هاشمی متخصص آسان کردن کارهای سخت بود. یک بن بست شکن به تمام معنا. واقعا اگر هاشمی نبود. پایان جنگ به آن سادگی انجام نمی شد. شوخی نبود. در اوج اختلافات داخلی و مشکلات بین المللی. قطعنامه سازمان ملل را بپذیریم و تمام!. همین الان که اصلا جنگی در کار نبود، قریب ده سال است می خواهیم یک پرونده هسته ای را. در آژانس انرژی اتمی ببندیم و نمی توانیم!. در حالیکه. سی و اندی سال قبل. با میدانداری هاشمی. ظرف کمتر از یکماه. پرونده جنگ ۸ ساله را بستیم!.
سی و سه چهار سال قبل، احیای رابطه با عربستان هم بظاهر. خیلی سخت و ناممکن به نظر می رسید. آنهم بعد از کشتار حجاج ایرانی در سال ۶۶. اما بازهم هاشمی به آسانی این گره را باز کرد. آنهم ظرف یک صبح تا عصر. چطور؟. خیلی ساده. ماجرا این بود. در حاشیه اجلاس سران کشورهای اسلامی. در سال ۹۱ میلادی. دو هیات ایرانی و سعودی. قرار گذاشتند. دیداری غیررسمی انجام دهند. با این شرط که اول ایرانی ها بروند محل اقامت سعودی ها و بالعکس. آقای هاشمی دیدار اول را رفت. ولی پادشاه وقت عربستان نیامد!. اینجا باز «آنِ دیپلماتیک» هاشمی بود که اعجاز کرد. علیرغم مخالفت ولایتی به عنوان وزیر خارجه وقت و تاکید بر نرفتن دوباره. این هاشمی بود که تصمیمات خاص خودش را در زمانی خاص تر گرفت. پس مجددا به سعودی ها اعلام شد. رئیس جمهور ایران دوباره برای دیدار پادشاه عربستان می آید!. و هاشمی واقعا دوباره رفت. اینبار اما پادشاه وقت سعودی. شخصا تا نیمه ی راه به استقبال هاشمی آمد!. عمق تاثیر حرکت بزرگمنشانه هاشمی تا آنجا بود. که پادشاه وقت عربستان. برخلاف تمام پروتکل های دیپلماتیک. اعلام کرد به احترام هاشمی. با ماشین رئیس جمهور ایران. به محل اجلاس خواهد رفت. و اینکار را هم کرد!. باور کنید به همین سادگی. سالها تخاصم دو کشور بزرگ اسلامی. جای خود را به دو دهه دوستی و همکاری نزدیک داد!.
اینکه در این سالهای دوستی. بین دو کشور چه گذشت. شرحی می خواهد فراخ و فرآتر از این مقال. که باید جداگانه به آن پرداخت. ولی وقتی دوباره زمزمه های فتنه در منطقه بلند شد. این باز هاشمی بود. که در اسفند ۸۷. رخت سفر بست و به دیدار ملک عبدالله رفت. برای توافقی ۱۴ ماده ای. توافقنامه ای که همه چیز داشت. از ساخت مسجد در کنار بقیع تا تشکیل شورای فتوای مشترک شیعه و سنی. برای جلوگیری از زبانه کشیدن آتش فرقه گرایی در منطقه. توافقی که اگر در همان زمان، اجرایی می شد. شاید اصلا جنگهای نیابتی سوریه و یمن و عراق اتفاق نمی افتاد!. ولی هزار افسوس. که وزیر خارجه وقت.با همکاری صداوسیمای آنزمان. با انتشار خبری دروغ. مبنی بر بازدید بدنی نماینده ولیفقیه. آنهم در فرودگاه ریاض. توافق ۱۴ ماده ای ریاض را به آتش کشیدند!. درست شبیه کاری که ۷ سال بعد با سفارت عربستان انجام شد. اما هاشمی باز هم ناامید نشد. و بعد از انتخابات ۹۲. به صراحت گفت. آماده ام به عربستان بروم. جالب است که سعودی ها بیش از خود ما از این خبر استقبال کردند. ولی نشد که نشد. چرایی نشدنش هم بماند برای تاریخ. ولی گویا قرار بود. توافق آسانی، سخت بشود که شد!. البته آخرین برگ ساده سازی رابطه با سعودی ها هم قسمت سفیر عربستان شد در تهران. با بوسه ای ماندگار به پیشانی هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام. یکی دو سال قبل از مرگ نماد آشتی در منطقه. آن بوسه شاید در زمان انتشار تصاویرش، جنجالی شد. ولی یقینا در تاریخ روابط دو کشور. با عنایت به تصاویر مخابره شده از صلح سرد اخیر در پکن، سندی می شود بر تایید این ادعا. که چگونه میشود توافقی آسان را به اوج سختی ودشواری رساند!.