خلیج فارس زیر مجموعه خاورمیانه (Sub System) است. ترک و یا کاهش تخصیص منابع توسط آمریکا به منظور شیفت آن از آسیای غربی به آسیای جنوب شرقی برای کنترل چین، در این منطقه به خلا قدرت خواهد انجامید. راهکار مقابله با فقدان گفتمان غالب در چنین شرایطی، گسترش توسعه و سازندگی و یا همکاری اقتصادی و اجرای پروژههای مشترک اقتصادی و فنی و یا حتی همکاریهای امنیتی (که دوران آن گذشته است) است. در این میان چند چالش مهم منطقه را تهدید میکند که شرح برخی از آنها به این عبارت است:
- آمادگی و برنامه لازم برای پر کردن خلاء قدرت توسط قدرتهای داخلی و خارجی وجود ندارد.
- ترس و سردرگمی ناشی از این وضعیت احتمالی در آینده ممکن است تا باعث بروز عکس العملهائی شود که بر شدت وخامت اوضاع بیافزاید.
- اگرچه هنوز ابعاد و نحوه ترک منطقه و به تبع آن میزان و نوع خلاء قدرت مشخص نیست؛ اما تجربه سوریه، عراق و افغانستان نشان از بلاتکلیفی ملی و جهانی در این قبیل موارد دارد. اوضاعی که ممکن است باعث بهم ریختگی نظم جاری باشد.
چهار بازیگر عمده منطقهای شامل ایران، عربستان، ترکیه و رژیم صهیونیستی و سه بازیگر جهانی یعنی روسیه، چین و فرانسه را اگر در یک ماتریس ترسیم کنیم، حالات متعدد و سردرگمی زیادی را میتوان مشاهده کرد که چه اتفاقی قرار است در منطقه رخ دهد.
اگر بخواهیم به عنوان یادداشت وفادار مانده و به تاثیرات فراوان این خلاء قدرت احتمالی در منطقه خلیج فارس (که حدود نیمی از انرژی جهان را تامین میکند)، بپردازیم؛ ناچار هستیم که به سیاستهای دو کشور عمده و تاثیرگذار منطقه یعنی ایران و عربستان و چگونگی تعاملات این دو با سایر بازیگران داخلی و خارجی بپردازیم.
به نظر میرسد در این اوضاع و احوال اگر این دو کشور تصمیم بگیرند با یک بازی برد-برد تبعات منفی این خلاء قدرت احتمالی را به حداقل برسانند بهترین سناریوی ممکن را رقم زدهاند. البته باید اذعان کرد که روابط ایران و عربستان فقط به دو کشور و خواست آنها مربوط نیست و عوامل تاثیرگذار بسیاری بر روابط آنها موثر است که برخی از مهمترین آنها شامل تحولات بینالمللی، اوضاع منطقهای، روابط ایران و غرب و نوع بازی رقبای منطقهای ایران است. در واقع هر یک از این چهار عامل اصلی موثر در روابط دو کشور بسته به وزنشان، در زمانهای مختلف تعیین کننده هستند.
در قضیه تحولات بینالمللی نیز مهمترین عامل به وضعیت روابط آمریکا با چین و روسیه وابسته است.
از آنجا که آمریکا در سیاست خارجی اقدامات سیاسی – اقتصادی چین در نظام بینالملل را مغایر منافع خود تلقی مینماید، لذا رویاروئی با این اقدامات را در حوزه امنیت ملی خود تعریف نموده و قصد دارد منابع محدودش را در دوران پسا کرونا متوجه آسیای شرقی و کنترل چین نماید. این همان احتمالی است که به وجود خلاء قدرت در منطقه خاورمیانه منجر خواهد شد و باید به آن با حساسیت و دقت نظر بیشتری توجه کرد.
نکته دیگر اینکه به نظر میرسد مسائل هستهای و مذاکرات برجام، سیاست خارجی ایران را تحت تاثیر مستقبم خود قرار داده است، تحریمهای اقتصادی، مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی داخلی و از جمله کوچک شدن سفره مردم و کاهش انسجام ملی در پی سلسله تحولات داخلی در یک دهه اخیر از یک سو و دستیابی به توانمندیهای نظامی از سوی دیگر هر دو عاملی برای تشویق کشورهای رقیب و از جمله سعودیهاست که در بهترین حالت در یک رقابت منصفانه رقیب را پشت سر بگذارند. شواهدی در دست است که نشان میدهد سعودیها با ملاحظه این وضعیت سودای دیگری در سر دارند.
