استاد اکبرنیکانپور دارای درجه یک هنری از پیشکسوتان و چهرههای ماندگار هنر تصویرسازی در گفتگو با خبرنگار ماهنامه نیمروز در شرح زندگی نامه خود گفت: بیش از چهلساله در حوزه تصویرسازی کار میکنم. سال ۵۵ دانشجوی دانشکده هنرهای زیبا تهران بودم. هنر را دوست داشتم. بیش از۲۵ سال در دانشگاها کشور از جمله دانشکده هنر فارابی، سوره، هنر و معماری تهران مرکز تدریس کردم. حدود ۱۲ سال داور جشنواره خوارزمی بودم. از سال ۸۲ تا ۹۳ داور بسیاری از جشنوارههای داخلی وخارجی بودم. برگزیده جوایز تصویرگران در بینال لانیئون فرانسه (۱۹۹۲)، بینال کاتالونیای اسپانیا (۱۹۹۲)، بولونیای ایتالیا از ۹۹۲ تا ۱۹۹۵ وسارمده ایتالیا (۱۹۹۵)، چاپ مقالات پژوهشی در مجلات مختلف، تالیف کتاب مکعب رنگ برای دانشجویان هنر
• استاد چگونه به تصویرسازی علاقمند شدید و در این مسیر درخشان قرار گرفتید؟
آن زمان سیستم آموزش فرانسه اجرا میشد، رشته ما تجسمی بود، میتوانستیم واحدهای مختلف هنر مثل موسیقی، عکاسی یا مینیاتور بگیریم. از سال سوم مجاز به انتخاب رشته بودیم. مثلا اگر مجسمهسازی انتخاب میکردیم باید پایاننامه را هم در همان رشته انجام میدادیم. پایههای آموزشی ما درست اجرا میشد و همراه بود با معلمهایی که همگی ستارههای دنیای هنر بودند. معلمان عالی و حرفهای که عاشق کارشان بودند و آموزش را درست اجرا میکردند. مثل مرتضی ممیز، مارکوگریگوریان، ایراندخت محصص، رویین پاکباز، هانیبال الخاص همه متخصص بودند. برای همین دهه پنجاه، دوره طلایی دانشجویان در هر رشتهای است. همه آنها هم ستاره شدند. همشون زحمت کشیدن و شناخته شده هستند. این به خاطر همان آموزشها است.
در دانشگاه کارگاهی بود، کنجکاو شدم آنجا برای چیست، گفتند ایلایستریسیون یعنی تصویرسازی ست، پیش ممیز یک جلسه رفتم، هم معلمان خوبی بودند و هم خوب دانشجو را راهنمایی میکردند، مسیر را خوب نشان میدادند. این توی ذهن من ماند و بیشتر علاقمند شدم. دنبال آموزش برای کودکان رفتم تا سال۶۰ که امیرفردی به کیهان بچهها دعوتم کرد. ده سال آنجا بودم و همزمان مطالعه میکردم. هر روز بیشتر متوجه شدم که تصویرسازی چیست وتحقیق میکردم. هر روز در گیرش بودم. داستان نویسها و شاعران کودک هم به جمع ما اضافه شدند. یکروز به سردبیر گفتم من نمیتوانم تنهایی کارکنم. بنابراین چندین نفر از دوستان تصویرساز را دعوت کردم با هم جلسه برگزار میکردیم و پیرامون تکنیکهای کار، اخبار تصویرسازی دنیا نقد وبررسی و مطالعه انجام میدادیم.
• از چه زمانی تصویرسازی برای کتاب کودک را آغاز کردید؟
سال ۶۵ کانون از من دعوت کرد. تا سال ۷۱ که همشهری از من دعوت به همکاری کرد. شروع کارشان بود. واحد گرافیکی آنها را راه اندازی کردم. بعد دو سال که نویسندگان هم به جمع ما اضافه شدند همگی تصمیم گرفتیم یک روزنامه به نام آفتابگردان برای کودکان منتشرکنیم. تا سال ۷۵ من مدیرگرافیک آنجا بودم. با کانون و انتشارات باران، سروش کودک و مدرسه نیز همکاری داشتم. بعد دانشگاهها برای تدریس از من دعوت کردند.
