بالاخره پس از اخراج یا تعلیق علی سرزعیم، امیر مازیار و آرش رئیسی نژاد نوبت به حسن باقری نیا، مهدی خویی و علی شریفی زارچی رسید تا از تدریس در دانشگاه محروم شوند. بخشی از لیستی بلند بالا که فقط در همین دو سال اخیر حدود شصت نفر از استادان دانشگاه را در خود جای داده است.
فارغ از تفاوت های جزئی در بهانه هایی که برای حاشیه نشینی این استادان گرفته شد، شباهت مشترک میان همگی عبارت از دغدغه مند بودن، حضور در حوزه عمومی، تلاش برای پیوند زدن آکادمی با جامعه، و هشدار به سیاست گذاران برای اصلاح رویه های حکمرانی می باشد. حال شاید بتوان برخی دلایل چنین اخراج هایی را به شرح زیر فهرست کرد:
نگاه بدبینانه حکومت نسبت به علوم انسانی متعارف جهانی و تلاش برای رونق بخشیدن به بدیل اسلامی آن
تلاش برای قطع ارتباط استادان الهام بخش و دگر اندیش با دانشجویان
هدف گذاری برای جایگزینی استادان منتقد با مدرسان وفادار به نظام سیاسی
تلاش برای پرهزینه کردن فعالیت های تاثیر گذار استادان در حوزه عمومی
در این میان اما برخی از واقعیت های دورمانده از چشم مسئولان می تواند موجبات ناکامی این پروژه سیاسی را فراهم آورد؛ انتقال مرجعیت اجتماعی از آکادمی به موسسات مطالعاتی غیر دولتی، نارضایتی فزاینده دانشجویان از بی عملی دانشگاه در قبال تحولات اجتماعی، گسترش ناامیدی از اصلاح پذیری سیستم و در نهایت پولاریزه شدن فضای سیاسی کشور میان موافقان و مخالفان نظام سیاسی موجود!
بدیهی است که حضور استادان منتقد در دانشگاه ها می تواند با تعدیل رادیکالیسم ظهور یافته در میان دانشجویان، فراهم آوردن امکانی برای گفت و گوی میان جامعه و حکومت، امیدآفرینی نسبت به انجام برخی تغییرات کوچک، کاهش مهاجرت نخبگان، ایجاد دغدغه مندی نسبت به آینده ایران و تمرکز یافتن بر چرایی توسعه نیافتگی به مثابه خطیرترین مسئله امروز کشور به تحقق یافتن ایران پایدار در میانه درگیری با بحران های متعدد کنونی کمک شایانی نماید!
نکته پایانی: قدرت سیاسی همزمان مانند بهمن، انباشتی و همچون شراب، سکر آور است. همین امر موجب می شود که بسیاری از پیامدهای تصمیمات ایدئولوژیک، سیاست زده و غیر کارشناسی مورد سنجش قرار نگیرند. وجود استادان منتقد در دانشگاه ها نه تنها می تواند نمایشی از هاضمه فراخ نظام سیاسی تلقی شود بلکه با دامن زدن به نوعی گفت و گوی انتقادی میان دانشگاه و حکومت این امکان را فراهم می آورد که راهکارهایی را برای اصلاح یا بهبود آیین حکمرانی پیشنهاد کند. افسوس اما این جاست که عینک نزدیک بین مسئولان به آن ها مجالی برای دیدن چشم اندازهای وسیع تر را نمی بخشد!