خلا قدرت در منطقه برای ایران و سیاستهایش اهمیت بسیار دارد و باید خود را با این شرایط سازگار کند و پیش از آنکه این موضوع نیز به یکی از معضلات سیاست خارجیاش تبدیل شود، برای آن برنامه راهبردی اتخاذ کند. این در حالی است که سیاست خارجی ایران در دوره کنونی در زمینه مسائل دو و چند جانبه خیلی فعال نبوده و مسائل ایران و آمریکا بر دیگر مسائل سیاست خارجی کشور سایه سنگینی انداخته است.
تحلیلگران و ناظرین سیاست خارجی ایران نمیدانند آیا طرح و برنامهای برای تحولات، اوضاع، مشکلات، چالشها و حتی بحرانهای ناشی از ترک منطقه توسط آمریکا وجود دارد یا خیر؟ و آیا این خلاء قرار است با دیگر قدرتهای منطقهای مانند رژیم صهیونیستی، ترکیه یا حتی عربستان پر شود؟
در آن سو همچنان این پرسش مطرح است که برنامه و سناریوی ایران در مواجه با قدرتهای خارجی اعم از چین و روسیه یا کشورهای اروپایی مثل فرانسه چه میتواند باشد؟
این مسائل بر روابط ایران و عربستان به عنوان دو رقیب اصلی تاثیر خواهد گذاشت و صرف مذاکرات کنونی دو کشور تعیین کننده و عامل ثبات بخش رابطه این دو نیست و اگرچه مذاکرات ضروریست ولی کافی به نظر نمیرسد.
زیست سیاسی _ اجتماعی عربستان بر چند گسل رقابت درون خاندانی، بحران جانشینی، مطالبات عقب افتاده اقشاری مانند زنان و جوانان، رویاروئی سنت و مدرنیته، تاثیرات ناشی از بحرانهای منطقهای و تحولات کشورهای عربی بر جامعه عربستان استوار است. جامعه عربستان و نیز سیاست و حکومت سعودیها بنیانی ژلهای دارد، لذا استراتژی حکام جوان در مقابل ایران به جای تعامل سازنده و حل مشکلات از طریق گفتگو، فرافکنی و امنیتی کردن مسائل و ایجاد توازن سیاسی و ژئوپلیتیکی از طریق رقبای منطقهای ما صورتبندی شده است. اگرچه به توفیق این استراتژی امیدی نیست و فقط ظرفیتهای سازنده دو کشور و زمان را از بین برده و به واگراییهای بیشتر کمک میکند.
روابط عربستان با آمریکا و اروپا عاری از مشکل نیست. این مشکلات در جنبههای حقوق بشری بیشتر نمایان است و جنگ یمن (علیرغم تلاش محمد بن سلمان برای تطهیر چهره عربستان)، بر این بحران افزوده است.
این روزها عربستان فشار بیشتری را ناشی از تغییر دولت در آمریکا و روی کار آمدن بایدن تجربه میکند، سعودیها با ترس فزایندهای از سیاستهای آمریکا روبرو هستند.
در صورتی که آمریکا بخواهد در قالب برجام با ایران به تفاهم برسد (که ائتلاف عبری _ عربی تلاش فراوانی برای به نتیجه نرسیدن آن مبذول داشتهاند) و یا اینکه در خاورمیانه حضور کمرنگتری داشته باشد و هزینه ناچیزی به آن اختصاص دهند. این فرض ممکن است که سعودیها بخواهند تا خلاء قدرت ناشی از خروج آمریکا را با تمایل به قدرتهای رقیب مانند چین و روسیه جبران کنند. اخبار و گزارشهایی وجود دارد که نزدیک شدن عربستان و امارات به چین و روسیه و عقد قراردادهای اقتصادی با این دو را تایید میکند. اتخاذ این سیاست میتواند به این معنا باشد که این برنامه با هدایت آمریکا در حال انجام است تا به این وسیله چین و روسیه از ایران دور شده و ما نتوانیم با این دو کشور تعاملات اقتصادی داشته باشیم. کشورهایی که اگرچه متحدان استراتژیک ما نیستند، اما به هرحال در موضوع برجام از هم پیمانان ما به شمار میآیند.
- تحولات بین المللی و دوگانه ایران و عربستان
رفتار عمومی عربستان نسبت به ایران کنونی بیشتر ناشی از تحولات بین المللی و تحرکات ایران و غرب و مخصوصاً آمریکا در برجام است. ما در منطقه توسعه نیافتهای زندگی میکنیم که در آن بعضی دولتها حل مشکلات ما در سیاست خارجی و از بین رفتن تنش بین ایران و آمریکا را به ضرر خود تلقی میکنند و یا به غلط اینچنین میپندارند که ما در پی حل مشکلاتمان حالت هژمونیک نسبت به آنها پیدا میکنیم. از اینرو اهداف ما در سیاست خارجی را امنیتی دانسته و هرگونه منافع ایران در کشورهای عربی را نوعی دخالت تعبیر میکنند. این در حالیست که در جنگ تحمیلی که ایران مورد تهاجم همه جانبه قرار داشت، اعراب و از جمله عربستان سعودی در کمک به صدام، هیچ فرصتی را نادیده نگرفتند.
