ندا لطفی مهیاری (ندا مهیار) : طهران در کنار مهران یکی از دو روستای بخش قصران به شمار میآمد که در زمره قصبات ری باستان قلمداد میشد. از حیث اعتبار مهران از اهمیت و وسعت بیشتری برخوردار بود. قدمت سکونت در این منطقه که حدود جغرافیایی آن اطراف سه را ضرابخانه و ابتدای جاده قدیم شمیران را شامل میشود، به عهد حکومت اشکانیان و استقرار خاندان مهم و تاثیرگذار مهران باز میگردد.
جستجوی تهران، بهعنوان عنصری مستقل در حوزه تاریخی و اجتماعی در اسناد و مکتوبات پیش از قرن یازدهم تقریباً جستجویی بیسرانجام خواهد بود، چراکه ماهیت وجودی قریه تهران تا عصر صفویه همواره وامدار وابستگی به ری بزرگ بوده و به همین سبب است که در اسناد تاریخی پیش از صفویه هر جا به نام تهران برمیخوریم، بدون شک در دل محتواییِ گفتاری هستیم که در باب ری و بلاد کبیره آن دیار به رشته تحریر درآمده است.
بهراستی هنوز مشخص نیست که گستره تهران از کجای تاریخ آغازشده است؛ اگرچه وجود آثار باستانی در چشمهعلی، قیطریه و دروس در هسته مرکزی شهر، تاریخی سه تا هشتهزارساله را گواهی میدهد.
اما طهران تا پانصد سال پیش که برای نخستین بار در سفرنامهها و منابع فارسی و عربی از آن نامی به میان آمد، قریه کوچکی در حومه شهر ری بود که برای نخستین بار به دستور شاهطهماسب اول از سلسله صفویان برج و بارو و بناهایی در آن ساخته شد.
نقل است که نام طهران برای نخستین بار در یکی از نوشتههای تئودوسیوس یونانی در حدود اواخر سده دوم پیش از میلاد بهعنوان یکی از توابع ری ذکرشده است. در میان اسناد، آثار و ترجمههای فارسی، المسالک و الممالک نوشته ابواسحاق اصطخری که در ۳۴۰ هجری قمری به رشته تحریر درآمده، اولین اثری است که در آن از قریهای به نام طهران سخن به میان میآید. دخویه محقق هلندی در هنگام تصحیح کتاب، با مقایسه آن با نسخه دستنویس دیگری عنوان میدارد که کلمه بهزان نقلشده در نسخه ابتدایی شاید همان طهران باشد. محمد عبدالوهاب قزوینی و عباس اقبال آشتیانی نیز این نظر را تائید میکنند. به دنبال این تائید شایعه درج نام طهران در المسالک و الممالک و بهتبع آن صوره الارض اثر ابوالقاسم محمد ابن حوقل و احسن التقاسیم مقدسی که نام بهزان در آنها هم ذکرشده است. به زبان و قلم برخی از نویسندگان و اهلفن راه یافت؛ اما باید دانست که بهزان در ترجمه فارسی المسالک و الممالک از مترجمی ناشناس در سده پنجم هجری نیز آمده است. همچنین در نسخه دیگری که مربوط به سده هفتم هجری است و محمد بن اسعد بن عبدالله تُستُری آن را به فارسی برگردانده کلمه بهنان بهجای کلمه بهزان آمده است که آن را از دیههای ری بزرگ دانستهاند.
دکتر حسین کریمیان بر این باور است که در این کتاب آن چیز که بهعنوان طهران از آن استنباط شده، از رستاقهایی (شهرستان) در حوالی ری بوده که به لحاظ موقعیت جغرافیایی و اقتصادی در مرتبه ای بسیار ممتازتر از قریه طهران که جزو رستاق قصران (کوهسران) محسوب میشد، قرار داشته است. ذکر این نکته مهم است که بدانیم یاقوت حموی در معجم البلدان، بهزان را موضعی در شش فرسنگی ری میداند، درحالیکه قریه طهران تا ری کمتر از یکفرسنگ فاصله داشته است.
نام طهران در نیمه دوم قرن پنجم هجری در کتاب تاریخ بغداد اثر ابی بکراحمد بن علی خطیب بغدادی به بهانه ذکر احوال محمد بن حماد ابوعبدالله حافظ طهرانی از رجال و محدثین سده سوم هجری آمده است. ابن حماد، محدثی مشهور است که در حوالی سال ۲۶۱ قمری در سن هشتادسالگی در عسقلان شام درگذشت و نخستین اشاره به او قریب به دویست سال پس از مرگش ثبت شده که همزمان نخستین اشاره به نام طهران نیز میباشد . بعدها در نیمه اول قرن ششم هجرى، ابوسعد سمعانی نیز با رونوشتی از تاریخ بغداد نام ابن حماد را در الانساب درج میکند تا بدین ترتیب قدیمیترین نشانهها از تهران در اسناد تاریخی بیش از آنکه مربوط به وقایع جغرافیایی یا تاریخی باشد، وابستگی به یکی از نامداران تهرانی است.
در فارسنامه، ابوزید احمد بن سهل بلخی در حوالی سال ۵۱۰ هجری قمری دومین اشاره به نام تهران را به ثبت می رساند و این بار مرغوبیت انار تهران و مقایسه آن با انار کوار در فارس است که بهانه برای ذکر نام این شهر شده است. مرغوبیت انار تهران یکبار دیگر نیز باعث شد تا نام تهران به متون تاریخی راه پیدا کند و آن اشارهای است که محمد بن محمود بن احمد طوسی در سال ۵۵۵ هجری قمری در عجایب نامه خود به آن داشته است.
