- چرا اینقدر دولت بزرگ و ناتوان و ناکارامد شده است؟ مجلس چطور نتوانسته به وظایفش توجه بکند؟
اینکه بحث توسعه را پیش کشیدید عرض من این هست بسیاری از این کارها را دولت نباید انجام بدهد. ما متاسفانه از اول انقلاب یک سری حرفهای اصولگرایی زدیم که ریشه و بنیان نداشته است ما همیشه توی سر دو قشر زدیم. یکی بوروکرات و دیگری تکنوکرات در حالی که اسکلت و سازه حکومتها در دنیا بوروکراتها هستند. در ایران اگر بخواهیم کسی را تحقیر کنیم، میگوییم شما بروکرات هستید در حالیکه سازه حکومت اینها هستند. در کشورهای دموکراسی پیشرفته، وزیر عوض میشود اما معاون منابع انسانی را حق ندارند عوض کنند. در ایران هر دولتی که سرکار میآید چه اصلاحات چه اصولگرا، ربیس جمهور جدید اجازه دارد وزیر را عوض کند، وزیر میگوید من میتوانم معاونهای خودم را عوض کنم میگویند بله، معاون میگوید من میتوانم مدیرکلهای خودم را عوض کنم و به همین ترتیب از صدر تا ذیل و چند هزار مدیر در هر دولت جا به جا میشوند! در حالیکه من ثابت میکنم در ایران حداکثر پستهای سیاسی که داریم دویست پست بیشتر نیست و یعنی اگر یک دولت جدیدی سرکار میآید حداکثر دویست نفر باید عوض شوند اما در ایران در طول چهار سال یک سره و دائم در حال تعییر مدیر و رئیس و غیره هستند و این آسیب زیادی به بهرهوری وارد میکند.
- با این اختلالهایی که در حوزه سیاست داخلی بر شمردید نشان میدهد که یک جای کار اشکال داشته است.
در سیاست داخلی بنده معتقد هستم ما باید رقبای حزبی خود را برسمیت بشناسیم نه اینکه هر کسی رقیب ما شد ما فکر میکنیم این رقیب را به هر قیمتی هست باید از میدان بیرون کنیم، بجای رقابت عادلانه آگاهانه نگاه حذفی داریم. یک اشکال دیگر هست که به تدریج شکل گرفته است ما در همین انتخابات مجلس حدود پنج تا شش هزار نفر تایید صلاحیت شدند و هفت هشت هزار نفر هم رد صلاحیت شدند که من در مصاحبه قبلی خودم گفتم از آن هفت هشت هزار نفر رد صلاحیت شده حدود هزار نفر از آنها بیخود رد صلاحیت شدند و آنهایی هم که تایید صلاحیت شدند تعدادی از آنها بیخود تایید صلاحیت شدند، به ازای هر کرسی بیست نفر تایید صلاحیت شدند و جالب هست اینها با هم رقابت میکنند پول خرج میکنند تهمت میزنند و بالاخره یک نفر از این آتش و خون بیست نفره بیرون میآید، آن لحظهای که فرمانداری اعلام کند آقای فلانی برنده این کرسی انتخابات مجلس شد از همان لحظه اآن نوزده نفر تصمیم میگیرند که کاری کنند این نماینده مجلس در چهار سال دوره نمایندگی در مجلس موفق نباشد و بقولی نمیگذاریم که کار بکند و آن کسی هم که برنده شده است میگوید من سر این نوزده نفر را زیر آب میکنم که دوره آینده مزاحم من نباشند. یعنی یک جنگ تخریبی خانمان برانداز به جای یک اتفاق خوب و مثبت و شاد و پویایی. یعنی رشد سیاسی وجود ندارد، این ساحت باید اصلاح بشود. اخیرا در مجلس یک مجامعی را تشکیل دادیم بنام مجامع نمایندگان ادوار مختلف و چندی پیش نمایندگان استان کرمان را دعوت کردیم و نزدیک صد نفر در خدمت آنها بودیم. آنجا گفتیم یک نماینده همان روزی که برنده میشود رقبای خودش را به مجلس دعوت کند و بگوید در این رقابت من برنده شدم آقای فلانی شما اگر برنده میشدید چه برنامهای داشتید؟ بیا به من کمک کن و ظرفیتهای خودمان را روی هم بریزیم.
