مانی طولانی پس از فروافتادن ساسانیان با تضعیف عباسیان ، فرمانروایان محلیِ سرزمین هایی که سابقا بخشی از ایران ( ایرانشهر) بودند با داعیه بستگی گذشته خویش با ساسانیان یا با اسطوره هایی که در تاریخ ساسانی نامشان آمده است ، در پی کسب نفوذ و اعتماد در میان ساکنین آن مناطق شدند. در خراسان سلسله طاهریان در قرن نهم پس از حدود دویست سال از فتح ایران و ناپدید شدن مرزهای سیاسی جغرافیایی ایرانشهر با نسبت دادن خود به پهلوان ایرانی رستم قدرت را به دست گرفتند. سایر خاندان ها نیز به همین سیاق قدرت را در نواحی گوناگون در اختیار می گرفتند. پرسش اینجاست ایران یا همان ایرانشهر چگونه تاب آورد برای دویست یا سیصد سال و چه بسا بیشتر بدون مرز روشن جغرافیایی یا دولت ایرانی به زیست خود ادامه دهد . برای پاسخ به این پرسش است که مفهوم ایران فرهنگی ( ایرانشهر ) مطرح می شود. ایران فرهنگی پدیده ای ذهنی ، هویتی و نرم افزاری است و شامل مجموعه ای از ارزش ها ، آموزش ها و چارچوب های ذهنی می شود که نحوه نگاه ما به هستی و زندگی را سامان می دهد و بروز و تبلور آن در سبک زندگی، جشن ها ، ادبیات، هنر و مذهب و… به روشنی مشهود است. ایده ایرانشهر در آثار کسانی چون سید جواد طباطبایی و تورج دریایی به صورت مبسوط بیان شده و نیز اثربخشی ایرانشهر بر امپراطوری اسلامی و غرب آسیا در تألیفاتشان شرح داده شده است .مهم ترین ویژگی ایران فرهنگی شایدچنین باشد که به هیچ وجه محدود در مرزهای جغرافیایی نیست، بسیار ملایم و جهان شمول اما به غایت جان سخت و مقاوم است ،اقوام و ملت های گونه گونی را در بر می گیرد و وسع یک فرهنگ مادر و جهانی را دارد. با وجود آن که زبان فارسی از ارکان آن است علی رغم نظر بسیاری، ابدا منحصر در زبان فارسی نیست و نباید آن را معادل دنیای فارسی انگاشت بلکه چارچوبی است فکری و فرهنگی برای زیست اجتماعی. این همه موجب می شود در دنیای جدید و هرچه بیشتر جهانی شده قادر باشد به عنوان فرهنگ مادر عمل کند و چون سرشتی متکثر دارد با دنیای جدید نیز سازگار شود. تقویت و تاکید بر ایران فرهنگی می تواند از اساس بیم واگرایی اقوام ساکن در جغرافیای ایرانشهر را مرتفع کند. بسی مهم است که بدانیم پس از فتح ایران و سقوط ساسانیان حاملین و حافظان ایران فرهنگی عموم مردم ساکن در سرزمین های واقع در جیحون تا فرات و آسیای میانه و … بودند، صرف نظر از زبان، نژاد و قومیتشان. ایران فرهنگی یک ذهنیت فراخ است و معادل هیچ قوم مشخصی نیست و زبان واحدی ندارد ، چنین برداشتی از ایرانشهر انسانی ، حقوق بشری و جهانی است و سبب گسترش رفاه و صلح در غرب آسیا می شود . ایران فرهنگی قابل تجزیه نیست چرا که پیش از آنکه نام سرزمینی با حدود معین باشد ، ذهنیت و معنایی است که در طول چند هزار سال آرام آرام شکل گرفته و تکامل یافته و قابل ارجاع به یک قوم یا زبان یا فقط جغرافیای سیاسی امروز ایران نیست . در نتیجه چون مصنوعی و خلق الساعه نیست پس ماندگار و به تعبیری نامیراست و پیوستگی میان ملل و اقوام منطقه را نیز ممکن می سازد. هر چه افزون تر در مسیر ایران فرهنگی قرار گیریم، کشور و سرزمین و همسایگانمان در فضایی امن تر و مرفه تر حیات خواهند داشت. نگاه ارباب گونه به فرهنگ ایرانشهری بزرگ ترین آسیب را به خود آن فرهنگ وارد می کند و ناتوانش می کند. ایران فرهنگی در بن مایه خود متنوع است و متکفل و قیمی ندارد ، فی المثل در چارچوب جغرافیای سیاسی امروز ایران آموزش زبان ها و گویش های محلی، آداب و سنن محلی و… همچنین گفتگوهایی که این روزها بر سر نحوه اداره کشور به صورت غیر متمرکز می شود، همه و همه اینها در امتداد ایران فرهنگی است و چیزی به آن می افزاید. ایرانشهر آنچنان موسع و نیرومند است که مهیب ترین هجمه های تاریخی را هضم کرده و فربه تر از پیش به حیات خود ادامه داده است. امروز گفتگو در باب ایران فرهنگی نه سخنی فانتزی بلکه گشودن مسیری نو برای آینده ایران است، چه به جهت اقتصادی و اجتماعی و چه سیاسی و بین المللی .
حسن موسوی بجنوردی