در جهان معاصر، مفهوم هویت ملی بیش از هر زمان دیگری در کانون توجه دولتها، اندیشمندان و ملتها قرار گرفته است. جهانیشدن، مهاجرت گسترده، بحرانهای فرهنگی، و سیطره رسانههای فرامرزی، همه و همه موجب شدهاند که جوامع، بیش از گذشته به منابع هویتبخش خویش توجه کنند. یکی از این منابع که کمتر در مطالعات جامعهشناختی و فرهنگی به آن پرداخته شده اما نقشی بسیار مؤثر در ایجاد انسجام اجتماعی و تقویت هویت ملی ایفا میکند، نمادهای شاخص طبیعیاند؛ عناصری چون کوهها، رودخانهها، دریاچهها، جنگلها، کویرها و سایر پدیدههای طبیعی که در طول تاریخ، در ذهنیت جمعی ملتها رسوب کردهاند و به بخشی از حافظه فرهنگی آنان تبدیل شدهاند. (Assmann | 2011)
نمادهای طبیعی برخلاف تصور رایج صرفاً ویژگیهای زیستمحیطی ندارند، بلکه در بستر زمان، از طریق اسطورهها، افسانهها، ادبیات، هنر و آدابورسوم، بار معنایی پیدا کرده و به نمادهایی فرهنگی و گاه مقدس بدل شدهاند (Durkheim | 1912 – 1995) (این نمادها، عناصری مادیاند که معنایی نمادین یافته و با احساسات، باورها، ارزشها و هویت افراد و گروهها پیوند مییابند. بهعبارتی، طبیعت در شکل نمادین خود نهفقط نشانهای از زیبایی، که ابزار و رسانهای برای بازنمایی و بازتولید هویت ملی میشود (Smith | 1991)
در چارچوب نظریههای معاصر هویت، بهویژه نظریه «اجتماع خیالی» بندیکت اندرسن، ملتها نه بر پایه واقعیتهای مادی، بلکه بر اساس باورها و تخیلات مشترک شکل میگیرند (Anderson | 1983). در این میان، عناصر طبیعی از جمله پدیدههاییاند که به عنوان نشانههایی ملموس، به تخیلات جمعی و بازنمایی ملی شکل میدهند. آنها نهتنها در ساختار ذهنی و روانی ملتها، بلکه در قالب پرچمها، سرودهای ملی، اسطورههای مؤسس، داستانهای قومی و نقشههای جغرافیایی بازتاب مییابند و به اجزای هویت ملی تبدیل میشوند (Nora | 1989)
ایران، با جغرافیای متنوع و طبیعت نمادین خود، از دیرباز خاستگاه شکلگیری نمادهای طبیعی در روایتهای فرهنگی، اسطورهای و تاریخی بوده است. در این میان، کوه دماوند جایگاهی منحصربهفرد دارد. دماوند نه تنها بلندترین قله ایران و یک پدیده ژئولوژیکی شاخص است، بلکه به عنوان نمادی از عظمت، پایداری، مقاومت و اصالت، در قلب فرهنگ و تاریخ ایران جای گرفته است.
این کوه در اسطورههای ایرانی، محل به بند کشیدن ضحاک، نماد شرارت و استبداد، به دست فریدون، قهرمان اسطورهای ایرانی است. از این منظر، دماوند نهفقط یک کوه، بلکه تجسم عدالتخواهی، رهایی از ظلم، و آغاز دوران نوین دانسته میشود.
در متون ادبی، بهویژه شاهنامه فردوسی، کوه دماوند نه تنها به صورت مستقیم، بلکه در قالب رمز و نماد ایرانزمین، نقشآفرینی میکند. فردوسی با خلق فضایی که طبیعت و تاریخ درهم تنیده شدهاند، دماوند را نقطه تقابل میان نیروهای خیر و شر، و پایگاه اسطورهای ملت ایران معرفی میکند. در شعر معاصر نیز، کوه دماوند همچنان الهامبخش شاعران بوده است. شعر معروف ملکالشعرای بهار با عنوان «ای دیو سپید پای در بند»، کوه دماوند را خطاب قرار داده و آن را همچون موجودی زنده، آگاه، و فریادگر عدالت مینگرد. بهار، دماوند را نماد استقامت در برابر استبداد سیاسی و فرهنگی میداند و از آن طلب یاری برای نجات ایران میکند.