بعد از این دو اشاره کوتاه، شرحی که ظهیر الدین نیشابوری در سلجوقنامه از درگیری اینانچ با سلطان ارسلان ارائه نموده را شاید بایستی نخستین رخداد ثبت شده تاریخی از تهران دانست که در سال ۵۶۱ هجری قمری به وقوع پیوسته است. بعدها نجم الدین ابوبکر محمد بن علی بن سلیمان راوندی نیز در کتاب راحه الصدور با تاکید بر روایت سلجوقنامه اشاره میکند که مادر سلطان ارسلان سلجوقی که از ری قصد عزیمت به نخجوان را داشت، در نزدیکی طهران فرود آمد. همزمان خود سلطان نیز در دولاب که ناحیهای در جنوب شرقی طهران است، اقامت داشت. همچنین در اواخر قرن نهم هجری، سید ظهیرالدین مرعشی، در فصل رویان از کتاب «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» در شرح جنگ افراسیاب و منوچهر، بار دیگر از روستای دولاب نام برده و آنجا را محل نزاع دو لشگر میداند.
یاقوت حموی در المشترک از دو تهران نام میبرد، یکی دهکدهای در ری و دیگری دهکدهای در حوالی اصفهان، وی همچنین در معجم البلدان درباره تهران سخن به میان آورده است. او که در سال ۶۱۷ هجری قمری و به هنگام فرار از چنگ مغولان، به ری رسیده و از آنجا دیدن کرده بود، با اینکه به شهر قدم نگذاشته بود اما درباره آن از قول یکی از اهالی ری شرحی سودمند ارائه میدهد* با این شرح که تهران دهی بزرگ است که یکفرسنگ از ری فاصله داشته و در زیرزمین بنا شده است و عمده مردمان آنجا یاغیانی هستند که حاکمان چارهای جز مدارا با آنها ندارند، وی تهران را دارای دوازده محله میداند که اهالی هر یک از محلات آن با اهالی دیگر محلهها در نزاع و ستیز هستند و اهالی هیچ محلهای در دیگر محلات قدم نمیگذارد. این محلات توسط شیخهایی رهبری میشدند که در ضمن عناد با یکدیگر، نسبت به حکومت مرکزی نیز یاغیگری و سرکشی داشتند. به سبب همین نزاع دائمی اهالی تهران از ترس کشته شدن دامهای خود، در باغهای انبوه بدون کمک گرفتن از گاو و احشام کشاورزی میکنند.
بهتناوب هر چه پیشتر میآئیم اشارههای تاریخی به تهران و شرح آن در قالب گزارشهای دیوانی، سفرنامه، شرح مشاهیر و نامداران و … افزون میشود تا جایی که ذکر مختصر این عناوین خود به تنهایی میتواند دفتری جامع باشد که فرصت دیگری را بایستی برای آن متصور شد. ازجمله مشهورترین آثاری که در باب تهران میتوان در آن مطالبی را جستجو نمود تاریخ طبرستان (بهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار کاتب ـ ۵۹۵)، معجم البلدان (یاقوت حموی ـ ۶۰۳)، آثار البلاد و اخبار العباد (زکریا بن محمد بن محمود قزوینی ـ ۶۳۵)، عجایب البلدان (زکریا ابن محمد بن محمود قزوینی ـ ۶۶۰)، جامع التواریخ (خواجه رشید الدین فضل الله همدانی ـ ۶۸۹)، نزهه القلوب (حمدالله مستوفی ـ ۷۱۸)، ظفرنامه تیموری (شرفالدین علی یزدی ـ ۸۲۵) و… است.
جدا از منابع داخلی، جستجوی تاریخی تهران در منابع خارجی نیز از قدمت بسیاری برخوردار است. یکی از این موارد که بایستی آن را نخستین منبع خارجی در این زمینه به شمار آورد، سفرنامه روی گونزالس کلاویخو سفیر هانری سوم پادشاه اسپانیا است که در زمان زعامت تهران توسط سلیمان میرزا داماد تیمور گورکانی به دربار ایران گسیلشده بود. سفرنامه کلاویخو بیانگر این نکته است که پس از فروکش کردن قتل و عام مغولها، تیمور لنگ نیز به مانند گریختگان ری بهجانب تهران آمده و در آنجا اقدام به ساختوساز می نماید. به این ترتیب زندگی زیرزمینی تهران بهتدریج کمرنگ شده و بناهایی توسط ساکنان ری بر روی زمین ساخته میشود که دستمایه توسعه این روستای کوچک است.
پیترو دلاواله جهانگرد معروف ایتالیایی نیز که در اوایل قرن هفدهم از ایران دیدن کرده، درباره تهران در سفرنامهاش مطالبی را عنوان میکند، از آن جمله به انبوهی باغها و چنارستانهای آن اشاره دارد. در این تاریخ تهران شهری است که در دوران سلطنت شاهعباس اول، بهتدریج چهره عوض نموده و در حصار طهماسبی مردمانش روزگار میگذرانند.
همچنین در سندی دیگر، توماس هربرت بازرگان انگلیسی که در سال ۱۰۰۶ (۱۰۳۷ هجری قمری ـ ۱۶۲۷ میلادی) به ایران آمده، تهران را شهری در وسط یک دشت وسیع با حدود سه هزار خانه خشتی معرفی میکند. این تعداد البته جدا از خانههایی است که در زیرزمین بنا شده بود و همچنان در میان باغات و مزارع شهر مورداستفاده گروهی که اغلب بزهکار یا فقیر بودند، قرار داشت. هربرت همچنین برای نخستین بار تخمینی از جمعیت تهران ارائه میدهد که در حدود ۱۵ هزار نفر است.