• از چه زمانی در جشنوارهها شرکت کردید؟
سال۶۸ جشنوارههای سایر کشورها برای ما مهم شد. کار تصویرسازی ما با مطالعه همراه بود و ساختارمند کار میکردیم. ساختاری که بیان زبان جغرافیای خودمان باشد، تا بدانند ما برای ایران هستیم. ولی آثارمان مدرن و معاصر باشد. در جشنوارهها حضور پررنگی داشتیم. بخش کودک وزارت فرهنگ و ارشاد در سالهای ۶۵ تا۷۰ بسیار فعال بود و دو جشنواره معتبر تهران و آسیا را برگزار میکرد، اتفاق بسیار خوشایندی بود. چون جشنواره آزادتر و رهاتر بود بیشتر کار میکردیم. زبان تصویری سایر کشورهای آسیایی را شناختیم و متوجه شدیم کشورهای دیگه چطور کار میکنند. چند سال سابقه کتاب کودک دارند؟. با تصویرگران مشهور جهان آشنا شدیم. شیوه کار و تکنیکها را شناختیم و سعی کردیم کارهایمان تکنیکالتر بشود. وقتی هم جوایز را برنده شدیم آنها از ما دعوت میکردند. در کشور ما تصویرسازی را فقط برای کودک و نوجوان میدانند، ولی بسیار گسترده است. وقتی نمایشگاه موضوعی میروید، آن نمایشگاه تصویرسازی است و این موارد در ذهن من بود همزیستی سه عالم انسان، حیوان و گیاه همیشه برایم حائز اهمیت است.
• ساختار اصلی تصویرسازی و جذابیت بصری آن چگونه حاصل میشود؟
ساختار تصویرسازی شامل طراحی تخصصی، زبان رنگ و ترکیببندی ست. این ساختار تازه نقطه شروع کار است. هرکدام از اینها تک تک باید تخصصی تدریس شوند. متاسفانه در دانشگاهها طراحی تخصصی تصویرسازی را آموزش نمیدهند. مثلا در دو واحد تصویرسازی دانشجو فقط یک کتاب کار کنید و مبحث تمام میشود، باید معلم در هرجلسه یک تکنیک را یاد بدهد. یعنی حداقل بیست تا تکنیک دانشجو یاد بگیرد تا بعد از اتمام دوره بتواند تصمیم بگیرد که با کدام تکنیک راحتتر برای کودکان و بزرگسالان میتواند کار کند. اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد. در طراحی تخصصی اکثرا یک شیوه دارند یا رئال یا کلاسیک، این نکات اولیه ست، تخصص محسوب نمیشود
بعد فرم و زبان تصویر مهم است، تصویرسازی شعر زبان خاص خودش را دارد. مثلا شعر احمدرضا احمدی را با روش کلاسیک نمیتوان کارکرد. طراحی آن خاص است. لرزش خطوط کمرنگ و پرنگ فضایی میدهد که طراحی تخصصی است یا برای شاهنامه خطوط محکم و مدون باید باشد. برای اینکه حماسی است. عناصر مختلف باید با یک طراحی در کتاب شروع شود و به اتمام برسد. اگر حماسیست حتی درخت، آسمان و فضای تصویر هم حماسیست. این نوع طراحی خاص است که فضای اکادمیک وارد آن نشده، بنابراین در همان نگاه اولیه طراحی ماندهاند و دچار تکرار شدهاند. زمانی که زبان فرم را متوجه میشوید، هر داستانی به شما بدهند، میتوانید طراحی آن را تخصصی کارکنید. طراحی اولیه مادر همه رشتههاست. میتوانیم برای هر تمی انجام بدهیم. تمام کار تصویرسازی تکنیکال است. هر چقدر بیشتر کار کنیم و آثار هنری ببینیم و مطالعه کنیم در رنگگذاری و طراحی، هر نوع تکنیکی در جهان ایجاد شده را میتوانیم با یادگیری طبق فرهنگ و جغرافیای خودمان، آنها را از آن خودسازی کنیم.
