در سیویک خرداد سالِ ۱۳۶۰ دکتر مصصفا چمران که با یاراناش نیروهای عراق را بارها زمینگیر کرده و مدام با تندروهای داخلی در حالِ جدال بود بیجان شد. گزارشها از انفجارِ خمپارهای نزدیکِ چریک کارکُشته میگفتند. دکتر برای معرفی معاون خود جای سروان رستمی که سه روز پیش شهید شدهبود به دهلاویه رفته بود. چمران در چند جبهه میجنگید. حزب توده و مارکسیستهای شورویدوست هر روز علیهاش بیانیه میدادند که او لیبرال است و آمریکایی. تازهبهقدرترسیدههای تندرو او را «انقلابی» نمیدانستند و برخی جناحهای سیاسی دیگر نیز معتقد بودند چمران قابلِ اعتماد نیست. مشهور است وقتی خبرِ ترکشخوردناش و چند ساعت بعد شهادتاش آمد برخی شیرینی پخش کردند و دو روز بعد که پیکرش تشییع شد پشتاش میگریستند. در عکسهایی که از پیکر او وجود دارد نشانی از زخم عمیق نیست. آیا به او شلیک شد؟ برخی به این باور دارند و برخی معتقدند گرا داده شده بود به توپخانهی عراق. وصیتنامهی چمران چند ساعت قبل بیجانشدن بسیار عجیب است. فرماندهای که برای بازدید پشتِ خط میرود آن هم چمران که کهنهسربازی زبده بود چنین خداحافظی محکمی نمیکند. چمران معتقد بود میتوان با ارتش جنگ را به پایان رساند. او مقابلِ تودهایها و جناحِ چپ انقلابیها که خواهانِ انحلال ارتش بودند مقاومت کرد. او بارها از شنود تانکهای عراق گفت و «روسی»حرفزدنشان و اینکه نمیشود با نیروهای جوان و آموزشندیده پیش رفت و آنها را به کشتن داد. اما چمران بسیار تنها بود و تنهاتر هم شد. عضویت او در نهضت آزادی و مخالفاش با حمله به سفارت آمریکا، مواجهه با خلخالی سر اعدامها مخصوصن توهینهای او و اطرافیاناش به ارتش، دشمنی و فضای مسمومی که حزب توده علیهاش ساخته بود و در عینحال حسادت بسیاری فرماندههان تازهآمده «فاتح سوسنگرد» را که یکی از عجیبترین مردانیست که دربارهاش میخوانم منزوی کرد. چه گلوله چه خمپاره، چه خودی چه دشمن، رفتن مصطفا چمران بسیاری را شادمان کرد. مردی که حتا مخالفاناش از متانت، اخلاقمداری و کرامتهای انسانیاش نوشته و گفتهاند. این عکس کاوه گلستان از او قابِ دقیقی از وضعیت متناقض و پیچیدهی چمرانبودن البته «مصطفا» چمرانبودن است. نابغهی فیزیکی که چهلودو سال است در ابهام مانده رفتناش. مردی که به قولِ یاراناش فاتحِ قلبها بود و عاشقِ ادبیات. معمای او مدام پیچیدهتر میشود و انگار بسیاری میخواهند او در حد چند جملهی روی بیلبوردهای شهرداری باشد و خلاص. آن روز گرم در دهلاویه چه رخ داد؟ و کدام گلوله بر تن او نشست؟
مهدی یزدانیخرم : چه کسی مصطفا را زد؟
- نویسنده : مهدی یزدانیخرم
- 204 بازدید