهیه آب شیرین وجود داشت. خب طبیعی است که برخی از کشتیها به این منطقه بروند. به همین دلیل برخی از جهانگردان و تاجران اروپایی در نقشههای خود نام این منطقه کوچک را هم ذکر کردند و نوشتند «بحرالقطیف». این ماجرای اسمی است که البته چندان رواج نداشت و خیلی محدود در طی چند دهه در برخی از نقشهها ذکر شده بود و بعد البته منسوخ شد. این یکی از این دستاویزهایی است که شما میفرمایید.
یک نکته که باید به آن توجه داشت این است که همین امروز اگر بروید و از یک فرد قدیمی و کهنسال در بوشهر بپرسید اسم این خلیج چیست؟ ممکنه به شما بگوید «خلیج بوشهر»، یا در چابهار خلیج کوچکی هست که به نام «خلیج چابهار» معروف است. ولی این دریای عظیم که «قطیف» نیست. ولو اینکه چند نفر در آن زمان به رسم عادت به آن «بحرالقطیف» گفته باشند و در چند نقشه نه چندان معتبر هم این اسم ذکر شده باشد.
جالب است که در زمان عثمانی ترکها به خلیج فارس عنوان «بحرالبصره» را داده بودند. چنین اسمی و چنین مکانی اساسا وجود خارجی ندارد. بصره از طریق یک رودخانه از فاصله ۱۳۰ کیلومتری به خلیج فارس متصل میشود. اصلا ساحلی در خلیج فارس ندارد که بتوان به استناد آن به این خلیج عظیم «بحر البصره» گفت.
نام خلیج فارس و بحرفارس در هزاران سند جغرافیایی و تاریخی و نقشههای مختلف آمده است. ما در موسسه جغرافیایی سحاب تا امروز بیش از ۲۵ هزار سند و نقشه معتبر از مراکز مهم پژوهشی و جغرافیایی در نقاط مختلف دنیا جمع آوری و بخشی از آنها را هم تا کنون منتشر کردیم.
- مشخصا بیشتر در مورد اقدامات مرحوم پدرتان و موسسه سحاب از آغاز تاکنون بفرمایید
مرحوم پدرم زنده یاد استاد عباس سحاب وقتی در سال ۱۳۳۷ عبدالکریم قاسم در عراق کودتا کرد و آن نام جعلی را به کار برد و به خوزستان هم عربستان گفت. با همکاری دوستان و همکارانش به دفاع از اصالت نام خلیج فارس و مبارزه با این اسامی جعلی پرداخت.
چند سال بعد که عبدالناصر بعد از شکستی که در جنگ با اسرائیل خورد، مساله طرح شده توسط عبدالکریم قاسم را احیاء کرد. دنبال این بود که جنبش شکست خورده پانعربیسم را به منطقه خلیج فارس کشانده و در این منطقه آن را احیا کند. در نخستین گام روی تغییر نام خلیج فارس تمرکز کرد. در حالی که تا پیش از این ماجرا همواره در تمام سخنرانیها و مکاتبات، خودش از نام اصلی خلیج فارس استفاده میکرد و میگفت «من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی». این شد آغاز یک مجادله سیاسی و تا اینجا پیش رفته که همه در جنوب و غرب خلیج فارس دنبال هویت میگردند و میخواهند ثابت کنند که ما از گذشتههای دور در این منطقه بودیم. در حالیکه واقعیت چیز دیگری است.
توجه داشته باشید که نام خلیج فارس اساسا اولین بار توسط یونانیها در نقشههای تاریخی آمده است. ما از عهد باستان نقشهای نداریم. بدون شک نقشههایی توسط ایرانیان باستان ترسیم شده ولی متاسفانه به هر دلیلی به دوران ما نرسیده است. در منابع یونانی خلیج فارس با عنوان «سینوس پرسیکوس» ذکر شده است. ببینید نام «سینوس عربیکوس» که در منابع و نقشههای مختلف آمده اشاره به خلیج فارس نداره و مربوط به دریای سرخ هست که بین آفریقا و شبه جزیره عربستان قرار دارد.
مرحوم پدر من از سال ۱۳۳۹ شروع کرد به جمع آوری اسناد و مدارک و با موسسات مختلفی در سراسر دنیا مکاتبه کرد. نتیجه زحمات شبانه روزی ایشان در سال ۱۳۴۴ منجر به برگزاری نمایشگاهی در محل کافه شهرداری تهران شد که در برگیرنده اسناد و مدارک خلیج فارس بود. این نمایشگاه خیلی در میان سیاستمداران و سفرای مقیم تهران موثر افتاد و انعکاس خوبی هم در جراید داخلی و حتی خارجی داشت.
