گزارش روزنامه هممیهن از مراسم گرامیداشت روز ملی مشهد که شنبه ۱۰ دیماه ۱۴۰۱ در تالار فردوسی مجتمع شریعتی جهاد دانشگاهی برگزار شد.
تشکیل این جلسه آن چیزی است که من از آن بهعنوان «سرمایه سرطانی» نام میبرم؛ همان بیماری که ۱۰ ماه است میهمان ناخوانده من شده و نمیدانم تا چه زمانی میهمان من خواهد بود. من هیچگاه به این میهمان ناخوانده بیحرمتی نکردهام؛ چراکه آوردههای آن بیشتر از بُردههای آن برای من بوده است.
اینکه بهسختی از پلهها بهخاطر بیماری بالا میروم، برای من مهم نیست. مهم این است که میبینم افراد و شخصیتهایی برای من به اعتبار همین سرطانی شدن من وقت صرف کردهاند و در این مراسم حضور یافتهاند. در این دوران بیماری بهقدری از دوستان و اطرافیان خوبی دیدم که فهمیدم جامعهای با این سطح از همبستگی و عواطف پاک، جامعهای است که فرونمیپاشد، گرچه تهدیدات جدی در برابرش وجود دارد.
در این ۱۰ ماه همنشینی با سرطان از پا نیفتادهام و توانستهام باب تازهای از ارتباطات را باز کنم و آن، این بود که مطرح کنم چرا این همه پنهانکاری در جامعه ما وجود دارد؟ چرا فرد بیمار باید از حتی نزدیکان خود پنهان کند که بیمار است؟ سرطان با دیگر بیماریها چه تفاوتی دارد؟ چرا انگ سرطان باعث میشود ما نتوانیم حتی درمان خود را انجام دهیم؟
عاملی که توانستم از این مراحل بگذرم این بود که براساس باورهایم سعی کردم خود را تسلیم این بیماری نکنم. در واقع آنچه من انتخاب کردم این است که بالاخره مرگ یک روز به سراغ انسان خواهد آمد. برخی شجاع هستند و برخی شعور ترسیدن ندارند. من از جمله کسانی هستم که شعور ترسیدن ندارم که این بهمعنای شجاع بودن من نیست؛ بلکه با توجه به وضعیت من است.
من در این سیر طولانی که از سیانور زیرزبان و اسلحه به کمر تا آخرین کارم در تغییر تغییرات جامعه جدید ایران، دریافتم گفتوگو هم راهحل و هم مسئله برای جامعه است؛ راهحلی است که اگر بخواهی آن را ارائه دهی، میگویند مسئله است و باز دوباره کنار آمدن و تسلیم شدن و همهچیز را تنها از طریق حکومت حل کردن. اما آن گفتوگویی که من به آن رسیدهام یک کنش، تجربه و گشودگی در برابر انسداد و توانمندی در برابر ناتوانی است.
زمانی که به زندان افتادم، ۱۹ سال داشتم و زمانی که چریک شدم ۲۳سال داشتم. لذا از باب محافظهکاری و عافیتجویی نیست که میگویم گفتوگو راهحل است، درحالیکه مسئله هم هست. اگر بتوانیم مسئله را حل کنیم، به راهحل رسیدهایم. اولین چیزی که اساس قدرت و سیاست میخواهد، این است که راهحل را ارائه کنید. اما تجربه من میگوید که فهم خود را از مسئله به اشتراک بگذاریم. اگر مسئله مشترک داشتیم آنگاه میتوانیم بگوییم به راهحل مشترک میرسیم؛ وگرنه مسئلهای که ندانیم این بیماری سرطان است یا یک نارسایی گوارشی که با چاینبات درمان میشود، آنگاه به چه درمانی میخواهیم تن بدهیم.