در بیست ونهم خرداد سال پنجاه وشش دکتر علی شریعتی در چهل وچهار سالگی در گذشت وتقریبا بعد از چهل وشش سال شریعتی همچنان مهمترین روشنفکر ایرانی است که هم ایده ها وآرمانهایش هواخواهان بیشماری دارد وهم منتقدانی جدی اما میراث شریعتی چیست که هنوز هم برای حامیانش مهم است وهم منتقدانش را ازار می دهد۔
مهمترین انتقاداتی که منتقدان به شریعتی نسبت می دهند۔ دو نکته مهم است:
اول تبدیل دین به ایدئولوژی وفراهم کردن بستر تبدیل جنبش اجتماعی ایران به یک انقلاب دینی است۔ دوم احیای سنت وقرار دادن ان در برابر مدرنیته است۔
اما حامیانش همچنان شریعتی را مهمترین روشنفکری می دانند که موجب طرح آرمان های اجتماعی وسیاسی شد وبراین باورند که امروز نیز جامعه به معجزه کلام وشجاعت در بیان وتبدیل دین سنتی به مدرن نیاز دارد۔
اینکه کدام دسته درست می گوید به فضایی نیاز دارد که امکان گفتگویی فراتر از هیجان وبستری مبتنی بر عقلانیت وجود داشته باشد که این روزها جامعه ما در همه حوزه ها حتی فضاهای علمی فاقد ان است۔
اما شریعتی یک میراث جاودان به یادگار گذاشت که هنوز وپس از چهل واندی سال دست نخورده باقی مانده است وان ارائه الگویی از یک روشنفکر وابسته به زمان است۔انچیزی که در تعریف روشنفکر می توان به ان اتکا کرد واقع بینی در فهم وشناخت امر اجتماعی،جسارت وشجاعت در بیان وایجاد بستر برای تحرک اجتماعی است۔
شریعتی در زمانی می زیست که جامعه به یک نیروی محرک نیاز داشت تا به خود وموقعیت خود بیاندیشد۔شریعتی به روشنی این را تشخیص داده بود ومخاطب خودرا نسل وگروهی انتخاب کرد که این ویژگی را داشت۔
روشنفکر به تشخیص امر اجتماعی واولویت ان نیاز دارد که شریعتی به اتکا دانش وهوش خود مذهب را برگزید چون با جامعه ای مواجه بود که بدلیل عملکرد یک حکومت فاقد برنامه واصول مشخص بسوی تضاد وتقابل پیش می رفت شبه مدرنیسم رهاورد نیم قرن حکومت پهلوی بود بدون اینکه توانایی دگرگونی در جامعه سنتی ایران را داشته باشد شریعتی با دست گذاشتن بر روی مفاهیم دینی این بخش از جامعه را به تحرک واداشت انها را از یک کنشگر منفعل به یک کنشگر فعال تبدیل کرد۔ شریعتی با باز تعریف مفاهیم دینی یک الگوی متفاوت از دین ارائه داد که در عمل اجتماعی محک نخورده ویک آرمان بود۔
اما حوادثی که موجب بروز وظهور انقلاب در سال پنجاه وهفت شد از انچه در آرمان خواهی شریعتی بعنوان یک نظام واره نظری مطرح شد فاصله بسیار دارد۔شریعتی روشنفکری بود که متناسب با امر اجتماعی زمان خودتلاش کرد پیشاهنگ باشد اما هرگز این رسالت را برای خود قائل نبود که روشنفکر پیشاهنگ مجاز است ارمانهایش را تحمیل کند ۔شریعتی می خواست به جامعه قدرت انتخاب بدهد کاری که رسالت هر روشنفکری است اما اینکه جامعه چه راهی را برمی گزیند ونتایج ان چیست بعهده خود او وکنشگری هایش است۔ امروز همه کسانی که کوشیدند نظام واره آرمانی ونظری شریعتی را به یک قاعده جاری وساری تبدیل کنند به شریعتی می تازند واورا مسول وضع موجود می دانند۔
خطاها واشتباهات شریعتی مثل همه کنشگران فکری واجتماعی اشتباهاتی غیر عمد است واین حاصل علم وتجربه است که به ما می آموزد چه چیز درست است وچه چیز غلط ۔
بسیاری از ایده ها وآرمانهای شریعتی متعلق به زمان خود بود وامروز علم وتجربه ان را ابطال کرده است ایا هیچ کجای دنیا سراغ دارید که اندیشمندی پس از مرگ به جرم ابطال علمی وتجربی ایده ها وآرمانهایش محکوم دانسته شود ۔میراث شریعتی ارمان گرایی ودین خویی او نیست همه انچه شریعتی گفته ونوشته است قابل نقد است ۔میراث شریعتی الگویی است که او از روشنفکر زمانه خود ساخت روشنفکری که شجاعت وجسارت بیان فهم خودرا داشت وهرگز معرفت وشناخت خود را پشت مفاهیم قلمبه وایده های محافظه کارانه علمی وفلسفی قایم نکرد وامروز کسانی بر شریعتی خرده می گیرند وبراومی تازند که خود از این ویژگی ها بی بهره اند ایده های شریعتی حتی کنش سیاسی وعلمی او نیازمند نقد است اما به لجن کشیدن هویت وشخصیت او ونقش بی بدلیل اش در ایجاد تحرک اجتماعی جز جهل چیز دیگری نیست۔
میراث شریعتی تا زمانی پا برجاست که نمونه بهتری از ان پیشی بگیرد۔ یادش گرامی
محدثی: ضمن سپاس از آقای یونسیان عزیز، عرض میکنم که روشنفکران نیز مثل همهی انسانها مسوول نتایج کنشهای خود هستند و نمیتوان آنان را مبرا از نتایج کنشهایشان دانست.
آدمیان فقط در مورد نتایج ناخواستهی نیاندیشیدنیی کنشهایشان مسوول نیستند، اما در مورد دیگر نتایج کنشهایشان مسوول هستند. کنشهای آدمی دو دسته نتایج دارند: نتایج خواسته شده و نتایج ناخواسته. نتایج ناخواسته نیز دو دسته اند: نتایج ناخواستهی اندیشیدنی اما اندیشیده نشده توسط کنشگر و نتایج ناخواستهی نیاندیشیدنی. شریعتی مستثنا از دیگران نیست.