مهندس یمین افشار، استاندار استان ساحلی جنوب که خیلی مرد وطن پرستی بودند. آمدند تهران و از این نمایشگاه بازدید کردند. در پایان به مرحوم پدرم گفتند که شما باید این نمایشگاه را در خارج از کشور برگزار کنید. همچنین پیشنهاد دادند تا پدر کتابی در زمینه اسناد و نقشههای خلیج فارس منتشر کنند. این ایده زمینه آن شد تا نخستین اطلس اسناد تاریخی و نقشه های جغرافیایی خلیج فارس پس از سالها تلاش منتشر شود. پدر ابتدا ماکت کتاب را درست کرد و به مهندس یمین افشار که در طی این مدت مدام پیگیری میکرد؛ نشان داد. مهندس ماکت کتاب را برداشت و رفت دربار. شاه هم خیلی خوشش آمد و دستورداد شورای عالی دانشگاه تهران به چاپ این کتاب کمک کند تا به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر شود. دانشگاه علیرغم دستور شاه مخالفت کرد و هیچ کمکی نکرد. پدر من هم مجبور شد فرش زیر پای خودش را بفروشد و اطلس را چاپ و منتشر کند.
تعدادی از این کتابها را به خبرگزاریها و موسسات علمی به رایگان ارسال کردند و مابقی را هم برای فروش داخلی و خارجی عرضه کردند. در حال حاضر این کتاب بسیار نایاب است. از آن زمان این روند ادامه پیدا کرد. پدرم همیشه به طنز میگفت که ما شدیم «کدخدای خلیج فارس»! هر جا که صحبتی از خلیج فارس یا نام جعلی آن بود، ایشان دنبال کار را میگرفت و حضورشان موثر بود.
انتشار کتاب در این موضوعات ادامه پیدا کرد. از جمله این کتابها، «العراق فی الخوارط القدیمه» بود که در دانشگاه بغداد توسط دکتر احمد سوسه قبل از کودتای عبدالکریم قاسم چاپ شده بود و بعد از کودتا اسم خلیج فارس را با تیغ تراشیده بودند و نام دیگری بر آن گذاشته بودند. پدرم برگردان این کتاب را در ۱۰۰۰ نسخه با ترجمه و الحاقاتی چاپ و منتشرکرد.
جالب است که خدمتتان عرض کنم که تنها کسانی که در این زمینه در طول این سالها کمک کردند. دو نفر بودند. یکی مرحوم دریادار احمد مدنی در حوالی سال ۱۳۴۹ بود که ۵۰ نسخه ازجلد اول این اطلس را با هزینه شخصی خریداری کرد و هدیه داد. دیگری آقای ولایتی در زمان وزارت خارجه دستور داد تا تعدادی از اطلس العراق را خریدند و در کنفرانسی که راجع به خلیج فارس بود آن را هدیه دادند. همچنین از پدرم خواستند تا به مناسبت کنفرانس بین المللی کتاب مشترکی تهیه کنند که پدر هم قبول کرد و کتاب مزبور توسط دفتر مطالعات سیاسی چاپ و منتشر شد.
پس از اقدامی که نشنال جئوگرافیک انجام داد و طی آن نام جعلی خلیج عربی را به جای خلیج فارس در نقشهها گنجاند. مسئولین امر به ما مراجعه کردند که یک کتابی از اسناد و نقشههای تاریخی خلیج فارس تهیه و به زبان انگلیسی منتشر کنیم. در این هنگام پدر من مرحوم شده بود. لذا بنده و همکاران دانشگاهی دست به کار شدیم و پس از پنج سال کار مداوم کتاب «خلیج فارس: اطلس نقشههای تاریخی و کهن» با همکاری دانشگاه تهران و مرکز اسناد وزارت امور خارجه به بازار عرضه شد. متاسفانه یکی از این مدیرکلهای وقت وزارت خارجه هم اسمش را به زور داخل هیئت علمی گذاشت که باعث تاسف هست.
- به نظرتان چقدر نظیر این اقدامات در معرفی هویت تاریخی ایران به ویژه در دفاع از نام خلیج فارس موثر است؟
باید عرض کنم که ما به اندازه توان و امکاناتی که داشتیم، تلاشمان را انجام دادیم تا هم در داخل کشور و هم در مجامع بینالمللی و مراکز معتبر دانشگاهی از نام و هویت ایرانی خلیج فارس دفاع کنیم. به نظرم میاد که پس از این مدت زمان باید کمی در سیاستهای خود بازنگری کنیم. اینکه در داخل کشور به این موضوع پرداخته بشود، جای تقدیر دارد. ولی مهم این است که از این عنوان و هویت تاریخی در مجامع جهانی دفاع کنیم. به ویژه در این زمینه باید کتابهای مختلف به زبانهای مختلف و از جمله انگلیسی و عربی منتشر کنند. این همان هدفی است که ما در ابتدای امر داشتیم و البته به اندازه بضاعت و توان خودمان هم قدمهایی در این خصوص برداشتیم.
