درست هنگامیکه چهرههای محبوب هنری(بهویژه آفرینندگان بزرگ هنر موسیقی و بازیگران بزرگ سینما و تئاتر) فداکارانه در کنار مردم رنج دیده ایران ایستادند و پول و شهرت را فدای والایی و انسانیت کردند؛ علفهای هرز در زمین شورهزار صدا و سیما به صدا آمدند و برای دریوزگی متاعی ناچیز و نامی حقیر؛ شروع به تکان دادن دُم برای اربابان قدرت نمودند.
آدمیان وقتی سخن میگویند از درون خود بیرون میآیند و برخی با پوشیدن لباس بردگی و اسارت و خدمت به فرمانروایان حکومت؛ اعلام میکنند که در چه دنیای تاریکی بسر میبرند و با خود چه کردهاند؛؛؟؟
تفاوت زنبور عسل با خرمگسانی چون بهروز افخمی و طالبی در همین است که زنبور عسل بر روی شانههای گل مینشیند؛ از عطر گل و طراوت و زیبایی آن تغذیه میکند و به هنگام جلوهگری؛ عسل میزاید و قند و شیرینی میآورد. اما خرمگس نگونبخت؛ چنان بیخته شده که در مرداب نفس دست و پا میزند؛ از زشتی و پلیدی تغذیه میکند و به هنگام سخن گفتن زهر و تلخی میریزد. خرمگس به هر کجا که نشیند زکام و ویروس میآورد و به فرموده حضرت مولانا
خار بیمعنا خزان خواهد خزان
تا زند پهلوی خود با دلستان
خاری که در شورهزار میروید؛ عاشق خواری و حقارت است؛ خار؛ علف هرزی است که از زیر پا افتادن و له شدن لذت میبرد؛ دوست دارد آزار ببیند و آزار برساند و از نهادن انگشت به روی شمع و دشمنی با روشنایی سرمست میشود۰
آری این سرشت زبون و درمانده چنین افرادی است که هرگاه دروازه کاروانسرایی چون تلویزیون و نهاد بیفروغی چون صدا و سیما را به روی خود گشوده میبینند همچون حشرات سمی؛ با هیجان و نفرت بهحرف میآیند و پلیدی میکارند و زشتی درو میکنند
شاید بههمین سبب هست که عیسی مسیح میفرمود؛ به گنهکاران ترحم کنید زیر خطاکاران بیمارترین آفریدههای خدا هستند و به ترحم نیاز دارند
و سقراط میگوید: به حال آنکه تازیانه میخورد اشک نریزید و برای کسی اندوهناک باشید که تازیانه در دست دارد ۰
زیرا کسی که تازیانه میزند از رشد و بالندگی وامانده؛ ضعیف و بیچیز شده؛ در پیکار زندگی خود را باخته و با تمسخر دیگران پرده از روح تاریک و تاراج رفته خود برگرفته است۰
اینکه چرا آدمی بجای آدمیت در میانه راه بدل به موجودی گزنده میشود شاید و فقط شاید به گذشته و دوران کودکی و آزار و اذیتی که در آن دوران دیدهاند باز گردد۰ اما در هر صورت به دلیل باطنی که چون قبرستان سرد و تاریک است ؛ میبایست با نگاه ترحم آمیز به آنان نگریست و از انتشار پلیدی آنها چندان دل گرفته نشد۰
به نظر من امثال افخمی و طالبی مجرم نیستند بیمارند و نیاز به مراقبت ویژه دارند
اذا خاطبهم الجاهلون ؛ قالوا سلاما
گر خدا خواهد که پرده کس درد
میلش اندر طعنه پاکان برد
حالا که پرده بینوایی و دریوزگی خرمگسان صدا و سیما بیش از گذشته دریده شده و به اندازه کافی خود را برای مردم معرفی کردهاند؛ برای اعلام ادب خدمت مردم با صلابت کشورم که از طعنه ناکسان اندکی و فقط اندکی دلگیر شدهاند؛ چند بیت درخشان از حضرت مولانا را به یاد میآورم تا کامشان شیرین و جانشان در جستجوی آزادی و عدالت نیرومندتر از پیش باشد
در شب مهتاب مه را بر سماک
از سگان و وع وع ایشان چه باک
سگ وظیفه خود به جا میآورد
مه وظیفه خود به رخ میگسترد
آنکه جان خندد بهروی او چو قند
از ترش رویی خلقش چه گزند
آنکه جان بوسه دهد بر چشم او
کی خورد غم از فلک وز خشم او
گر دو تا ابله تو را تهمت زند
حق برای تو گواهی می دهد
بنابر این
از طعن حسودان غمگین مباشید؛ چشم به افق بدوزید و در راه آرمانهای بلندتان
محکم قدم بردارید