من در مجلس هفتم رقبای سیاسی خودمان را جمع کردیم و شوخی کردیم ما سر خدا و پیغمبر و امام زمان ولایت فقیه اینها با شما اختلاف داریم سر انتخابات هم با شما اختلاف داریم اما سر توسعه کرمان که اختلاف نظر نداریم، گفتند نه، پیشنهاد دادیم بیاییم انجمن توسعه کرمان را راه اندازی بکنیم متشکل از رقبای تند سیاسی و رفتیم در این جلسه و آن جلسه هنوز برقرار هست آقای حسین مرعشی هستند آقای مجید انصاری هستند آقای موسیپور هست و خلاصه از همه طرف هستند و به همدیگر کمک میکنیم و واقعیت این هست ظرف این بیست سال این انجمن بسیار برکت داشته است و خیلی کارها برای استان کرمان انجام شد از همکاری خودمان. خب این فرهنگ باید تبلیغ شود. رقابت فقط در آن سه ماه قبل انتخابات هست و تمام و بعد آن رفاقت. این یک کار فرهنگی هست.
- آیا انتخابات بدون رقابت را یک سازوکار درست و استاندارد میدانید؟
در انتخابات باید یک رقابت عادلانه داشته باشم و تلاش نکنم که رقبای خودمان را حذف کنیم. من معتقدم در بررسی صلاحیتها یک ایراد ساختاری هست البته آقایان شورای نگهبان آدمهای خوبی هستند واقعا نمیخواهند حقی ناحق بشود اما شما در نظر بگیرید پانزده هزار نفر ثبت نام میکنند و یک ماه شورای نگهبان وقت دارد که آیا اینها صلاحیت دارند یا خیر. یک مثالی بزنم من باهنر اگر یک بازپرس یک دادستان بخواهد من را چهار سال از حقوق اجتماعی ممنوع بکند چه کار میکند؟ اول من را احضار میکند بعد تفهیم اتهام میکند به این دلیل شما باید از فعالیتهای اجتماعی محروم شوید و من هم وکیل میگیریم و دادگاه میروم اگر محکوم شدم میروم دادگاه تجدیدنظر اگر باز محکوم شدم به دیوان عالی مراجعه میکنم، یعنی سه سال طول میکشد تا قوه قضاییه به این نتیجه برسد که آیا باهنر را از حقوق اجتماعی خودش محروم بکنند یا نکند، حالا شما در نظر بگیرید یک عده در یک ماه پانزده هزار نفر را باید برای آنها تصمیم گیری و نظر بدهند که اینها از حقوق اجتماعی خودشان محروم باشند یا خیر، ساختار مشکل دارد ما منابع انسانی میخواهیم بانک منابع انسانی میخواهیم. مجلس اول کشور که تشکیل شد همه چهرهها کاریزما بودند مثل آقای هاشمی آقای خامنهای حتی نهضت آزادی یدالله سحابی مهندس بازرگان اینها افرادی کاریزماتیک بودند شاید باور شما نشود مجلس اول تمام شد و نوبت به مجلس دوم رسید، به غیر از نمایندههای موجود هیچ کسی حاضر به ثبت نام برای انتخابات مجلس نشد و ما با التماس میرفتیم میگفتیم بیایید نمیشود انتخابات را با یک نفر برگزار کرد در برخی جاها دست رئیس دفتر نماینده مجلس را گرفتیم و گفتیم بیا برای انتخابات ثبت نام کن و به هر کسی میگفتیم میگفت مجلس کجا و من کجا اصلا چه ارتباطی به من دارد و خودشان را در حد مجلس کسی نمیدید و اهمیت مجلس بالا بود. اما امروز در همین دفعه حضرت آقا یک سخنرانی داشتند که مضمون آن این بود که در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت وبال هست و اگر کسی میتواند فرار بکند باید از زیر بار مسئولیت فرار کند مگر اینکه متعین باشد و بگویند این تکلیف شرعی شما هست و بعد میفرمودند من نمیدانم مردم چرا انقدر برای مجلس تلاش میکنند.
