حوزه جنوبی ایران و شهرها و جزایر خلیج فارس، دارای آیینها و مراسم خاصی هستند که نشان از هویت فرهنگی هر کدام از این مناطق دارد، یکی از این آیینها که در حوزه خلیج فارس در روستای سلخ جزیره قشم، برگزار میشده است، نوروز صیادی است. در سال ۱۳۹۸ برای بازدید از این مراسم سفری پژوهشی به این منطقه داشتم که این نوشته، گزارشی از آن مراسم است.
مراسم همزمان با شروع فصل صید و صیادی در روز ۲۹ تیر هر سال آغاز میشود وصیادان این روز را جشن میگیرند. صیادان منطقه جنوب کشور و حوزه خلیج فارس نیز مانند سایر اقوام ایرانی دارای تقویم و گاهشماری مخصوص به خود هستند؛ تقویمی که در آن، آغاز سال نو صیادی در آخرین روز ماه تیر اتفاق میافتد. سال صیادان هم مانند سال دامداران و کشاورزان چهار فصل دارد و این جشن هم همه ساله در آخرین روز تیرماه یعنی شروع فصل جدید صید برگزار میشود. صیادان آخرین روز تیرماه هر سال را نوروز یا نوروز صیاد مینامند که اولین روز از فصل گرمای واقعی است. سال پس از یک گردش کامل به جای اولش بازگشته که این اتفاق مصادف با به پایان رسیدن فصل صید ماهی «حور» و «کوسه» است. آغاز روز نوروز صیادی از برآمدن خورشید شروع و تا پایان شب ادامه دارد. برای شروع این مراسم اهالی روستا گوسفندان خود را از آغل بیرون آورده و با خاک سرخ یا به زبان محلی «گلک» (gelak) به پیشانی دامهای خود میزنند. این خاک از جزیره هرمز آورده شده که برای اهالی جنوب مصارف زیادی دارد. این لکه سرخ نشان از شروع مراسم دارد و آنها بر این باورند که مالیدن گلک روی پیشانی حیوانات دامها را از بیماری نگه میدارد و مالیدن آن بر روی درختها و نخلها باعث میشود تا محصول بهتر و خرمای شیرینتری بدهد. این گلکمالی تنها برای دامها و درختان نیست بلکه این رسم به خانهها هم کشیده میشود و درهای خانههای خود را با خاک سرخ نقاشی میکنند و با گلک کلمه «یا الله» را به باور اینکه رزق و روزی حلال پا به خانهشان بگذارد مینویسند. گلک مالی مرحله دیگری هم دارد که به آن «لوبن خوانی» (loban) میگویند و به نوعی نوروزخوانی سلخیها است که به وسیله یکی از اهالی پیر روستا انجام میشود. بچههای روستا گوسفندها و برهها را گوشه خانه جمع میکنند تا لوبن خوان با لهجه سلخی دعایش را بخواند و به حیوانات خانگی و درختها فوت کند. بعد از لوبنخوانی، مرحله بعدی شروع میشود. تن به آب زدن به نیت سلامتی. سلخیها بر این باورند که همه آبهای معدنی دنیا سرانجام به دریا میریزد و برای همین باید تن به آب زد تا بیماری از بدن دور شود و تا نوروز آینده در سلامت بمانند. در این مرحله همگی مشغول آبتنی و شادی و سرور در دریا میشوند. برخلاف تمام ایرانیان که در شب نوروز ماهی میخورند، اهالی این روستا در این روز که موسوم به نوروز صیادان است ماهی و خوراک دریایی نمیخورند. یکی از خوردنیهای این روز نان محلی است که در آرد آن از ماهی پودر شده استفاده و رویش گلک مالیدهاند. در نزدیکی ظهر روستانشینان خلیج فارس برای خواندن نماز و استراحت ساحل را به سوی خانه ترک میکنند. آنها ساعتی را میآسایند و بعد از ظهر زمانی که آفتاب کم کم فرو مینشیند، جشن و پایکوبی اصلی شروع میشود. همه لباس نو به تن کرده و به کنار ساحل میآیند. زریف خوانان با طبلهای چوبی طناب پیچ، دشداشه به تن منتظر شروع جشن در بعد از ظهر نوروز صیادی هستند. با اجازه بزرگترها جشن شروع میشود و صدای موسیقی اصیل بندری در همه جا میپیچد. مردان سفید پوش به صف میشوند و با چوبهای کوتاه دهل میزنند. تا نمایش موسیقیایی «رزیف» که اولین آداب نمایشی این مراسم است آغاز شود. چند دهل نواز در وسط میایستند و در دو طرف در یک صف گروه هم آوایان و هم سرایان همه با جامه سفید دست در دست هم کنار یکدیگر آواز شادی را زمزمه میکنند، صف به همراه نوازندگان به جلو و عقب حرکت میکنند. گروهی شعری میخوانند و دیگران پاسخ میدهند. اشعار رزیف به شکل سئوال و جواب یا مناظرهای است یا زبانهای مختلف از جمله فارسی با گویش بندری، سواحیلی و عربی است. مضمون این اشعار گاه داستان تلخ و شیرین یک ساله دریانوردی یک لنچ از ابتدا تا انتهای سفر است که در سه شکل مجزا به نامهای «ازوا»، «حربی» و «لیوا» اجرا میشود.
