صدای آیه کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا، سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا، سر
کوفه مملو از شیوخ زاهد، قاریان و حافظان قرآن و آمران به معروف و ناهیان از منکر در ظواهر و زوایای قشری دین بود. افرادی که همه فرائض و مناسک مذهبی اعم از نماز، روزه، حج، زکات و… را مو به مو و دقیق انجام میدادند.
کوفه شهری بود که در و دیوار آن، حکایت از عدالت و انسانیت امیرالمومنین علی (ع) داشت. ولی با شهادت حضرت، دیگر نه از عدالت خبری بود و نه از روح و باطن دین میشد سراغی گرفت. آل امیه با مردم کوفه را در تنگنا قرار داده بودند و مزارع و کشتزارهای مردم به بهانه زکات و خراج به تاراج امویان میرفت.
مرگ معاویه و جانشینی یزید برای بزرگان و شیوخ کوفه، بهترین موقعیت برای احقاق حقوق از دست رفته و برپایی عدالت و توسعه بود. بهترین انتخاب در نظر آنها بیعت با آخرین باقیمانده از پنج تن آل عبا بود که به حق شایسته خلافت بر کوفه و بلاد مسلمین بود.
نامهها و رقعهها و دعوتها بود که از کوفه به مدینه نزد امامحسین (ع) سرازیر میشد. در تمام آن نامهها یک پیام مشترک بود.«کوفه تشنه عدالت است و ما همانند تو با یزید، بیعت نمیکنیم.»
امام حسین برای ادای فریضه حج از مدینه خارج شده بود و به سوی حجاز در حرکت بود. یزید پایههای حکومت خود را سست می دانست و بنیان آن را در خطر سقوط میدید. ولی خوی و خلق انقلابیون کوفه را خوب می شناخت و میدانست که این سرکشی نه از برای حق و عدالت است، که ارادهای معطوف به سهم خواهی از بیت المال و مناصب حکومت است.
پس ابن زیاد را با خروارها رانت اعم از سکه و طلا و نقره و اسناد مهر و موم به حکم صدرات و وزارت ری و اصفهان… برای شیوخ و روحانیون کوفه رهسپار کرد. تمهید او کارساز بود و قاضی القضات و واعظان شهر در خطبههای نماز جمعه، قرآن و اولی الامر را وارونه و به نفع حاکمیت، تفسیر و تعبیر نمودند و مردم را از ترس عدم امنیت و استیلای بلاد روم و کفر از هر گونه جنبش و حرکت بازداشتند. اهل حق را بر دار کشیدند و زبان بریدند و به حصر و زندان انداختند. شیوخ زاهد و مقدس مآب را نیز با سجاده و محراب به حال خود رها کردند. این گونه بود که در یک شب همه چیز ویران شد و سایه وحشت و ترس و فساد و تباهی کوفه را فراگرفت و لشکری عظیم از مدعوین امام، به صف امویان پیوستند و برای قتل و تاراج امام و به اسارت کشیدن نوامیس الهی بر یکدیگر سبقت گرفتند.
ولی عجیب آنکه در این میان بودند اهل باطن و حقیقت که صدای هل منناصر الحسینی را شنیدند و نورانیت اهل بیت را دیدند و به دعوت امام لبیک گفتند. گو اینکه برخی از آنها در شمار مسیحیان آزاده و پیروان باطنی ادیان دیگر قرار داشتد.
این لبیک هم اکنون نیز، به پیام عاشورا و امامحسین (ع) برای همه انسانهای معاصر و آزاده جهان، درس فتوت و آزادگی و حرکت به سوی عدالت است و به همه ادیان و مکاتب، معرفت حکمی و عرفانی از باطن دین و کتب مقدس به واسطه امامت است. به همین دلیل است که در فرازی از زیارت عاشورا میخوانیم:
«أَنْ یرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِی مَعَ إِمَامٍ مهُدی ظَاهِرٍنَاطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم»