پس از دشنامها و جنگها و ضربهها، ناگهان عکس تکی سه نفرهای منتشر شد. وزیر خارجه چین در میان و وزرای خارجه ایران و عربستان در دو طرف، پذیرای میانجیگری چین و آشتی پس از قهری هفت ساله، رابطهای بحرانی که پس از اعدام شیخ نمر کنشگر شیعه در عربستان به آتش زدن و تصرف سفارت عربستان در تهران و کنسولگری آن کشور در مشهد و قطع رابطه دو کشور انجامید.
این رویداد سابقه تلخ کشتار حجاج ایرانی در مکه و بدرفتاریهای دیگر را پشت سر و جنگ طولانی یمن و ضربههای موشکی به اهداف نفتی و بندری عربستان و امارات را در پی داشت. پس عجیب نیست اگر این تجدید رابطه ناگهانی عجیب مینماید!
آیا اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران چنین اقتضا میکرد؟
آن هم در زمانی که تندروترین جناح حاکمیت ایران ساختار سخت افزاری حاکمیت را از قوای سهگانه تا دولت سایه در اختیار گرفته است؟
این جناج همیشه معترض و منتقد دولتهای اعتدالیتر بوده است که خواهان تعامل با جهان و بازگشت به عرصه بین المللی بودهاند. آنها اغلب اصولگرا بودند، اما با قرار گرفتن در جایگاه اجرایی به مشکلات حکمرانی و برآوردن وظیفه اولیه دولتها که تلاش برای رفع نیازهای بهداشتی و آموزشی و اشتغال و عمران و توسعه کشور است پی برده و ناچار به عقلانیت و تعاملهایی روی آورده بودند.
آیا اکنون این تندروترین جناح همواره ناراضی حاکمیت نیز به لزوم برآوردن چنان نیازهایی پی برده است؟
آیا به پایان دادن به جنگهای پرهزینه فرسایشی جهادی فرامرزی اندیشیده است؟
آن هم در زمانی که قیدهای برجامی نظارت بر فعالیتهای هسته ایران را یکی پس از دیگری رها کرده و با آزادی عملی بیشتری به توسعه تهدیدآمیز غنیسازی اورانیوم پرداخته است و با رزمایشهای پی درپی دریایی و به رخ کشیدن توان موشکی، با سرسختی از پذیرش پروتوکلهای FATF که پیش نیاز بازگشت به عرصه بانکداری و تجارت بین المللی است خودداری کرده است؟
البته شاهد تورم بزرگ و افول اقتصادی کشور بوده ایم، شورشهای نسل جوانی که نه از آزادیهای دلخواه خود برخوردار است و نه به اشتغال و آینده امیدی دارد نیز مزید بر علت بوده است. آیا تحریمهایی که آن را موجب استقلال بیشتر اقتصادی کشور میدانستند اثربخش بوده است، که اکنون آن را تحریمهای غیرقانونی و غیر عادلانه مینامند.
بگذارید نگاهی به آخرین تحولات در روابط خارجی ایران در میان کشورهی همسایه بیندازیم. اگر از خلیجفارس آغاز کنیم، کویت که در جنگ هشتساله عراق با ایران حامی شماره یک صدام بود و در اشغال کویت توسط ارتش بعث پذیرنده شماره یک پناهجویان کویتی بود عملا سیاست ضد ایرانی شدیدی را پیگیری و تحریمهای یکجانبه آمریکا را به شدت رعایت میکرده است. عربستان و بحرین که در خصومت پیش از جنگ بودند. قطر با وجود تنش در روابط با همسایگان عرب از حمایت ایران برخوردار بود ضمن رعایت تحریمها ارتباط اندکی در تبادلات با ایران داشت، زیرا میدانست که رابطه با برادران عرب سرانجام التیام خواهد یافت.
امارات متحده ضمن رعایت تحریمهای آمریکا با بهره مندی از منافع دور زدن تحریمهای ایران که در چهلساله گذشته به صورت خرید ارزان و فروش گران ادامه داشته است ضمن رعایت روابط خصومتآمیز خصوصا در یمن، از آن منافع برخوردار بوده است. کم نیستند وابستگان به برخی مقامات داخلی که دفتر و دستکی در شیخنشین دوبی داشته و ذینفع بودهاند. رابطه با مسقط عمان بهتر بوده و دریچهای سیاسی محسوب میشده است اما تعاملات تجاری قابل توجهی نداشته است.
در شبه جزیره عربستان ناگهان در هشت سال پیش کودتایی سیاسی نظامی با دخالت حوثیهای شیعه زیدی آن کشور با شعار بسیار ایرانی مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل رخ داد که صنعا را در اختیار گرفت، اما سازمان ملل و کشورهای رقیب عرب دولت سابق را به رسمیت شناختند. عربستان و شورای کشورهای عرب خلیج فارس که با اتکا به ثروت و تدارکات تصور میکردند جنگی کوتاه مدت در پیش خواهند داشت، وارد باتلاقی شدند که هشت سال است همانند جمهوری اسلامی درگیر آن جنگ و هزینههای گزافش هستند. یمن بار دیگر به دو بخش شمالی یعنی صنعا و جنوبی یعنی عدن تقسیم شده است و جمعیت اصلی در یمن با بزرگترین فاجعه قحطی و بحران انسانی مواجه شده است. هرچند روابط جمهوری اسلامی با صنعا «ویژه» است اما این یکی از پرهزینهترین روابط نیز بوده است.
