۲۳ آذر ۱۴۰۲
اعطای جایزۀ صلح نوبل به بانو «نرگس محمدی»، سلطنتطلبها را با مشکل مواجه ساخت. از یکسو، آن جایزه با استقبال بسیاری از ایرانیان روبهرو گردید و از سویی دیگر، آن جایزه به چهرهای اعطا شده بود که مطلوب سلطنتطلبها نبود. برخی حتی گفتند خانم «فاطمه سپهری» شایستگی بیشتری داشتند تا خانم محمدی.
ظاهراً از چهرههای سلطنتطلب در مراسم اعطا جایزه دعوتی صورت نمیگیرد. بهعلاوه، خانمی که مجری اصلی برنامه بودند، در تجلیل از خانم محمدی، ایشان را تا جایگاه رهبری اعتراضات بالا میبرند. بعد از مراسم، سلطنتطلبها تعارف را کنار گذاردند و برگزارکنندگان، بهعلاوۀ آقای «تقی رحمانی» را مورد انتقاد قرار دادند. مدعی شدند که توطئهای از سوی اصلاحطلبان، طرفداران مرحوم هاشمی رفسنجانی و دخترشان فائزه هاشمی، تقی رحمانی، ملی – مذهبیها و اروپاییها طراحی شده بهمنظور مطرحکردن خانم محمدی بهعنوان رهبری اپوزیسیون. اول جایزۀ نوبل را بهوی اعطا کردند، بعد هم در مراسم اعطای جایزه، مرحلۀ بعدی نقشۀشان را پیاده کردند. البته ما همگی نوادگان جد بزرگوارمان، مرحوم «داییجان ناپلئون» هستیم و فرقی نمیکند داخل کشور باشیم یا در اروپا و آمریکا؛ تحصیلکرده باشیم یا عامی. بههرحال ژن تئوریهای توطئه را به ارث بردهایم.
اینکه آقای هاشمی رفسنجانی از زیر خاک، بههمراه آقای خاتمی که قدرت سیاسی ندارد تا از نانوایی سر کوچۀشان دو تا نان سنگک بگیرند، با فائزه هاشمی در زندان اوین، تقی رحمانی در پاریس، بهعلاوۀ دولتین سوئد و نروژ، همۀشان بر روی هم چه مقدار توان دارند، که بتوانند خانم «نرگس محمدی» را در کسوت رهبری اپوزیسیون درآورند، خیلی محلی از اعراب ندارد. هنر فرضیههای داییجان ناپلئونی به رویایی بودن آن است و خیلی به واقعیتها کاری ندارد. اما مشکل سلطنتطلبها با خانم نرگس محمدی، بانویی که زندگی، جوانی، فرزندان و خانوادهاش را بهپای مبارزه در راه آزادی و حقوق بشر ریخته، چیست؟ چرا آنها اینقدر با نفرت به بانویی که افتخار کشورش هست، مینگرند؟
پاسخ مختصر آن است که او سر تعظیم در برابر ولیعهد فرود نیاورده. ریشۀ همۀ تئوریپردازیهای سلطنتطلبها علیه او و آنهمه نفرت و بغض و کینۀشان نسبت بهوی، بهواسطۀ «استقلال فکری» نرگس است. تأسفآورتر از همۀ اینها، آن است که کسانی که امروز قدرتی ندارند، چشم دیدن دیگران و تحمل رقبا را ندارند. معلوم نیست اگر فردا بهقدرت برسند، چگونه قرار است پاسدار «حاکمیت قانون»، «آزادی» و «دمکراسی» باشند؟