ذکر یک خاطره دور از لطف نیست. در نمایسشگاه کتاب فرانکفورت، با آقای مهندس فرانتس هوبر، مدیر شرکت کارتوگرافی هوبر قدم میزدم که به غرفه کویت رسیدیم. کویتیها از ما دعوت کردند داخل غرفه بشویم. بعد از تعارفات معمول از ما پرسیدند که شما به چه دلیل در این نمایشگاه حاضر شدید. بنده خودم را معرفی کردم و گفتم که ما کارتوگراف هستیم و در این زمینه فعالیت میکنیم. فوری خانمی که متصدی غرفه بود رفت و دو مجموعه سه نسخهای کتاب آورد. یکی به عربی، یکی به انگلیسی و یکی هم به فرانسه. اینها را به ما هدیه داد. جالب است که عرض کنم تو این کتاب نقشههایی بود که در زیرنویس آن اشاره شده بود که این فردی که مثلا ۳۰۰ سال پیش این نقشه را کشیده است، در استفاده از نام خلیج فارس دچار اشتباه شده و نام اصلی آن خلیج عربی است. بعد از این اتفاق رفتیم غرفه ایران. میخواستم پز بدم و به آقای هوبر نشان بدهم که ما چکار در این زمینه انجام دادیم. در غرفه ایران کتابی که به تازگی منتشر شده بود را به هوبر نشان دادم. او هم بسیار خوشش آمد. به متصدیان غرفه که از وزارت امور خارجه بودند گفتم یک دوره دو جلدی از این کتاب را به آقای هوبر تقدیم کنند. در جواب به من گفتند که قیمت کتاب ۱۱۰ یورو هست. گفتم قرار بود توزیع کتاب در نمایشگاه رایگان باشد. اظهار بی اطلاعی کردند و گفتند که ما فقط برای فروش، کتاب در اختیار داریم و امکان هدیه دادن نداریم. وقتی کتاب خلیج فارس را به ۱۰۰ یورو میفروشند؛ چه توقعی داریم که این حرف ما در سطح جهان شنیده بشود. در حالی که مثلا شیخ شارجه یک میلیون و ۴۵۰ هزار دلار به دانشگاه مک مستر در همیلتون کانادا اهدا میکند تا صرف برگزاری یک کنفرانس یک روزه و یک نمایشگاه یک هفته ای در زمینه خلیج عربی بشود. آن وقت ما حاضر نیستیم مثلا صدهزار دلار خرج کنیم تا حرفمان در دنیا شنیده بشود.
صرف این هزینه بر عهده دولت است. ما در بخش خصوصی هر چه توان داشتیم گذاشته ایم. افراد دیگری هم هستند البته. ولی این یک کار ملی است و باید زعمای حکومت و نهادهای دولتی که توان و بودجه در اختیار دارند، نسبت به آن اهتمام داشته باشند. باید توجه داشته باشیم این مسئله برای فراگیر شدن باید از سطح ملی خارج شده و در سطح جهان مطرح بشود. وگرنه همانگونه که عرض کردم در داخل ایران که کسی مشکلی با نام خلیج فارس ندارد.
همچنین وزارت امور خارجه باید به وظیفه خودش عمل کند و با اتحادیه عرب وارد مذاکره بشود تا دستورالعمل استفاده از عنوان جعلی به جای نام خلیج فارس ملغی بشود. همین شیخ شارجه که گفتم پول داده تا در دانشگاه مک ماستر همایش برگزار کند، در نمایشگاه فرانکفورت یک کتاب به قطع خشتی در ۳۰۰ صفحه منتشر کرده بود و رایگان توزیع میکرد. تو این کتاب تنها در شش نقشه نوشته شده بود خلیج عربی که آن هم اشتباه نوشته شده است. ما با دلایل علمی ثابت کردیم که این عنوان اشتباه درج شده و آن فردی که در چند صد سال پیش این نقشه را کشیده است، بعد از چند سال نقشه دیگری طراحی کرده و این اشتباه را در آن تصحیح نموده است. این شش تا نقشه در برابر هزاران هزار نقشه که عددی نیست.
ما باید کار کنیم. برگزاری سمینار و نمایشگاه داخلی فایدهای ندارد. من در همین نمایشگاه فرانکفورت از رئیس غرفه ایران خواهش کردم که ما اسناد و نقشههای خلیج فارس را به رایگان در اختیار شما میگذاریم تا در این جا نمایشگاه برگزار کنید. استقبال کرد. وقتی گفتم چند میهمان دعوت کنیم از شهرهای مختلف جهان بیایند و در این نمایشگاه سخنرانی کنند. گفت ما پول نداریم. در حالی که در همان سال بیش از ۷۰ نفر به خرج دولت ایران در غرفه حضور داشتند. بدون آنکه تخصصی داشته باشند و یا شخصیتی علمی و صاحب اثر بوده باشند.
این سخن پایانی من است. بدون هزینه کردن در این زمینه در سطح جهانی هر تلاشی، نتیجه مطلوب را در پی نخواهد داشت.