این قابل فهم است که سعودیها از اینکه اوضاع منطقه و توازن ژئوپلیتیکی به نفع ایران بهم بخورد هراس داشته باشند. بهترین حالت برای آنها اقدامات ترامپ در بهم زدن چهره و توازن ژئوپلیتیکی به ضررایران و به نفع سعودیها بود. به همین منظور همچنان امیدوار به بازگشت ترامپ هستند و برای تحقق این آرزو هزینه هم میکنند.
سرمایهگذاری اخیر سعودیها در صندوق تازه تاسیس کوشنر یک نمونه آن است و مواضع سیاست خارجی سعودیها نسبت به جناحهای داخلی آمریکا و ترجیحات آنها را نشان میدهد. آنچه که در این معادله مغفول واقع میشود نادیده گرفتن اهرمهای قدرت و کارتهای بازی ایران است.
سعودیها نه تنها اهداف سیاسی و منافع ما در سیاست خارجی در منطقه را بر نمیتابند، بلکه با امنیتی کردن آن تلاش میکنند تا سدراهی در مسیر تحقق آنها باشند و برای این منظور پشتوانه مالی و امکانات خود را در سراسر جهان بسیج کردهاند. در چنین وضعیتی، پیش بینی تفاهم میان دو کشور به ویژه در موضوعات منطقهای دور از ذهن است. از این رو باید به این نکته واقف باشیم که در شرایط ناشی از خلاء قدرت جهانی در خاورمیانه، کشوری برنده است که الزامات آن را درک و برنامهریزی کرده باشد.
سعودیها در رابطه با ایران سه ملاحظه در خصوص موضوعاتی چون نفت، حج و مسائل سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک دارند. از این رو اتخاذ هر سیاستی را با این ملاحضات باید در نظر گرفت. در جریان جنگ اوکراین عربستان با آمریکا و مشخصا تیم بایدن همراهی نکرد و به پیامش برای افزایش فروش نفت و گاز پاسخ مثبت نداد تا ضربهای به سیاست و اهداف پوتین در حمله به اوکراین وارد نشود. لزوما اتخاذ این سیاست دلیل همراهی و همراستایی با روسیه و یا ایران نیست. در حقیت عربستان سیاست خود را در حوزه نفت دنبال میکند؛ ضمن اینکه با دولت بایدن هم راحت نیست و انتقاداتی به سیاستهای آن دارد. شاید اگر این شرایط در دولت ترامپ پیش میآمد، سعودیها همراهی بیشتری نشان داده و به گونه دیگری عمل میکردند.
در وضعیت کنونی بین ایران و عربستان حداقل در قضیهعدم افزایش تولید و فروش نفت تفاهم وجود دارد و این موضع مشترک میتواند تاثیر مثبتی در مذاکرات بین دو کشور داشته باشد. اگرچه تضمین کننده آن نیست که ایران و سعودیها به نتیجه مطلوبی برسند. الزامی هم وجود ندارد که موضع عربستان در این همپیمانی در دوران پسا بایدن تغییری نداشته باشد.
من همچنان به دلایلی که برشمردم به سعودیها بد بین هستم و معتقدم در ارتباط با آنها و اماراتیها باید از برخورد احساسی پرهیز نموده و با دیدن تصویر بزرگ ضمن حل مشکلاتمان و به صفر رساندن تنشها از طریق مذاکره به گونهای کارتهای خود را بچینیم که مجالی برای سعودیها برای بازی با ما علی الخصوص با کارت رژیم صهیونیستی نباشد.
- تحولات منطقه ائی و استفاده از کارت رقبا
این طبیعی است که سعودیها به دلیل ساختار سیاست و حکومت کنونی در عربستان و مشکلات سیاسی اجتماعی موجود، در اثر ترسی که از خلا قدرت در منطقه دارند، سعی کنند به کشورهایی نزدیک شود که در آینده منطقه ممکن است نقش و سهم داشته باشند. این کشور در جریان تحولات منطقهای از ایران انتظار دارد که حضورش در کشورهای عربی از جمله عراق و سوریه و لبنان را کم رنگ کند و همچنین در مسائل یمن از کمک به حوثیها خودداری کند. در صورتی که ایران از قبل اعلام کرده است که سعودیها با خروج از یمن اجازه دهند مسائل این کشور به صورت داخلی حل شود.
سعودیها با یک اشتباه محاسبه وارد باتلاق یمن شدند و فکر میکردند که در ظرف ۳ تا ۶ ماه جنگ را با پیروزی ترک خواهند کرد. آنها در یک اقدام جنایتکارانه و در پرتو چشمپوشی و نادیده انگاشتن بینالمللی، انواع سلاحهای غربی را بر سر مردم بیچاره یمن ریختند.
