سال ۱۳۶۴ که وارد دانشگاه تهران و رشته علوم اجتماعی شدیم با دنیای بزرگ دانشجو و دانشگاه و کتاب و علم و بحث و گفتگو آشنا شدیم. جهان کسب اطلاعات ما در دوره دبیرستان نسبت به عصر انفجار اطلاعات امروز بسیار کم و محدود بود. عمده منبع کسب اطلاعات ما کتابهای کنترل و سانسور شده، دو کانال تلویزیونی، روزنامه اطلاعات و کیهان، چند مجله هفتگی سانسور شده و یکی دو موج رادیو خارجی بود. همین. همچنین گفتگو با دبیران و افراد فامیل و آشنا که سفر خارج داشتند.
القصه. در ترم و سال اول دانشگاه استاد درس مبانی جامعه شناسی، مرحوم دکتر حشمت الله طبیبی بود که جزو نویسندگان اولین کتابهای مبانی بود، کتابش آنقدر قدیمی بود که بر روی جلد کتاب نوشته بود نویسنده ” حشمت الله طبیبی، دکتر در جامعه شناسی!” من فقط در همان یک کتاب چنین معرفی دیدهام” دکتر در جامعه شناسی” .
دکتر طبیبی وقتی به مبحث خانواده رسید، خاطره ای از اقامت خود در اروپا نقل کرد که مناسب بحثی است که میخواهم مطرح کنم. وی میگفت در زمان اقامت در غرب شاهد بود که زن همسایه دخترش را کتک میزد و میگفت “چند ماه دیگر ۱۸ ساله می شوی و باید از خانه بروی”. در جهان مدرن و جهان غرب امروز، هم فرزندان می توانند پس از سن معینی ( اغلب ۱۸ سالگی) خانه را ترک کنند و کسی نمی تواند مانع رفتنشان شود و هم والدین می توانند فرزندان را پس از رسیدن به این سن از خانه بیرون کنند.
خاطرهای که مرحوم طبیبی نقل میکرد مربوط به دیروز و امروز نبود بلکه داستان ۷۰-۸۰ سال قبل بود. ذکر این مطلب مقدمه گونهی طولانی به این خاطر بود که در خبرها خواندم پدری در شرق تهران دخترش را که یک بار ازدواج ناموفق داشته و طلاق گرفته بود، به خاطر اینکه از خانه رفته و زندگی مجردی پیش گرفته بود کشته است.
بسیاری از ما برای زندگی در شهر مدرن آماده نیستیم. برخی با ذهن هزار سال قبل به دنیای امروز پرت شدهاند. وی می گوید: “دخترم ازدواج کرد و طلاق گرفت. سپس پسری او را اغفال! کرد. او با پولی که از من قرض گرفته بود خانهی مجردی اجاره کرده و اصرار کردم به خانه برگردد قبول نکرد و او را در حالی پشتاش به من بود و صورتش را میشست با چاقو کشتم”( منبع باشگاه خبرنگاران) دقت کنید برای دختری که یک بار ازدواج کرده واژه “اغفال” را به کار میبرد. انگار او کودکی نابالغ است و قدرت تمیز دادن مسائل را ندارد و پدر باید دائمالعمر قیم او باشد. این است که بخشی از ما در عصر مدرن در شهر مدرن زندگی می کنیم ولی ذهنمان هنوز در ۲۰۰ قبل فریز شده است. او حداکثر میتوانست برای ۳۰۰ میلیون تومانی که به دخترش قرض داده شکایت کند و دیگر هیچگونه ادعا و حق مالکیتی به سن قانونی رسیده ندارد . او و امثال او یاد نگرفتهاند، دختر بالغ و رشیده اختیار خود را دارد. او یاد نگرفته که جامعه قانون و قاضی و دادگاه دارد. صدا و سیمای ما به جای فروکردن یک مشت مبحث سطحی و بیهوده در ذهن مردم باید آنها را شهروند قانونمند بار بیاورد. باید همین خبر را سر تیتر اخبار قرار دهد و با کارشناسان اجتماعی و حقوقی مصاحبههای متعدد و مفصل انجام و آگاهی مردم را بالا ببرد. اینکه حق ندارید برای فرزند مستقل و بالغ خود مزاحمت ایجاد کنید، چه برسد به اینکه آنها را بکشید. پدر قاتل احتمالا با توجه به تجربهها و شنیده های قبلی میداند با قتل دخترش اعدام نخواهد شد حداکثر چند سالی زندانی خواهد شد. اما یاد نگرفته فرزند جوان استقلال و حق و حقوقی دارد. ما بسیاری هنوز شهروندی با تفکرات روستایی ماقبل مدرن هستیم.
۲۰ آذر ۱۴۰۲