من با آموزه پوپر موافقم که ما در عالم انسانی قدرت پیش بینی نداریم. عالم انسانی عالمیست که علتهای کوچک معلولهای بسیار بزرگ ایجاد میکند. شما نمیتوانید پیش بینی بکنید نه آینده شخص خودتون را نه آینده خانوادهتان را نه آینده خاورمیانه یا…
بنابراین ما باید یک کاری بکنیم و آن اینکه وضعی ایجاد کنیم که آنچه پیش بیاید، ما آنچه در توانمان بوده در بهبودش انجام دادهایم
امید ریشهاش در یک علم است و آن علم به بیعلمی ماست نسبت به حوادث آینده. هر که امیدوار است چنین نیست که از امیدواریش سود ببرد اما هر که ناامید است قطعا از ناامیدیش زیان میبینید. چون نسبت به فردی که ناامید است هر چه هم در بیرون پیش بیاید مسلماً موفق نخواهد شد چون فرد ناامید شرایط لازمه را فراهم نکرده است.
مبانی پیشتیبانی از امید در ایران معاصر
۱️ نسبت به سال ۵۷ اوضاع مردم ما به علت تلاش خود مردم بهتر شده است.
اولا چهل و چهارسال از انقلاب ایران میگذرد ما از بس در فضا بودهایم متوجه نشدهایم چه مقدار امیدواریهایمان را افزایش داده ایم. مثلا شما اگر کنار یک بوته هندوانه در مزرعه بنشنید حتی اگر ده روز هم بنشینید و زل بزنید به هندوانه اصلا بزرگ شدن هندوانه را احساس نمیکنید. اگر میخواهید بزرگ شدن هندوانه را بفهمید الان هندوانه را در مزرعه ببینید و سپس بروید شهر و بعد از چندین روز دیگر برگردید و حالا این هندوانه را برگردید و ببینید و متوجه شوید چه قدر هندوانه متفاوت شده است.
حالا من میخواهم بگویم اگر سال ۵۷ را با الآن مقایسه کنید میبینید علی رغم خواست نظام خیلی امور بهتر شده است. چرا؟ چون شهروند ما امیدوار بوده است و دست به کار زده است. اگر ما ناامید بودیم الآن وضع حجاب زنان چه طور بود؟ من فکر میکنم اگر ناامید بودیم زنان ما پوشیه میزدند. اگر ما ناامید بودیم هیچ کداممان دستگاه ویدیو در خانههایمان نداشتیم. چرا ما آثار این امیدواری را ما نمیبینیم؟ ما اگر امید نداشتیم وضعمان صد رتبه بدتر از الآن بود.
۲️ من امیدم به نسل جوان کشورمان است
من بدون سر سوزنی شک میگویم نسل جوان ما از نسل جوان همه کشورهای اسلامی دیگر به مراتب فرهیختهتر و به مراتب جهانشناستر و به مراتب دارای عمق و فهم بیشتر است. این هم علتش این بود که نظام ما براساس غرب ستیزی تأسیس شد و مردم به خاطر این غرب ستیزی، غرب گرا شدند. این غرب گرایی یک عیوبی داشت اما یکی از محاسنی که من سرسوزنی در آن شک ندارم این است که نسل جوان ما غرب را شناخت، فلسفه غرب را شناخت، علوم غرب را شناخت، هنر غرب را شناخت و فنون غرب را شناخت. این شناخت در هیچ کدام از کشورهای اسلامی وجود ندارد.
خب چرا نباید ما فکر کنیم یک پتانسلی است برای آینده کشورمان؟ بزگترین حسنش این است که جوان ما غرب را به اندازه خود غربیان میشناسند اگر نگویم بهتر از غربیان میشناسند. میگویند چرا این قدر میگویی غربیان؟ چون شناخت غرب یعنی شناخت دنیای امروز، چون سیطره فرهنگ غرب بر جهان امروز محرز است.
۳️ ما در آینده کشور ایران آرزو و خواست و رؤیای حکومت دینی نداریم
این معنایش این است که از میان شقوق مختلفی که روبرویش است یک گزینه را خط زده است. الآن شما بروید بین جوانان ترکیه، اغلب جوانان ترکیه و اساتید ترک، بیش ترشان هنوز در آثار دکتر شریعتی متوقف مانده اند. هنوز دارند حرف از شریعتی میزنند! شما ببینید جوانان ما چند مرحله از شریعتی گذر کرده اند؟ برخی از اساتید ترک هنوز هم دموکراسی رأسهای شریعتی را تکرار میکنند.
با همین امید جلو برویم ده سال دیگر بهتر از الآنیم و بیست سال دیگر بهتر از ده سال بعد خواهیم بود.
۴️ گسترش دهکده جهانی ما را از حالت ایزوله در آورده است.
واکنش جهانی اعم از واکنش خود ملتها و واکنش دولتها و واکنش سازمانهای بین المللی نسبت به کارهایی که در ایران رخ میدهد نسبت به دهه ۶۰ در ایران بسیار بیشتر است.
۵️ جوانان ما خیلی واقع بینتر از نسل ۵۷ هستند
جوانان ما در ۵۷ خیلی آرمان گراتر بودند و جوانان ما خیلی فاصله بین واقعیتها و آرمانهایشان داشته اند. اما الآن در جوانان امروزه این ناپختگی را نمیبینم. اما چرا میگویم جوانان؟ چون معتقدم رتق و فتق امور به دست جوانان کشور است
گفت و گوی مدرسه آزاد فکری با مصطفی ملکیان با عنوان آینده ایران