بنابراین بحران یمن به عامل مهمی در روابط ایران و سعودی تبدیل شده است که این موضوع مهمی است که عربستان چگونه میخواهد به این وضعیت جنایتبار و آلامی که مردم یمن با آن روبرو هستند پایان دهد و در این میان نقش ایران و دیگر قدرتهای موثر منطقهای و جهانی چیست؟
مشخص است که در مورد مسئله رقبای منطقهای، مانند رژیم صهیونیستی و ترکیه یا کسانی که در منطقه ذی نفع هستند، نزدیکی و دوریشان با سعودیها روی روابط ایران و عربستان میتواند اثرگذار باشد. نباید از نظر دور داشت که اوضاع منطقهای و بینالمللی ملتهب است و هر عامل یا جرقهای میتواند این بشکه باروت را در منطقه شعلهور کند.
البته واضح است که در منطقه همه چیز در دست ایران و عربستان نیست و بعید میدانم در آینده نزدیک ما شاهد شکوفایی روابط با سعودیها باشیم و با یک نگاه بدبینانه معتقدم آنها برای تحولات آینده داخلی و منطقهای در حال مدیریت اوضاع هستند و در این میان حل مشکلاتشان با ایران در اولویت قرار ندارد.
اگر ما اطمینان داشته باشیم که عربستان قصد بهرهبرداری از ایران در مقابل مسائل مختلف را ندارد و نمیخواهد به واسطه سرگرم کردن ایران با این مذاکرات مشکلات منطقهای و بینالمللیاش را حل و یارگیری کند. همچنین قصد خروج آبرومند از یمن را بدون بهم زدن توازن موجود یمنی _ یمنی دارد و نمیخواهد با نزدیک شدن به رقبای ما همچون ترکیه و یا رژیم صهیونیستی با ما مقابله کند. آنگاه تصویر روشنی خواهیم داشت و تحولات بین دو کشور قابل تجزیه و تحلیل بهتری است. موضوعی که با توجه به ابهامات فراوان موجود، جای بررسی و تامل بسیار دارد.
- آخرین تحولات بین ایران و عربستان
شایان ذکر است که در گفتگوی میان دو کشور در ادوار گذشته شاهد فراز و نشیبهای فراوانی بودهایم. از این رو فضای مثبت دوره پنجم مذاکرات دو کشور در عراق که عمانیها هم به انجام آن کمک کردند، میتواند نویدگر آن باشد که دو کشور از بعضی از مسائل تنشزا عبور کردهاند. نکته مثبت در این دوره به گفته وزیر خارجه عراق این است که گویا یاداشت تفاهمی تهیه و قرار شده تا کارگروههای مختلفی شکل گرفته و روند مذاکرت را از مباحث امنیتی به مذاکرات دیپلماتیک نزدیک کنند. اگر چنین اتفاقی بیافتد و دو کشور مسائل خود را در مسیر کانالهای دیپلماتیک پیگیری کنند. میتوان به آینده روابط دو کشور مهم منطقهای خوشبین بود.
البته من چندان به شرایط بعدی منطقه امیدوار نیستم و معتقدم دشوار است با چنین چشماندازی ما بتوانیم روابط با ثباتی با سعودیها داشته باشیم مگر آنکه حجم اتفاقات آینده در اثر خروج آمریکا از منطقه به حدی باشد که دو کشور در اثر همکاری بتوانند با توجه به دغدغههای یکدیگر سهم مناسبی از کیک قدرت منطقهای را به خود اختصاص داده و بازی را برد- برد تمام کنند. شرط لازم برای تحقق این هدف عدول عربستان از ایفای نقش برادر بزرگ منطقهای و به رسمیت شناختن جایگاه منطقهای ایران استا. این موضوع میتواند به ایجاد توازن میان این دو کشور بدون دخالت بازیگران و ذینفعان خارجی کمک کند.
همچنین موضوع چگونگی پایان دادن به جنگ یمن نیز میتواند موثر واقع شود. با اقدامات نابخردانه محمد بن سلمان در عربستان و محمد بن زائد در امارات، یمن به یک قدرت موشکی تبدیل شد. این وضعیت قابل حذف نیست و باید به عنوان یک واقعیت میدانی آن را پذیرفت. به این ترتیب و با توجه به آسیبی که عربستان از ظهور چنین قدرتی در همسایگی خود احساس میکند، باید این تلاش شکل بگیرد تا مسائل یمن به صورت یک چالش داخلی حلا شده و توازن قدرت در آن بدون دخالت خارجی به وقوع بپیوندد. در این صورت سعودیها میتوانند با کمک ایران آبرومندانه از یمن خارج شوند.