ما از مجلسی که جرات نمیکرد کسی بیاید ثبت نام بکند به مجلسی رسیدیم که پانزده هزار نفر میآیند ثبت نام میکنند و از یکی سوال میکنید چرا ثبت نام کردید میگوید بیکار هستم.
- چرا به این سطح از سیاست ورزی رسیدیم؟
اگر احزاب قدرتمند شوند اگر سه حزب قدرتمند داشته باشیم سه نفر کاندید میشوند یعنی برای هر کرسی سه نفر نماینده میشوند. در برخی کشورها این قانون هست اگر کسی ثبت نام بکند و زیر پنج درصد رای بیاورد به عنوان مجازات باید هزینه انتخابات را بدهد. ما الان کاندیدا داریم تایید صلاحیت شده است اما خانواده خودش به او رای نمیدهند. اینها مباحث اصلاح ساختارها هست، برخی از اینها بدون اصلاح قانون اساسی انجام میشود. مثلا برای ثبت نام انتخابات افراد باید این شرایط را داشته باشند و برعکس آنها همکه توسط مردم انتخاب میشوند حکومت باید هزینه انتخاباتی او را بدهد. برای نامزد شدن انتخابات و تبلیغات نیاز به هزینه هست، سه احتمال وجود دارد که این هزینههای انتخاباتی از کجا میآید، یا از جیب بابا مامان میآید که خب برخی سوال میکنند این مجلس مگر چه چیزی دارد که چندین میلیارد از جیب خودش کسی خرج میکند و یا باید وصل به جایی بشود یا شرکتهای دولتی زیر بال و پر او را بگیرند و حالت سوم چهارتا آدم سرمایه دار بیایند به او پول بدهند هزینه کنند و او را به مجلس بفرستند تا در مجلس توقعات آنها را برآورده کند.
هر سه تا اشکال دارد در خیلی از کشورها که تجربه دموکراتیک دارند اینها را تعریف میکنند، اول باید ضمانت بگذارند که ما حداقل پنج درصد رای را داریم، ممکن هست انتخاب نشویم اما حداقل پنج درصد رای مردم را داریم و اگر آن پنج درصد را رای نیاورد آن وثیقه ضبط میشود. دوم کسانی که انتخاب شدند حکومت هزینه آنها را میدهد. از یک طرف هم شورای نگهبان که در یک ماه باید بررسی کنید و مشکل هست، خب این هم در ساحت سیاست باید باز شود، در درون نظام خیلی از افراد هستند اسلام را قبول دارند نظام و انقلاب را قبول دارند من از خود اصلاح طلبان کم آدم سراغ ندارم که نظام را قبول دارند انقلاب را قبول دارند ایران را دوست دارند و حتی مقلد مقام معظم رهبری هستند اما باهنر را قبول ندارند خب نداشته باشند اینها که گناهی ندارند اینها رقیب هستند.
- درحوره اقتصاد چه رویکردی را پیشنهاد میکنید؟
در ساحت اقتصاد بنده از بن دندان معتقدم پیشران آن باید بخش خصوصی باشد. در تاریخ ثابت شده است دولت متصدی خوبی برای کار اقتصادی و توسعه نیست. دولت همان وظایف حمایت، هدایت و نظارت را دارد برای توسعه کشور. باید سازوکارهایی باشد و مراقب باشند که رانت نباشد دزدی نباشد ولی پیشران اقتصادی کشور باید بخش خصوصی باشد. در کشور ما تنگ نظریهایی وجود دارد. در بخش خصوصی ما آنقدر فضا را بستیم که اگر کسی پانصد میلیارد تومان پول داشته باشد اصلا جرات نمیکند بگوید من این سرمایه را دارم و یا پانصد میلیارد تومان را از کشور خارج میکند و یا این پانصد میلیارد را به نام چند نفر میکند تا نفهمند این مبلغ برای او هست و تا آنجایی که من در اسلام شنیدم و نمیخواهم فتوای فقهی بدهم ولی در اسلام حلال و حرام اموال کیفی هست و کمیت مطرح نیست. متاسفانه در کشور ما کسی جرات نمیکند بگوید من پول دارم و صرف نمیکند بگوید من پول دارم چون یک عده نشستند… و کارها در انحصار بنگاههای خصولتی که این خصولتیها مشکل روی مشکل شدند. این شرکتها مثل شترمرغ شدند اگر بگوییم بار ببر میگویند ما مرغ هستیم و اگر بگوییم تخم بگذار میگویند ما شتر هستیم و کاری پیش نمیبرند.
