امسال ۲۶ ساله شدم.
یکسالش بدون تو گذشت، اما ۲۵ سالش با تو و در کنار تو بود حاج حسن. تو تنها پدرم نبودی. با رفتن تو رفیقم، همسفرم، فرماندهام، مرادم، مربیام و معلمم را از دست دادم .
رفیقی بودی که کنارش شاد بودم. دلم گرم بود، محرم اسرارم بود، رفیقی که پرتو لطفش بر تمام زندگیام میتابید، رفاقتی که یک روز از صمیمیتش کم نشد.
همسفری بودی که «سیروا فی الارض» را عملا نشانم دادی، همراه تو چهار گوشه نازنین وطنم ایران را بوسیدم. دست در دست تو همسفر کهنهکارم بیش از ۲۰ کشور را شهر به شهر و کوچه به کوچه سیاحت کردم.
فرماندهای بودی که استوار و مصمم بود تا این تازه سرباز را آماده رویارویی با مشکلات سازد، عزت فرماندهیت همیشه دل این سرباز را قرص میکرد و به قدمهایش قدرت میداد و مسیرش را هموار میکرد. به راستی که در رکابت از هیچ چیز و هیچ کس باکی نبود .
مرادی بودی که این مرید کوچکت تمامی هستی را در چشمانت میدید. از تک تک حرفهایت گوهر میبرد و از افکار بلندت پندها و پندها میگرفت .
مربیای که تن سالم امروزم را مدیونش هستم چرا که تمارینی که برایم تعیین میکردی، تمامش مرا قوی و قویتر کرد. چه در ورزش چه در جامعه و چه در اداره امور.
معلمی که معجزه میکردی و اعجازت این بود که بی گفتن یک کلمه و با رفتار و کردار نیکت تمام و کمال برای هر امتحانی آماده میشدم.
پدرم!
روزی که با هم در مراسم فارغ التحصیلیام بودیم را یادم هست. لبخندی بر لب داشتی برای آن لبخند شیرنت شکر
روزی که منِ سه ساله را در دریاچه انداختی و من شنا کردن را یاد گرفتم، یادم هست. به من گفتی که بهم افتخار میکنی برای آن لحظه پر غروری که داشتیم، شکر.
یادم هست که مرا با خود به هر محفل برگزیدهای که میرفتی میبردی. برای آن لحظههایی که باهم بودیم، شکر.
به یاد دارم که بر من سخت میگرفتی که تاوان ندهم، برای لحظههایی که از خطرها با هم گذر کردیم، شکر.
سفرهایی که هر کدامش دفترها آموزه بود. آن لحظهای که با هم به خانه باز میگشتیم را شکر.
دردهایی که بر سینهام فشار میآورد را تنها برای تو باز گو میکردم. برای لحظههایی که مرهمش میشدی و با هم میخندیدیم شکر.
تو دیگر در این دارفانی کنارم نیستی، اما شدی تمام معنای این زندگی من. از این پس هر گاه گرهای از کار کسی باز کنم تو همانجا خواهی بود. هر گاه موفقیتی را رقم بزنم، تورا خواهم دید. هر گاه گلوی ظالمی را بفشارم، قدرتم را از تو میگیرم. هر گاه به داد مظلومی برسم، خرسندی بعدش از آن توست.
از تو ممنونم. برای همیشه نقشت بر دلم بسته شده برای این نقش برجسته تو شکر.
* فرزند محمدحسن کریمی