افزون بر شعر، کوه دماوند در هنرهای تجسمی، موسیقی سنتی، نقاشیهای مینیاتور و همچنین در فرهنگ عامه مردم ایران حضوری پررنگ دارد. نام این کوه در بسیاری از نامگذاریهای اماکن، نهادها، مؤسسات، برندها و حتی فعالیتهای ورزشی و فرهنگی بهکار گرفته شده و این نشان از تأثیر عمیق آن در روانجمعی و حافظه ملی دارد. دماوند همچنین در تقویم رسمی ایران، دارای روز ملی خاص خود است و این امر نیز تأکیدی دیگر بر جایگاه نمادین آن در هویت ملی ایرانیان است. افزون بر این، حضور کوه دماوند در اسکناسها، تمبرها و اسناد رسمی کشور، نشانهای از بهرسمیتشناختهشدن نقش نمادین آن در سطح ملی است (Castells | 1997)
نمادهای طبیعی دیگری نیز در ساخت هویت ملی ایرانیان سهم بسزایی دارند. خلیج فارس، نهتنها از نظر جغرافیایی و اقتصادی، بلکه از جنبه تاریخی و فرهنگی، از نمادهای مهم تعلق و هویت سرزمینی ایرانیان است. این پهنه آبی در آثار مورخان باستان، جغرافیدانان مسلمان و نویسندگان غربی همواره با عنوان «خلیج فارس» یاد شده و همین استمرار تاریخی در نامگذاری، تبدیل به یکی از حساسترین خطوط هویتی ایران شده است. واکنش ایرانیان به تلاش برخی دولتها برای تحریف نام این خلیج، نشاندهنده عمق پیوند هویتی ملت ایران با این نماد طبیعی است.
این حساسیت، صرفاً یک واکنش سیاسی نیست، بلکه ریشه در هویتی دارد که بر تاریخ، فرهنگ، زبان و جغرافیا بنا شده است (Smith | 1991)
در شمال ایران، جنگلهای هیرکانی، که از دوران باستان تا کنون به حیات خود ادامه دادهاند، نیز یکی دیگر از نمادهای طبیعی هویتساز به شمار میآیند. این جنگلها که بهعنوان میراث طبیعی جهانی ثبت شدهاند، افزون بر کارکردهای زیستمحیطی، در فرهنگ شفاهی مردم گیلان، مازندران و گلستان حضوری بارز دارند. داستانها، ضربالمثلها، ترانههای محلی و آیینهای مربوط به این جنگلها، بیانگر پیوند عاطفی و هویتی مردم با طبیعت پیرامونشان است.
در بخشهای مرکزی و جنوبشرقی ایران، کویر لوت بهعنوان یکی از گرمترین و خشکترین مناطق زمین، ویژگیهایی دارد که فراتر از جغرافیای طبیعی، در قلمرو معنا و نمادشناسی فرهنگی وارد میشود. کویر در نگاه عرفای ایرانی، نماد خلوت، ریاضت، تأمل و اتصال با حقیقت بوده است. بسیاری از آثار عرفانی و متون فلسفی ایرانی از کویر بهعنوان مکانی برای تهذیب نفس و تجربه سلوک یاد کردهاند.
تجربه دیگر کشورها نیز مؤید این نکته است که نمادهای طبیعی نقشی مهم در تقویت انسجام ملی و هویت فرهنگی ایفا میکنند. در ژاپن، کوه فوجی نه تنها یک مقصد گردشگری، بلکه نماد ملی، آیینی و فرهنگی این کشور است. در مصر، رود نیل، علاوه بر اهمیت حیاتی و اقتصادی، بستر اصلی شکلگیری تمدن و فرهنگ مصر باستان بوده و تا امروز نیز، در اشعار، موسیقی و سیاست فرهنگی مصر، جایگاه نمادین خود را حفظ کرده است (Hobsbawm & Ranger | 1983)
در کشورهای مختلف، گونههای شاخص جانوری به عنوان نماد یا حیوان ملی شناخته میشوند و نقش مهمی در معرفی فرهنگی و تقویت هویت ملی دارند. در پاسخ به نمونههای مورد اشاره، خرس پاندا برای چین: خرس پاندا (پاندای غولپیکر) نماد رسمی و حیوان ملی چین است و به عنوان گنجینه ملی، نماینده صلح، دوستی و حفاظت از محیط زیست شناخته میشود.