- خوب است در بخش پایانی گریزی هم به سیاست خارجی بزنیم نظرتان در این خصوص چیست؟
در ساحت دیپلماسی عرض کنم ما در اول انقلاب تقریبا به این نتیجه رسیدیم که مستکبرین این هدف را دارند که دنیا را از ایران بترسانند و ایران هراسی ابزار کار آنها در عرصه جهانی بر علیه ایران شد و ما تلاش میکردیم بگوییم ما با همه رفیق هستیم ما با همه صلح هستیم به همسایههای خود احترام میگذاریم حتی سند چشمانداز بیستساله یکی از فرازهای آن این هست که ایران باید بعد از بیست تعامل سازنده با همه کشورهای دنیا داشته باشیم به استثنای رژیم صهیونیستی و این راهبرد ما در سیاست خارجی بود. متاسفانه برخی بیخردهای ما از حدود بیست بیست سال قبل یعنی از زمان دولت آقای احمدینژاد بحث هولوکاست را مطرح کردند و قطعنامهها را ورق پاره خواندند و با این روش نه تنها ما آتش ایران هراسی را مهار نکردیم بلکه بنزین هم روی آن ریختیم. دلیلی ندارد ما ایران هراسی را تبلیغ بکنیم. ایران مقتدر با سخنرانی مقتدر نمیشود، ایران مقتدر هست الحمدالله و قدرت دفاعی ما بسیار خوب هست و لازم هم هست اما ایران هراسی را باید مراقبت بکنیم و با آن مقابله بکنیم نه همراهی بکنیم، امروز این نتانیاهو که دست راستیترین فرد رژیم صهیونیستی هست هنوز نیامده جیغ میزند که ایران من را تهدید میکند! و مظلومنمایی میکند! و برخی از مسئولان کشور ما میگویند الحمدالله پیام ما به نتانیاهو هم رسیده است! در حالیکه اینها همه شیطنت هست برای لابی کردن پول جمع کردن ثروت جمع کند سازمان ملل را متاثر از خود کند و ما نباید از این سخنان نتانیاهو ذوق زده بشویم و بگوییم خداروشکر ما کشوری شدیم که همه کشورها از ما میترسند، اصلا این نباید سیاست راهبردی ما باشد و باید جلوی آن را بگیریم.
- درخصوص برجام آیا آنرا تمام شده میدانید؟
برجام باید پیگیری شود و بالاخره ما باید فضایی برای مذاکره باز کنیم تا کار را تمام کنیم. الان یک سری از مشکلات ما بخاطر محاصره اقتصادی هست و البته همه مشکلات ما محاصره اقتصادی نیست اما تأثیر فراوان دارد و این مسئله راید حل بکنیم و از آن عبور کنیم، در برجام آمریکا یک طرفه خارج شد و در مذاکرات کنونی تضمینهایی میخواهیم که دیگر زیر آن نزنند! درحالیکه معذرت میخواهم در هیچ معاهده بینالمللی چنین چیزی وجود ندارد! که اگر بنده امروز رفتم عضو فلان پیمان شدم دیگر تا ابد حق ندارم از آن خارج بشوم و بالاخره یک هزینهای باید بپردازم.
- آیا روند اعتراضی جامعه را تمام شده و امر مختومه میدانید؟ چه توصیهای برای خروج از آن دارید؟
در فضایی فعلی که هستیم اغتشاشات تمام خواهد شد اما مسئولان نباید فکر کنند مساله حل شده است ممکن هست این مسئله آرام شود و آتش زیرخاکستر شود ولی باید ما در آن ساحتهایی که عرض کردم، ساحت اقتصاد سیاست فرهنگ دیپلماسی باید سراغ اصلاح در این ساحتها برویم. ما چند پیشنهاد مشخص داریم.