• شما چطور به این مرحله اجرایی رسیدید؟
هر رشتهای باید با با پژوهش و مطالعه همراه باشد. در جشنوارهها سمینارهایی نیز جهت گفتگو و بیان روشهای خلق جدید برگزار میشد از آن طریق بیشتر با شیوههای نوین دنیا آشنا شدیم. با تصویرسازی باید دوست باشی. زندگیت را بذاری، عمیقتر بشی و تامل کنی، پشتکار داشته باشی و تداوم داشته باشی. وقتی ذهن حرکت درگیر چالشهای تصویرسازی بشود، یافتههای جدید پیدا میکند، در آن مرحله میتوان گفت این فرد فقط علاقمند به هنر نیست، بلکه هنرمند است برای اینکه استایل خودش را پیدا کرده و دیگه یافتههای ذهنیش تکراری نیست.
در ایران هم افراد بزرگی مثل فرشید مثقالی و ممیز توانستند شیوههای سنتی را مدرن کنند. در دهه شصت این مراحل را تجربه کردم تا به تکیک خودم رسیدم یادمه عصاهای رنگی شکلاتی بود برای جشنواره فرانسه از این شکلات الهام گرفتم و طبق آن رنگها را تکه تکه کنار هم چیدم و شیوه جدیدی شد که جای دیگری نبود و برای جشنوارهها با آن تکنیک کار کردم که توسط یونیسف تهران و سوییس و همچنین نیویورک چاپ شد. حدود بیست کتاب با کانون کار کردم مثل کتابهای «بلندترین صدا» از اسداله شعبانی، «شهر خاکستری» از ناصر یوسفی، در حال حاضر هم ناظر کتابهای کانون هستم.
• چطور از تصویرسازی کتاب به اجرای تصاویر تک فرم روی بوم رسیدید؟
طبق علاقهام کار کردم. مثلا آب در فرهنگ ما نشان روشنایی است. مدتی تابلوهایم با موضوع آب و رودخانهها بود. چون دنیا با کمبود آب و انقراض حیوانات مواجه است، موضوعهای محیط زیستی انتخاب کردم. خوشبختانه به تازگی در کتابهای کودکان و نوجوانان موضوع محیط زیست اهمیت بیشتری پیدا کرده است. من بیشتر شادی و خوبیها را بیان میکنم. تلخیهاش توی ذهنم بود به تصویر نکشیدم. طبیعت مادر همه علوم از جمله هنر است. به من هم ایده جهت تصویرسازی میدهد. تصویرسازی درفضای شهری، مترو، پارکها و دیوارها همه جا هست. فقط اشتباهی که در تصویرسازی دیواری رخ داد، فکر میکردند باید بصورت کودکانه کارکنند در صورتیکه برای هر محیطی باید بر اساس هویت محله و ساکنین طراحی گردد. خرد جمعی برای شکل گیری تصویرسازی در فضای شهری باید تصمیم گیرنده باشد.
• نقش انجمن تصویرگران و فعالیت آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟
انجمن بسیار حرکت خوبی است. آقای بهمنپور آغازگر آن در دهه هفتاد بودند. دوباره کتاب کودک شروع شد و جدیتر به آن پرداختند و فعال بودند. جشنوارهها را راه انداختند. انجمن همه تصویرگران را دعوت کرد در موزه هنرهای معاصر و این شروع به کار انجمن بود. طی سالهای ۸۰ تا ۸۲ جز هیات مدیره انجمن بودم. وظیفه انجمنها بیمه اعضا، سفارش کار برای آنها و نظارت بر قراردادها و تعرفهها میباشد تا از سختی کار تصویرگران کم شود. انجمن یک حرکت گروهی است، نباید کوتاهی در موردش صورت بگیرد. ولی سالهاست متوجه شدم انجمن خیلی در مسایل و کمک به اعضا جدی نیست.