کانگورو برای استرالیا: کانگورو نماد ملی استرالیا است و تصویرش روی نشان رسمی کشور (Coat of Arms)، سکهها و بسیاری از نشانهای ملی دیده میشود. کانگورو به عنوان نماینده قدرت، سرزندگی و بومزاد استرالیا نقشآفرینی میکند.
نماد حیوانی برای ژاپن: ژاپن حیوان ملی رسمی ندارد، اما «قرقاول سبز» (Green Pheasant, Phasianus versicolor) به عنوان پرنده ملی ژاپن و نماد شاخص طبیعی و فرهنگی این کشور شناخته میشود. پاندا به طور اشتباه گاهی به ژاپن نسبت داده میشود، اما نماد ملی این کشور نیست.
نمونههای دیگر حیوانات نمادین ملی کشورهای شاخص: کیوی برای نیوزیلند، فیل آسیایی برای تایلند، شیر برای انگلستان، عقاب سرسفید برای آمریکا، خرس قهوهای برای روسیه، پلنگ برفی برای افغانستان و …
این نوع نمادها، جدا از اهمیت بومشناختی، معرف فرهنگ و ویژگیهای مورد احترام هر ملت در سطح بینالمللی هستند.
از منظر نظری، میتوان گفت که نمادهای طبیعی بهدلیل ماندگاری، فراگیر بودن، قدرت تصویری و ارتباط احساسی، ظرفیت بالایی برای هویتسازی دارند (Assmann | 2011) طبیعت برخلاف پدیدههای اجتماعی که ممکن است فرّار یا مورد مناقشه باشند، پایدار، قابل مشاهده و مشترک است. همین ویژگیها سبب میشود که ملتها بتوانند بر پایه نمادهای طبیعی، حس تعلق سرزمینی، غرور فرهنگی و پیوستگی تاریخی را در نسلهای مختلف حفظ کنند.
در پایان، باید گفت که نمادهای طبیعی، منابعی ارزشمند برای بازتعریف و تحکیم هویت ملی در دوران معاصر به شمار میآیند. در جهانی که هویتها در معرض چالشهای گوناگون هستند، رجوع به عناصر پایدار، معنادار و مشترک مانند کوهها، دریاها، جنگلها و کویرها میتواند راهی برای ایجاد پیوندهای مستحکم میان ملت و سرزمین باشد (Nora | 1989)
توجه به این نمادها در سیاستگذاری فرهنگی، نظام آموزشی، رسانههای عمومی و گردشگری میتواند به حفظ سرمایههای معنوی و طبیعی ملتها و ارتقای انسجام اجتماعی کمک کند.
- منابع
- Anderson, B. (۱۹۸۳). Imagined communities: Reflections on the origin and spread of nationalism. Verso.
- Assmann, J. (۲۰۱۱). Cultural memory and early civilization: Writing, remembrance, and political imagination. Cambridge University Press.
- Castells, M. (۱۹۹۷). The power of identity (Vol. ۲). Blackwell.
- Durkheim, E. (۱۹۱۲). The elementary forms of religious life. (K. E. Fields, Trans. , ۱۹۹۵). Free Press.
- Hobsbawm, E. ، & Ranger, T. (Eds.). (۱۹۸۳). The invention of tradition. Cambridge University Press.
- Nora, P. (۱۹۸۹). Between memory and history: Les lieux de mémoire. Representations, (۲۶)، ۷–۲۴. https://doi.org/10.2307/2928520
- Smith, A. D. (۱۹۹۱). National identity. University of Nevada Press.
* رئیس اداره ثبت و حفاظت میراث طبیعی









































































