وقتی تعبیری را داخل «گیومه» میگذاریم یعنی هنوز در مرحلۀ فرضیه یا ادعاست. پس صبور باشید و با یک پست نتیجههای کلان نگیرید. اما به گمانم این صحبتهای مسعود رجوی، رهبر ــ ظاهراً مفقودالاثرِ ــ مجاهدین خلق شروع تأملبرانگیزی است.
رجوی در این چند دقیقه ــ که حتماً توصیه میکنم گوش کنید ــ بارها از مصدق با عنوان «پیشوا» یاد میکند و از هیچ لحاظی جای هیچ شک و شبههای برای خود نمیگذارد که خاستگاه و بستر سازمان متبوعش در جبهۀ ملی است که پیشوای فقید آن دکتر مصدق بوده است و از خود با عنوان «فرزندان مصدق» یاد میکند.
پیش از هر چیز یادآوری کنم که کار علم «تقسیمبندی، تمایزگذاری و ظریفکاری» است و کار ایدئولوژی «کلیگویی و تعمیم». از نظر من، مسئله این نیست که آیا چیزی تحت عنوان «چپ مصدقی» وجود دارد یا نه، بلکه وظیفۀ علمی این است که این مفهوم را درست تعریف کنیم، تمایزها و دستهبندیهای داخلی آن را مشخص کنیم و از کلیگوییهای مبهم خودداری کنیم.
به این منظور من رابطۀ مصدق با جریانهای چپ را به سه دوره تقسیم کردهام:
یک: دوران دولتداری مصدق (تا پیش از ۲۸ مرداد ۳۲)
دو: از ۲۸ مرداد تا هنگام درگذشت او در حصر خانگی در احمدآباد
سه: از پس از درگذشت او تا انقلاب ۵۷
یک تقسیمبندی دیگر هم در اینجا انجام میدهم. چپهای دوستدار یا هوادار مصدق را به دو دسته میتوان تقسیم کرد:
یک: چپهایی که رابطهای «عینی و واقعی» با مصدق داشتند
دو: چپهایی که رابطهای «ذهنی» با مصدق داشتند.
حال به مرور انواع روابط چپها با مصدق را توضیح میدهم و جمعبندی نهایی را در یک گفتار لایو توضیح میدهم.
در اینجا به همین میزان بسنده میکنم: در این تردیدی وجود ندارد که وقتی مصدق در دولت حضور داشت، یک جریان چپ جوانِ غیرتودهای زیر چتر خلیل ملکی و بقایی در حزب زحمتکشان جمع شده بود. این سوسیالیستهای جوان جزو وافادارترین یاران مصدق بودند و رهبرانشان تودهایهایی بودند که از حزب جدا شده بودند. این سوسیالیستها کف خیابان از دولت مصدق حمایت میکردند.
طبعاً کسی مانند مسعود رجوی را نمیتوان با این گروه مقایسه کرد. رابطۀ کسانی چون حنیفنژاد (پایهگذار مجاهدین)، جزنی (ایدئولوگ قیام چریکی) و مسعود رجوی با مصدق رابطهای «ذهنی» بود. یعنی آنها خود را در امتداد مصدق «میفهمیدند»، اما در واقع سرشاخههای دوری بودند که ارتباط عینی و واقعی با ریشه ــ یعنی مصدق ــ نداشتند؛ اما به رغم چپروی فراوان خود را همچنان پیرو مصدق «حس میکردند».
و البته این جریانهای چپ متعددند که به آنها میرسم…