آنسوتر پاکستان است که در بیست سال گذشته با وجود تعارفات زبانی تحریمهای آمریکا را پیش از دیگران اعمال کرده است و آن کشور ۲۰۰ میلیونی با وجود همسایگی کمترین رابطه اقتصادی و تعامل را با ایران داشته است. پاکستان حتی در اجرای قرارداد خط لوله دوستی برای انتقال گاز ایران نیز تعلل ورزید و عملا خرید گاز از قطر را ترجیح داده است.
برخی عناصر جدایی طلب بلوچ ایرانی نیز در آن کشور پناه گرفته و گهگاه ضرباتی به مرزبانان ایرانی وارد کردهاند.
در جنگ اخیر جمهوری آذربایجان و ارمنستان، جمهوری اسلامی به بهانه اینکه جمهوری آذربایجان خواهان انضمام کریدور زنگزور و قطع ارتباط ایران و قفقاز است موضع گیریهایی کرد و رزمایشهای مرزی در مرز جمهوری آذربایجان برگزار کردند که متقابلا با رزمایشهای مشترک ترکیه و گرجستان و جمهوری آذربایجان و پاکستانمواجه شد (!) که بسیار هشدار دهنده است. جمهوری آذربایجان نگران آن است که به دلیل شیعه بودن ملت آن کشور جمهوری اسلامی توقع نوع سلطهگری مذهبی نسبت به آن کشور داشته باشد. برآیند این سیاستها موجب برقراری روابط راهبردی جمهوری آذربایجان و اسرائیل و برنامههای مشترک اقتصادی شده است.
در روابط با افغانستان جالب است. طالبان و همدستان القاعده آنان بزرگترین دشمنان تشیع و ایران بوده اند. پس از جنگ آمریکا اقدامات ضد آمریکایی طالبان باب طبع جمهوری اسلامی بود. روابط کرزای رئیس جمهور پیشین افغانستان با ایران بسیار خصمانه بود. کرزای علنا قرارداد ایران و افغانستان را بر سر حقابه ایران در هیرمند زیر پا گذاشت و نمیدانست که سابقه آن حقابه به قرارداد واگذاری هرات و اصلاحات مرزی دیگر خط مک ماهون باز میگردد و ایران متقابلا میتواند دعاوی ارضی خود را تجدید کند! دولت جدید طالبان که از شناسایی بین المللی برخوردار نیست، ضمن برخوردهای مرزی میکوشد دست کم تعاملاتی با جمهوری اسلامی داشته باشد و نماینده آن کشور بدون عنوان رسمی در سفارت افغانستان در تهران مستقر شده است. روابط متزلزل با دولت طالبانی که بر کشور خودش هم سلطهای صرفا قرون وسطایی دارد قابل اعتنا نیست.
روابط با ترکمنستان که بخش غیر صحرایی آن کشور از جمله پایتخت عشق آباد یا اشک آباد در باریکه حاشیه ایران مستقر است، ضمن رعایت کامل تحریم آمریکا به پیروی از اتحاد کشورهای ترک، اخیرا با اسرائیل رابطه سیاسی برقرار کرده و سفارت اسرائیل را در ۱۷ کیلومتری مرز ایران گشوده است.
رابطه بازرگانی نیمه رسمی یا غیر رسمی با ترکیه البته به بهانه دور زدن تحریمها همواره با سود سرشار برای ترکیه برقرار بوده است و ترکیه خریدار گاز ایران است و ناچار است برای بازپرداخت آن به نوعی رابطه پایاپای با ایران تن دهد. ترکیه در رقابت با ایران با جمهوری آذربایجان کاملا هماهنگ و در سوریه و اقلیم کردستان عراق کاملا رقیب جمهوری اسلامی ایران است.
رابطه با عراق نیز ضمن نفوذ نظامی جمهوری اسلامی در میان شبه نظامیان شیعه عراقی بسیار حساس است. نوع برخورد با اقلیم کردستان به دلیل حضور برخی احزاب کرد ایرانی گاهی بسیار خشن بوده است. ضمن اینکه ترکیه نیز رفتار خشنی با آنان داشته است، عملا بازار اقلیم کردستان در اختیار ترکیه است. دولت عراق ضمن تحمل نفوذ شبه نظامیان حامی جمهوری اسلامی که در رفع فتنه داعش نقش داشتهاند، به دلیل ثروت ویژه نفتی با صادرات روزانه بیش از ۵ میلیون بشکه رقیب اصلی ایران است و با اجرای طرحهای صنعتی در جنوب عراق تدریجا عناصر بیشتری را جذب بازار کار میکند که با پیوستن به صف کشورهای عرب توسعه یافته خلیج فارس تدریجا از نفوذ نظامی ایران کاسته خواهد شد.
