لباسی که پارسال همین روزها بر تن مهسا امینی بود امسال آخرین حد پوشش مورد نظر مسئولان فرهنگی، و نمایندگان تصویب کننده قانون حجاب و عفاف، و آرزوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر است! چرا اینگونه شد؟ مگر حجاب مهسا چگونه بود که پارسال به خاطرش دختری جان داد و امسال شده آرزویتان! جز اینکه مامور کجسلیقه و کجفهم شما مطابق فهم خود آن را اندازهگیری کرد و به ذائقهاش خوش نیامد و بر سر مهسا فریاد زد و شد آنچه نباید میشد؟!
قبل از آن، وضعیت حجاب چگونه بود؟ جز اینکه سال به سال از حجم پوششها کم میشد و به حجم رنگ و لعابها اضافه و چون تدریجی بود به چشمتان نمیآمد و ندیده میگرفتید و دلتان به همان حجاب نیمبند خوش بود؟ به قول برخی، زنان و دختران کم کم داشتند خیابانها را با سلیقه و زیرکی خود تسخیر میکردند و شما تنها گاهی مستأصل و ناامید از تغییر و تاثیر، هجومی و تشری و سپس سکوت، تا پذیرش یک تغییر دیگر، اما… اما آن مأمور بخت برگشته نادان نمیدانست با یک حرکت چگونه به این سیر سرعت میبخشد و به دنبالش تصمیمگیرانی نابخرد آتش بر خرمن خشمی میزنند که طی سالیانی انباشته شده بود و کم کم داشت تخلیه میشد و این حرکت منجر به رنسانسی میشود در کل جامعه، به نام جنبش مهسا!
حجاب مهسا در روز ۲۵ شهریور پارسال حجابی بسیار معمولی و عرفی بود که در شهر او کمتر از آن نیز از سالیانی دور عرف بود، اما امان از آنان که داعیهدار فرهنگاند و اندک فهمی از فرهنگ جامعه خود ندارند!
از آنچه پس از آن روز گذشت نگویم که بسیار گفتهاند و شنیدهاید، اما اگر از تمام خشمها و خشونتها و خونها و اسارتها در این یک سال بگذریم، نمیتوان از سیاست این دولت کریمه و مجلس فخیمه در برخورد با فرهنگ جامعه که زنان نیز بخشی از آناند گذشت که گویی قرار است نابودی فرهنگ کهن این سرزمین، در این دوران با تیشه زدن به ریشه آن و با دست اینان رقم بخورد!
گفتم حجاب پارسال مهسا حالا شده آرزوی دلواپسان حجابی که نمیتوانند حتی با تهدید و جریمه و بازداشت هم موهای افشان زنان را به زیر سرپوشی ببرند که مصداق باحجابی باشد.
اینان یکسال است مدام میگویند، زنان پس از برداشتن حجاب سر، حجاب از تن هم برخواهند داشت و عریان خواهند شد و دیدیم که به جز مواردی نادر چنین نشد. گفتند این جنبش جنبش فواحش است! گفتند توطئهای است همهجانبه از سمت دشمنان و نشانهاش حمایت آنان! اما نگفتند آیا ما مقصر نبودیم در پیدایش آن؟ نگفتند شاید سیاست اجبار ما از ابتدا همان کسانی را که به خاطر امام و به رنگ انقلاب درآمدن، روسری و حتی چادر به سر کردند (رجوع کنید به گزارشهای ساواک از افزایش دختران چادری در دانشگاهها در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب ۵۷) در مقابل خود قرار دادیم و جامعه را به جایی رساندیم که حالا عدهای برای اینکه رنگی از شما و نشانهای از حمایتتان بر آنها نباشد، چادر از سر برمیدارند!
زنان عفیف ایرانزمین از به رسمیت شناختن حق انتخابشان در پوششِ سر راضی میشدند، و آگاهانه حجاب را برای خود و دخترانشان انتخاب میکردند، اگر حاکمیت خردمندانه این حق را به آنها میداد، اما متعصبانه و نابخردانه ندادند و آنها را به جایی رساندند که این حق را با جسارت گرفتند! و اکنون با شیوهای که علما و دولتمردان در اصرار بر راه اشتباه رفته، در پیش گرفتهاند، بعید نیست روزی بیاید که بیحجابی کنونیِ برخی، آرزوی آنها شود که این مقدار را برنمیتابند.
عربها جمله حکیمانهای دارند که “الانسان حریص علی ما منع”، انسان بر چیزی که از آن منع شود حرص میورزد و علم روانشناسی نیز آن را تایید کرده است. اما مسئولان ما همچنان معتقدند باید زور و اجبار مبنای حکومتداریمان باشد، وگرنه باختهایم! و میپندارند با تهدید به خشونت و شدت با یک مساله فرهنگی، میتوانند فرهنگی مطابق سلیقه خود بسازند، اما زهی خیال باطل!
برتراند راسل میگوید، در “دوران ویکتوریا” زنان لباسی که میپوشیدند، کاملا زمین را جارو میکرد و پاهایشان را کاملا میپوشاند؛ حتی اگر انگشت پای زنی دیده میشد همان کافی بود که مردان را شهوانی کند و میل جنسی را در آنان برانگیزاند! اینک زنان تقریبا نیمهبرهنه میگردند و بیشتر قسمت پاهایشان دیده میشود، ولی مردان ابداً آنطور تحتتاثیر قرار نمیگیرند. همین نکته ثابت میکند که «ما هر چه بیشتر چیزی را پنهان کنیم یک جاذبه انحرافی بیشتر برای آن تولید میشود! »
به تعبیری، هر چه بیشتر از کاری منع کنی، حرص بر انجام آن کار بیشتر می شود