ازوا مخصوص شادیها است و آن را موقع بالا کشیدن تورهای پر ماهی بر روی لنچ میخوانند. حربی زمانی اجرا میشود که دریانوردان از دریای طوفانی جان سالم به در برده و از جنگ با دریا بیرون آمدهاند.
بعد از زریف نوبت به «شوشی» میرسد که این سالها برای جلب توریست، اجرای آن رونقی گرفته و نشان از اسطورههایی دارد که زمانی در این سرزمین جایگاهی داشتند.
دو نفر که لباس سیاهی پوشیدهاند و صورتشان را با آرد سفید کردهاند، با کلاهی از حصیر و ریشی از لیف خرما وارد میشوند. سیاهپوشان ابتدا مات و مبهوت و بی خبر میان مردم میچرخند. انگار که از ساز و دهل خوششان نمیآید، ناگهان جیغ کشان به مردم حملهور میشوند. با دو شاخه برگ نخل همراه با زدن مردم، میکوشند ساز و دهل را جمع کنند. اما جمعیت گریزان همچنان دهل مینوازند. هر کس فرار نکند شوشیها با شاخه ی برگ نخل او را خواهند زد، حتی اگر یکی از نوازندگان باشد. جماعت با ساز و آوازشان پا به فرار میگذارند. شوشیها بدون اینکه حرفی بزنند با ضربات شاخه نخل به افراد میزنند. آرام کردن شوشیها یکی از بخشهای لازم این مراسم است که معمولا توسط یکی از بزرگان مراسم انجام میشود. صیادها میگویند اینها شوشیاند و از پشت کوه آمدهاند. آنها از سرو صدای جشن بیدار شدهاند و آمدهاند ببینند چه شده است. بعضی میگویند شوشی کلمهای است با ریشه عربی به معنی مشوش کردن و بعضی دیگر میگویند، کلمه شوشی از «شواش» یا «شاباش» عروسی میآید. شوشی در زبان محلی به معنی «شپشی»، یعنی کسی که خیلی کثیف است نیز معنا دارد. از آن جا که شوشیها سعی بر پوشیدن لباسهای پاره و قیافه ژولیده دارند نیز این وجه تسمیه بی معنا نمیباشد. بازیگران این نمایش عروسکی به غیر از شوشی گاو، روباه، شتر و ساربان و مرغ دریایی است. نقش هر یک از این عناصر نمایشی را فردی که از قبل مشخص شده بازی میکند. بعد از اتمام مراسم شوشیها که حالا آرام شدهاند، همه لباسهای خود را میبخشند و در شکلی نمادین در آب دریا فرو میروند. غروب روستا آرام میشود و همه به خانه بر میگردند تا خود را برای قسمت آخر جشن آماده کنند، وآن دید و بازدید نوروز صیادی است که در شب نوروز صیاد برگزار میشود.
گلگ مالی بر روی در خانهها
آب تنی در آب دریا
رزیف خوانها
شوشیها