سوریه کانون اصلی نفوذ ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی است که تبدیل به جنگی فرسایش با اسرائیل شده است. سوریه و جنوب لبنان و غزه و جهاد اسلامی گرچه در نقشه نفوذ نظامی ایران حضور دارند اما به صورت جنگی به راستی فرسایشی برای جمهوری اسلامی بسیار هزینه آفرین هستند.
روسیه همسایه شمالی ایران که خود رقیب ایران در بازارهای نفت و گاز و فولاد است، با کشاندن ایران به ورطه جنگ اوکراین بر انزوای ایران افزوده است.
ایران کشور بزرگی است و گرچه با وجود تحریمها و این جنگها به بقای خود ادامه داده است و برخی این مقاومت را نوعی پیروزی محسوب میکنند، اما به راستی هدف یک کشور نمیتواند تلاش برای نمردن و زنده ماندن باشد! هدف معمولا زندگی کردن با بهره مندی از منابع و تامین رفاه و آسایش بیشتر است. شرایط انزوای ایرانی در جهان چشمانداز مناسبی نشان نمیدهد. در این میان کشور قدرتمند چین گرچه تحریمهای آمریکا را به خصوص در زمینه بانکی رعایت میکند اما با اتکا به قدرت خود به روابط تجاری پایاپای با ایران به اعتبار خرید نفت و محصولات پتروشیمی ادامه میدهد. چین تنها پنجره مهم بازرگانی ایران است. چین طرف بازرگانی شماره یک جمهوری اسلامی است، اما ایران طرف بازرگانی درجه سوم چین است. بزرگترین طرفهای تجاری با وجود رقابتها، آمریکا و اروپا و ژاپن و هند و برزیل و اندونزی و نیز کشورهای عربی هستند! بیدلیل نیست که در سفر رئیس جمهور چین به کشورهای عربی خلیجفارس بر خلاف عرف دیپلماتیک اشاراتی به جزایر ایرانی شد و نیز نام مجعول برای خلیج فارس به کار رفت.
گرچه چینیها دانستند که این کار موجب رنجش ایرانیان شد اما میدانستند که میتوانند جبران کنند. چین در آن سفر تفاهم نامههای عمدهای با عربستان به امضا رساند، اما با توجه به تهدید دائمی ایران در منطقه به جنگ نهایی با اسرائیل و نابودی آن کشور، چین نمیتوانست وارد همکاری اقتصادی جدی با عربستان در معرض تهدید و در حال جنگ با یمن و اصابت موشک بشود. از این رو طبیعی است که چین طی مذاکراتی پوشیده با ایران و با عربستان به صورت همزمان، شرط همکاری خود را با این دو کشور اصلی خاورمیانه پایان دادن به جنگ نیابتی در یمن و نیز پایان دادن به شرایط تهدیدآمیز در در منطقه کرده باشد.
کشورهای عرب با امضای قرارداد صلح ابراهیم نشان دادهاند که قدرتمند شدن در سایه اقتصاد را به قدرت نظامی بدون پشتوانه ثروت ترجیح داده اند. اما آیا مقامات ایرانی نیز به ترک مخاصمهای در آن جبهه تن خواهند داد؟ یا رابطه با عربستان صرفا بازگشت به مرحله پیش از قطع روابط خواهد بود و نه بیشتر. جمهوری اسلامی گرچه تابلوی نام شیخ نمر را از خیابان جنب کنسولگری عربستان در مشهد پایین کشید، اما دو روز بعد اعلام شد که آن تابلو را دوباره نصب کردهاند! و کنسولگری عربستان هم اعلام کرد که عجالتا در یک هتل مستقر میشود. آیا این برقراری رابطه از نوع آتش بسهای ناپایدار خاورمیانهای خواهد بود؟
امیدواریم چنین نباشد و دولت کنونی نیز پس از استقرار پی برده باشد که اقتضای دولتی بودن تن دادن به قواعد بازی است. روابط بین المللی اصولی دارد که از مصونیت دیپلماتیک آغاز میشود، و مستلزم تعامل و اتیکت دیپلماتیک و برقراری سیاستهای مسالمتآمیز و بهره مندی اقتصادی و بازرگانی است. اما جمهوری اسلامی هنوز پذیرش پروتوکلهای FATF را در باب خودداری از تراکنشهای بانکی برای پولشویی و نقل و انتقال پولهای سیاه قاچاق و مواد مخدر و امثال آن و اصل اولیه پیوستن به نظام بانکی جهانی است، نپذیرفته است! گرچه صحبت از تنوع بخشیدن ارزها در روابط جهانی میشود و چنین نیز خواهد شد، اما اولا آنان نیز از دستور العملهای FATF پیروی میکنند، و ثانیا دلیلی ندارد که کشور بزرگی مانند ایران با لجاجت خود را از دستیابی به بزرگترین ابزار بازرگانی جهانی محروم کند. تصور نمیرود آینده نزدیک با خوشبینی قابل پیش بینی باشد.