خداییش نگه داشتن چادر چتری ایرانی بر روی سر خیلی سخت است! به عنوان زنی که از کودکی چادر ناموسش بوده این را می گویم. هر چه گشتم نتوانستم نقطه شروع پوششی به این شکل در ایران را پیدا کنم. به نظر می رسد طراحان اولیه این چادر یا مرد بوده اند و خواسته اند کل اندام زنان از نگاه مردان محفوظ باشد! و یا از زنان طبقات اشراف که می خواستند پوشش شکیلی داشته باشند برای حضور در مهمانی ها و مجالس! البته برای آن زنان این چادر واقعا شکیل بوده است. چادری که مطابق با ماه و فصل، رنگی یا مشکی، موقع رفتن به مهمانی به سر بیاندازی و رویت را بگیری و مثل شاهزادگان با کمک ندیمه سوار کالسکه شوی و به محض رسیدن به جمع نسوان، ندیمه آن را از سر مبارک بردارد و در محل مخصوص بگذارد و دوباره موقع برگشتن به خانه بر سرت بیاندازی! خیلی هم خوب است!
چادری که در اندرونی به هنگام نماز بر سر کنی یا به هنگام حضور پدر یا برادر، محض احترامشان به سر اندازی و در جایگاه خانم خانه بنشینی!
نه کاری، نه پخت و پزی، نه پذیرایی از مهمانی!
این پوشش اشرافی اما وقتی به سطح جامعه آمد، از یک پوشش اختصاصی خارج شد! البته جنس و طرح چادر اشراف همیشه با رعیت تفاوت داشت. اصلا رعیت را چه به پوشیدن لباس و پوشش اعیان و اشراف! پوشش هر طبقه مختص خودش بود و طبقات پایین هیچ گاه اجازه نداشتند به حریم طبقات بالای اجتماع ورود کنند. اگر هم کسی جسارت به خرج می داد آناً توسط نوکر یا کلفت خانم خلع لباس می شد!
چادر چتری ایرانی به تدریج همگانی شد و همه از هر طبقه ای اجازه پوشیدنش را پیدا کردند. اما از همان ابتدا زنان طبقات متوسط و پایین که مجبور بودند با همین چادر بچه به بغل بگیرند و بعدها خرید کنند و بعدترها به سر کار بروند، و در خانه های اُپن از مهمان پذیرایی کنند و… فهمیدند که حسرتشان برای استفاده از این مدل پوشش زنان اشراف چه اشتباه بزرگی بوده است! چه زنهای بچه به بغل و ساک بر دوش چادری که در ملا عام زمین نخوردند و چه زنان مسنی که قادر به جمع کردن چادر نبودند و سرنگون نشدند! چه دست و پاها که نشکست! چه چادرها که لای درب ماشینها و چرخ موتورها نماند و …
البته در فضای قبل از انقلاب، خیلی ها این مدل چادر را از سر برداشتند و عطایش را به لقایش بخشیدند!
پس از انقلاب که چادر از یک پوشش و حجاب صرف تبدیل شد به یک نماد، دیگر تغییر آن به سختی تغییر یک امر مقدس شد و برداشتنش گناهی کبیره! از طرف دیگر تشویق زنان به حضور اجتماعی و تحصیل، زنانی را که مجبور بودند خروس خوان صبح بچه به بغل و ساک بر شانه از خانه بیرون بزنند به فکر انداخت تا کم کم تغییری در این پوشش سنتی بدهند. دوختن جلوی چادر، انداختن کش، درآوردن جای دست برای رهایی دستان از قید نگه داشتن چادر، ابتکاراتی بود که جماعت نسوان مومنات به کار بردند تا کمی از مشقت نگه داشتن آن بکاهند.
بعدها برای اینکه این نماد را با شرایط جدید همراه کنند و آنان که به این حجاب خو گرفته اند بهتر با آن کنار بیایند و البته نظر طیف سنتی جامعه را که هیچ حجابی جز چادر را نمی پسندید را هم لحاظ کنند، اشکال متنوعی از چادر طراحی شد که البته بسیار راحتتر از چادر اصل ایرانی بود و حالا حداقل دستها آزاد بود.
با این وجود، پس از انقلاب و بعد از اجبار به پوشش اسلامی، بسیاری از زنان، ترجیحشان پوششی غیر از چادر به هر شکل آن بود و طراحان مد و لباس در این زمینه ابتکارات فراوانی به خرج داده و به تدریج چشم مسئولان مربوطه را عادت دادند به کم کردن میزان حجاب مد نظرشان، تا جایی که یک شال سبک در وسط سر و مانتویی کوتاه با آستینهایی کوتاهتر هم آنها را راضی می کرد تا بگویند کشور ما اسلامی است! اما بسیاری از دختران و بانوان ایرانی پس از جنبش مهسا از این حجاب هم عبور کرده و آن را هم از سر برداشتند و به هیچ عنوان قصد برگشت به عقب را ندارند، هرچند از بسیاری امتیازات محروم شوند و شب و روز به عنوان متمردین از حکم خدا و رسول و مجرمین مرتکب حرام سیاسی و …سرزنش شوند.
و اما در این میان و با این دست فرمان حکومت برای باحجاب کردن زنان، چادریهابی که تاکنون انتخابشان به هر دلیلی چادر بوده است، به عنوان نماد حکومت، (و بخصوص حالا که همسر رئیس جمهور در سفر خارجی اش نیز بر آن مهر تایید زد!) در مرکز نگاههای نفرت انگیز و خصمانه قرار گرفته و هر روز شاهد ریزش چادری ها و رویش مانتویی ها هستیم تا شاید بتوانند خواهری خود را با دیگرانی که پوشش متفاوتی دارند اثبات کنند، و همراه نبودنشان با حاکمیت را اعلام!