• اهمیت تصویرسازی و تاثیرات آن برجامعه در چیست؟
وقتی برای دل خودت کار کنی میتوانی نمایشگاه بگذاری. ولی تصویرسازی موفقیتش به جمع بستگی دارد یعنی علاوه بر شما، نویسنده، ناشر، چاپ، لیتوگرافی، پخش، کاغذ وغیره دخیل هستند و یک کار گروهی است تا کیفیت کار افزایش یابد. این مجموعه باید با هم هماهنگ باشند و خیلی سخت میشود. تصویرسازی مشکلات خاص خودش را دارد. بخش دیجیتال هم اضافه شده، حتی مصور هم دوباره کار میشود و شکل کار گستردهتر شده است. من خوش بینم وقتی کتاب زیاد باشد نسل جوان مسیرش هموارتر میشود.
وقتی به هنر علاقمند شدم و تصویرسازی را انتخاب کردم که با کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان آشنا شدم. کتاب راهگشای نسل جدید است خلاقیت و انتخاب مسیر زندگیش با کتاب پیش برود باعث میشود خوب و بد زندگی را تشخیص بدهد و بتواند انتخاب کند که چه کاری برایش خوب و به آن علاقمند است. اگه کتاب کم باشد ذهن، زیباییها را کمتر میبیند و مانع رشد فکری میشود.
• در این میان، خلاقیت هنرمند چگونه شکل میگیرد؟
خانوادهها میگویند فرزندشان خلاقیت دارد، اما مثلا در مجله شما هر خبری یک تیتر، یک زیر تیتیر، یک خبر درخصوص آن بعد لید خبر دارد. وقتی شما میگویید خلاقیت این فقط یک تیترتکراری است. باید جستجو بشود که این خلاقیت از کجا شروع میشود، چه روندی دارد و چه اتفاقی در ذهن کودک میافتد، معلم آن لحظه باید همسفر و دوست او در مسیر پیشرفتش بشود. در آن لحظه پرشهای بعدی را به کودک آموزش بدهد تا خلاقیت شکل بگیرد که در بعضی کودکان بوجود میآید و در برخی ممکن است معلم نمیتواند هدایت کند. برای بعضی هم ممکن است که هیچ وقت به وجود نیاید.
مسله پیچیدهای است و اینگونه نیست که همه بچهها خلاق هستند. این تیتر را همه بلدیم اما وارد خلاقیت نشدهاند و تکرار عنوان دردی را دوا نمیکند. اما وقتی آموزشی با مختصات خلاقیت شروع کنیم و عرصه باز باشد و کودک این سفر را با تخیل خودش برود، خلاقیت ماندگار میشود. اما در دنیای امروز متاسفانه آموزشها کلیشهای است.
هنرمند، آثارش و مخاطب هر سه باید ذهنیت نزدیک بهم داشته باشند. بدون مطالعه همدیگر را درک نمیکنند. منتقدان مطالعه دارند بنابراین اثری را سریع رد یا تایید نمیکنند و این بسیار راهگشاست. در ادبیات مثلا حافظشناسی داریم، یک نفر آن را نقد کرده و حتی نقد بر نقد هم داریم و همه چی مطالعه شده پیش میرود.
طراحی، ترکیببندی و رنگ شروع کار و نقطه صفر است. پژوهش در ادبیات راهش مشخص شده و مدون است، در هنر این کار پراکنده انجام شده و هنوز ساختار خاصی ندارد. در دهه هفتاد ما در جشنوارههای آسیایی حضور خیلی بالایی داشتیم. وقتی برنده میشدیم ایران را بیشتر میشناختند. این نکته مثبتی بود، ولی رفته رفته دیدند کار سختی ست و انفرادی پیش نمیرود و خیلیها دیگر ادامه ندادند. مخصوصا بخش کتاب تصویرسازی بسیار سختتر است. من حدود چهل سال کار کردم و عاشقانه ادامه دادم. در کنارش پژوهش داشتم و معلم هم بودم.