اول برای آینده اعتراض قانونی را برای آینده فراهم بکنیم، اکنون هم رئیس قوه قضاییه قول دادند و هم رئیس مجلس و هم رئیس جمهور قول دادند واین مسئله را باید جدی بگیریم و یک کرسی اعتراض رسمی برای کسانی که اعتراض قانونی دارند اینها باید زمنیههای آن فراهم شود هر چند کار سختی هست ولی باید تدارک بشود و انجام شود.
دوم، در انتخابات سال ۱۴۰۲ فضا باید باز شود و باید مردم امیدوار بشوند و به میدان بیایند و به سرمایههای اجتماعی آن اضافه بشود.
- راجع به نظارت استصوابی چه نظری دارید؟
من روی نظارت استصوابی تاکید دارم و آن یک بحث دیگری هست، اما این موضوع با نظارت استصوابی فرق دارد. یک موقع هست که رقبای من را به ناحق رد صلاحیت میکنند برای اینکه من رای بیاورم این دیگر استصوابی و اینها نیست این خیانت هست و خیانت در انتخابات حرام هست، نظارت استصوابی چیز دیگری هست، هیئت اجرایی صلاحیتها را ترسیم میکند و میگوید باهنر صالح هست، شورای نگهبان میگوید خیر من مدارکی دارم که باهنر این خطاها را انجام داده است.
یکی از اختلافات ما با اصلاحطلبان همین بود که آیا نظارت استصوابی باشد یا نباشد و یک مدتی شورای نگهبان خودش تفسیر میکرد بعد ما در مجلس قانون تصویب کردیم تفسیر با هیئت اجرایی باشد، ببینید رفتن یک آدم ناصالح به مجلس که در راس امور هست خیلی مهم هست اما اینجا اگر کسی بخواهد نظارت استصوابی را تبدیل کند به حذف رقبا این را من میگویم نه تنها خلاف قانون اساسی هست خیانت هست. حضرت آقا فرمودند رای مردم امانت هست.
- خب همین نظارت استصوابی هست که آقای علی لاریجانی رد صلاحیت میشود آقای هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت میشود تکلیف خودتان را چرا روشن نمیکنید؟
من نظر خودم را گفتم، شما میفرمایید با نظارت استصوابی یک عده افراد صالح رد صلاحیت بشوند من میگویم اگر نظارت استصوابی نباشد آن وقت یک سری افراد بسیار ناصالح تایید بشوند و با هم اختلاف موضع داریم
اما عرض کردم اگر کسی بخواهد از نظارت استصوابی سواستفاده بکند و مهندسی انتخابات بکند آنهم خیانت هست و باید جدی گرفت و دنبال آن برویم.
- برای اصلاح ساختار چه مسیری باید طی شود که بتوان باز این شرایط بحرانی عبور کرد؟
در بحث کلانتر برخی ساختارهای قانون اساسی ما باید اصلاح بشود، بعد از چهل سال قانون اساسی ما نیاز به بازسازی دارد، اصل ۱۷۷ قانون اساسی میگوید میشود در قانون اساسی تجدید نظر کرد اما برخی اصول غیرقابل تجدید نظر هست. آن اصولی که متضمن جمهوریت و اسلامیت نظام هست لایتغیر هست و این دو غیر قابل تغییر هست هیچ کسی حق ندارد مجلس را از قانون حذف کند اما یکی میگوید ما به جای یک مجلس میتوانیم دو مجلس داشته باشیم خب این قابل تجدیدنظر هست، مثلا جای چهار سال شش سال دوره مجلس باشد و اینها تغییرپذیر هست. اصولی که ضامن اسلامیت نظام هست مثل اصل چهارم قانون اساسی اینها قابل تغییر نیستند و من خدمت شما عرض کنم همه حکومتهای دنیا یک سری اصول دارند که لایتغیر هست و سیاستهای ثابت هست و همه کشورها دارند. فرض کنید یک عده الان در انگلستان بخواهند قانون اساسی را اصلاح کنند و بگویند ما مشروطه نمیخواهیم. فکر میکنید میتوانند؟ ۹۵ درصد مردم انگلستان هم رای بدهند اجرایی نمیشود.
من طبق اصل ۱۷۷ قانون اساسی معتقد به تجدیدنظر در قانون اساسی هستم
- ممنون از فرصتی که برای خوانندگان نیمروز گذاشتید.