دوستی در خصوصی برایم نوشته:
«در چندین بولتن لو رفته از خبرگزاری فارس، بولتننویس ضمن ارجاع به پستهای تلگرامی مهدی نصیری، نوشته که باید از مهدی نصیری مشروعیتزدایی شود. ظاهراً خبرگزاری تسنیم به این امر لبیک گفته است.»
و در ادامه به مقالهای از خبرگزاری سپاهی تسنیم ارجاع داده که به نقد مواضع و تحولات من پرداخته و گفته که فلانی همهی گذشتهاش را نفی کرده و الآن دستش خالی شده و چیزی برای افتخار کردن به آن ندارد!
اما نکتهی جالب توجه ایناست که تسنیم این مقاله را عطف به یادداشت من با عنوان «همه چیز در دست یک فرد است» نوشته و بر مهمترین اشکالی که دست گذاشته اینست که فلانی به امام گفته؛ آقای خمینی!
اکنون بجاست این مطلب را بشکافم که اساساً گذاشتن القاب آیتالله و آیتالله العظمی و حجتالاسلام و… عمدتاً در ظرف یک قرن اخیر در بارهی روحانیت شیعه باب شده و در گذشته کمتر بر کسی این عناوین اطلاق میشده. شاید قدیمی ترین کاربرد این عناوین مربوط به کلینی صاحب کتاب اصول و فروع کافی باشد که به او ثقهالسلام گفته شده و جالب است بدانیم که اگر امروز به یک طلبه سال ششم، این عنوان داده شود و به او کمتر از حجتالاسلام گفته شود، احتمالاً سگرمههایش در هم خواهد رفت!
پس از انقلاب علاوه بر عنوان حجتالاسلام و آیتالله، عنوان امام نیز اضافه شد و به آقای خمینی و بعد آقای خامنهای، امام و امامین انقلاب گفته شد.
این امر در حالیست که در منطق قرآن و آموزههای اهل بیت علیهم السلام در مورد اشخاص حتی انبیاء الهی و معصومین معمولاً عناوین پرطمطراق (به جز نبی و رسول و امام) بکار گرفته نمیشود. خداوند در قرآن نام پیامبران را بدون پیشوند میآورد: آدم، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد و… اصحاب اهل بیت ع آنان را با اسم مانند؛ علی، حسن، حسین و جعفر و البته بیشتر به رسم عرب برای احترام با کنیه مانند ابالقاسم، اباالحسن، اباعبدالله و… صدا میکردند.
از فقها وعالمان بزرگ شیعه با عناوینی چون شیخ و سید و آخوند و… نام برده میشد، مانند شیخ صدوق، مفید، طوسی، انصاری، سید مرتضی، آخوند خراسانی و …
اطلاق عنوان امام بر آقایان خمینی و سید موسی صدر هم متأثر از فرهنگ اهل سنت و یا شیعیان اسماعیلی و زیدی بوده و نه فرهنگ شیعه امامیه. البته بکار بردن عنوان امام برای یک عالم برجسته به معنی تحت اللفظی راهبر و جلودار یک حرکت فی حد نفسه اشکالی ندارد اما خالی از عوارض سوء هم نیست. در سالهای نخست پس از درگذشت آقای خمینی، آقای خامنهای در برابر اطلاق عنوان امام بر خود مقاومت میکرد اما ظرف سالهای اخیر در برخی رسانهها و نیز صدا و سیما بر وی هم عنوان امام اطلاق میشود و نسلی جدید از طلاب و روحانیون انقلابی بعضاً از آقایان خمینی و خامنهای با عنوان «امامین انقلاب و دو حجت بالغهی الهی» نام میبرند و از آقای مصباح نقل میکنند که احتمال خطای رهبری را یک میلیاردم میدانسته و این را هم از این جهت گفته که به او اشکال نشود که ما ۱۴ معصوم بیشتر نداریم و الا همین مقدار احتمال اشتباه را مطرح نمیکرد!
زاویهی این غلوها وقتی باز شد که اطلاق امام بر آقای خمینی مورد نقد قرار نگرفت و البته کسانی نقد کردند اما شنیده نشد.!
در فرهنگ عقلانی شیعه به شدت نسبت به رجالزدگی و تقلید از بزرگان و فداکردن برهان و دلیل و حقیقت در پای شهرت و قدرت افراد غیر معصوم، هشدار داده شده. امام صادق گفته: مبادا فردی غیر معصوم را نصبالعین خود قرار دهید و هر آنچه را گفت تصدیق کنید (کافی، ج ۲، ص ۲۹۸)
و نیز میدانیم که قرآن و اهل بیت ع پیروان خود را به تبعیت چشم و گوش بسته و بدون تعقل از خود نیز سفارش نکردهاند و اگر کسی با اندیشه ورزی نسبت به اعتقادات دینی و حتی وجود خداوند متقاعد نشود، نه کسی میتواند او را وادار به پذیرش این عقاید کند و نه کسی میتواند او را سرزنش کند و بلکه اگر بدون تعقل و از سر تقلید محض عقیدهای و لو درست را بپذیرد حداقل آن است که بابت آن مدح و ستایش نمیشود.
در هر صورت بکارگیری القاب مبالغهآمیز برای افراد غیر معصوم و ایجاد کاریزما و جذبهی غیرعادی برای آنان به خصوص اگر در قدرت باشند، زیانبار است و میتواند بستر استبداد و فردمحوری و بیاعتنایی به ملت و توهُماتی چون ارتباط ویژه با خدا ایجاد کند.
علی ع وقتی به حکومت رسید عدهای زبان به مدح و ستایش او گشودند و تعابیری مشابه اعلیحضرت، مقام معظم و… خطاب به او بکار گرفتند اما او بلافاصله واکنش نشان داد و فرمود:
با من چون دیکتاتورها سخن نگویید و چاپلوسانه برخورد نکنید.!