مرسوم است آن هنگام که مصیبت و رخدادی رنجآور و آسیبرسان در کشوری واقع میشود، برای همدلی و همدردی با آسیبدیدگان و مصیبترسیدگان؛ عزا و سوگواری عمومی اعلام شده و تمام ساختارهای رسمی و غیررسمی و رسانهها درجهت جبران آرامش از جامعه رختبرکشیده، تلاش میکنند.
باخود میاندیشم اگر حاکمیتی گرفتار چرخهی مشروعیت زدایی، مصیبت ستم و بیعدالتی و فساد و طردشدگی ازسوی مردمان سرزمین خود شود؛ آیا نباید برایش اعلام عزای حکمرانی و کشورداری نمود؟
در رخدادها و مصائب مردم این سرزمین، خوب دقت کنیم:
۱_ فرزندانی که از کودکی و نوجوانی مهیای رفتن از این کشورند
۲_ معلمان و متخصصانی که با بیمهری و ناعادلانه، طرد و اخراج شده و برچسب بیگانه میخورند
۳_ آدمهایی که سرپناه ندارند
۴_ آدمهایی که غذای کافی و مناسب ندارند و نمیخورند
۵_ کودکانی که آرامش و امنیت و زیست سالم ندارند
۶_ مردمانی که آب ندارند
۷_ آدمهایی که شغل ندارند
۸_ آدمهایی که جان باختند و انکار شدند
۹_ آدمهایی که زخم دیدند و کور شدند و انکار شدند
۱۰_ مردمانی که صدای اعتراضشان، دستبند بر دستانشان شد و دربند شدند
۱۱_ امیدی که پرکشید
۱۲_ باور و اعتقاد و دینی که رنگ باخت
۱۳_ امنیت اجتماعی که متزلزل شد
۱۴_ پولهایی که از جیب مردم تاراج شد
۱۵_ اعتمادی که از حاکمیت سلب شد
۱۶_ عزت و رفاهی که پایمال شد
۱۷_ رودخانهها و دریاچههایی که خشک شدند
۱۸_ جنگلهایی که نابود شدند
۱۹_ آدمهایی که عمرشان تمام شد و ناامیدانه مردند
۲۰_ آدمهایی که خودخواسته به این زندگی مهر پایان زدند و عطای یک زندگی معمولی را به لقایش بخشیدند…
شاید نظام حکمرانی بنا ندارد بگوید اشتباه کرده و خود را اصلاح کند.
شاید اساسأ خود را ملزم به اصلاح و اعتراف به اشتباه نمیداند.
آیا براستی این شرایط ناگوار و ناایمن زندگی مردمان یک جامعه و عدم پذیرش اشتباه و نبود ارادهی اصلاح حاکمان آن؛ برای اعلام عزای حکمرانی و کشورداری، کافی نیست؟؟
مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرر بار این قفس را بر شکن و زیرو زبر کن
بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ
نغمه ی آزادی نوع بشر سرآ
وز نفسی عرصه ی این خاک توده را پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد، آشیانم داده بر باد
ای خدا ای فلک ای طبیعت
شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم ژاله بار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه ای تازه گل از این
بیشتر کن بیشتر کن بیشتر کن
مرغ بیدل شرح هجران، مختصر مختصر
ملکالشعرایبهار۱۴۰۲