آنها مردمان نجیب و صبوری هستند و تاریخ گواهِ راستینِ این مدعاست. آنها مردمان بافرهنگ و ادبدوستی هستند و آثار به جای مانده از بزرگانشان، هنوز که هنوز است، در زمرهی برجستهترین آثار ادبی، عرفانی، فلسفی و تفسیری قرار دارد. آنها شیرینسخناند. مهربانند. خوشلباسند. مؤدب و مهماننوازند و از همه مهمتر، بیادعا و بیتکلف، نرم و آهسته در میان ما زندگی میکنند. شاید بدون این که بدانند اینجا پشت هیچستان است. حتی بعضی از ما هم گاهی فراموش میکنیم که هستیم و کجا زندگی میکنیم. این است که به افرادی پُر مدعا و بیمحتوا تبدیل میشویم. میگویند پذیرفتن مشکل، نیمی از حل مسئله است اما وقتی مسئله و معضل، هرلحظه به رنگی جدید جلوه میکند، باید راهحلش را در جای دیگری جست و در مملکت ما همهی راهها به آقایان نظام ختم میشود.
🔺 زنگ خطر حدود ۱۰_۱۲ سال پیش به صدا درآمد. در روز سیزدهبهدری که ورود اتباع افغانستانی به کوه صفه در اصفهان ممنوع شد. در آن زمان آقایان پس از مدتی که خود را به نشنیدن زدند، سرانجام با یک عذرخواهی مختصر، قضیه را فیصله دادند. چند سال بعد، ماجرایی مشابه در یزد و در مورد آثار تاریخی و گردشگری تکرار شد و به این ترتیب، قُبح قضیه ریخت. از آن زمان تا کنون، رفتار نامهربانانه و البته غیرقانونیِ صاحبانِ اماکن تفریحی و گردشگری با مهاجرین و اتباع افغانستان، روبه فزونی گذاشت. همین پارسال بود که بانک مرکزی با صدور اطلاعیهای مشعشع، برای ارائه خدمات بانکی به اتباع خارجی(بخوانید افغانستانی) محدودیتهای شدیدی وضع کرد و در حالی که دست و پای آنها را طنابپیچ کرده بود، آنها را در دریای یأس و استیصال و خونِ دل رها کرد. گفتیم و نوشتیم اما نشد. نشنیدند. نخواستند و نکردند.(اینجا) و (اینجا) و(اینجا)
🔺 حالا هم مجموعهای بی هویت که از لحاظ معماری، فرهنگی وتفریحی نه نماد مدرنیته، حتی به صورت ابتر و دست و پا شکسته است و نه نشانی از سنت، حتی به صورت جلف و بازاری بر پیشانی دارد، پای از گلیم خویش درازتر کرده که افغانستانیها نیایند تا احترام شهروندان ایرانی حفظ شود.
🔺البته احترام به شهروندان ایرانی که جایی در ذهن و ضمیر آقایان ندارد. وگرنه از روز اول بدون طی مراحل قانونی و اخذ پروانه، شروع به ساختِ باملند نمیکردند تا نماد سرمایهداریِ نوکیسهگان باشد. شاهد میخواهید؟ آقای علی اعطا، عضو کمیسیون ماده ۱۰۰(جلوگیری از تخلفات ساخت و ساز) و سخنگوی دوره ۵ شورای شهر تهران.
🔺از این گذشته، گویا آقایان، از مفهوم ایرانی و ایرانیت هم درکی ندارند. وگرنه این همه اشتراکات فرهنگی را نادیده نمیگرفتند و اینگونه به زبان فارسی پشت نمیکردند تا میهمانان و دوستان و همزبانان ما خویشتن را شهروند درجه دو احساس کنند.
🔺اشکال کار در کجاست؟اگر قوانین مربوط به اتباع قدیمی است، خوب. بسمالله. جدیدش کنید. چرا قانون اعطای تابعیت ایرانی به فرزندانِ حاصل از مادر ایرانی که بعد از سالها و هزاران اما و اگر، در مهر ۹۸ تصویب شد، همچنان اندرخمِ یک کوچه معطل مانده است؟ اگر نیاز به اصلاح دارد، آستینها را بالا بزنید.
🔺کاش موضوع به همین سادگی بود.اما آنچه ما میبینیم با ادعاها و قوانین آقایان نظام فرسنگها فاصله دارد و آنها حتی به همین قوانینِ نیمبند و لرزان هم پایبند نیستند. چنانکه ممنوعیت ورود اتباع افغانستان به مراکز تفریحی هیچ مبنای قانونی ندارد.
🔺 ضمن این که این محدودیت و تحقیر و تخفیف فقط در مورد مردم صبوری اعمال میشود که نه از پی خوشگذرانی به اینجا آمدهاند و نه برای پول پارو کردن. بلکه دستِ غارتگرِ روزگار آنها را روانهی ایران کرده است و اتفاقا برخی از آنها بسیار ایرانیتر از خیلیهایند.اگر به جای همزبانان افغانستانی، بلاگرهای روسی یا اینفلوئنسرهای لبنانی و یا سلبریتیهای چینی به باملند میآمدند هم از ورودشان ممانعت میکردید؟
🔺 تا این لحظه هیچ مسئولی زحمت روشنگری و پاسخدادن را به خود نداده است. اما اگر روزی تصمیم گرفتید بر دلِ ریشِ ما مرهمی بگذارید و عرق شرم از پیشانیمان پاک کنید، بفرمایید چرا از دریای بیکران نامهای زیبای فارسی گذر کردید و به “باملند” رسیدید؟ مشاور ایراندوست و ایرانشناس نداشتید یا از آن نامها خوشتان نیامد؟