نوروز سرآغاز آفرینش و شاید سرآغاز حیات آدمی است که در پدید آمدن زندگی انسان یک بار اتفاق افتاد، پس از آن هر سال تکرار شده وآفرینش بدان رنگ هستی یافته، یکی از عظیمترین و با شکوهترین جشنهای ایرانی است.
ایران که به داشتن جشنها و عیدها وشادمانیها سرآمد روزگار بوده است و هست، ایران که مرکز شادیها و رویدادهای مثبت زندگی است، به دنیا اعتبار داده است و اگرچه امروز، خود از اعتبار جهانی کمتری برخوردار است؛ اما در همه مواهب زندگی و لحظات شادی بخش حیات سر آمده بوده است.
آیا در حقیقت، ما از دنیا طلبکاریم یا دنیا از ما طلبکار؟ شاید کسی نداند یا بداند و بر عکس آن پا گذارد، دنیا هیچ طبکار ایران نیست و این ایران است که طلبکار دنیا است اما متاسفانه به مرور زمان و با گذشت روزان و شبان این حقوق دانستگیها و شایستگیهای ایران است که فراموش گشته در نتیجه والاتباریها و عظمتمداریهای این سرزمین پاک و اهورایی است که به مرور زمان در خاطره زمان فراموش گشته است.
نوروز جشن بیداری است و جهان نمیداند و به فراموشی میسپارد.
نوروز جشن غرور است و جشن شادمانی و جشن دل ایرانیان است و ایرانی باید به این جشن و سایر جشنها ببالد و بنازد و افتخار کند که همه اینها را داشته است و نمیتوانسته بدون اینها زندگی کند.
نوروزداری یعنی زنده هستی. جشنداری یعنی توانمند هستی. میتوان هزاران صفحه در این مورد نگاشت و هزاران نکته آورد.
ما هر روز باید ببالیم و بدانیم که نوروزمان پیوسته پایدار است و از حرفهای تکراری دوری گزیده و آنچه به پاکی وتقوا میانجامد را پاس بداریم و به شادی روزگار بگردانیم.
اگر چنین نکنیم زندگی را باختهایم و مثل سایر موجودات نفسی میکشیم بی تفکر و خورد و خوابی داریم بیتامل؛ که حیات تنها بر خورد و خواب نیست و هر موجودی حتی ریزترین موجودات، حیاتی دارند و خورد و خوابی و انسان میتواند از طریق تفکر، برتر از تمام موجودات باشد.
گشت و واگشت نوروز به ما همین را می گوید و نوروز همین است.