بچه که بودم وقتی روستای پدری میرفتم سرشار از زندگی بود هر خانه ای چند کودک هم سن مرا داشت و تعداد جوانان هم زیاد بود با هم انواع بازی های محلی را انجام می دادیم حتی وقتی نوجوان بودم هم همین روند ادامه داشت اما چند سال پیش که آنجا رفتم به زور یک شب ماندم چون جز افراد سالخورده جوان، نوجوان و یا حتی میانسالی هم یافت نمیشد و خبری از آن شوق زندگی نبود همه افراد غیر سالمند آن روستا در تهران یا کارگری می کنند یا دستفروشی و برخی هم رو به خلاف آورده اند
امروز نظرات یکی از اعضا هیئت علمی گروه جمعیت شناسی دانشگاه تهران را خواندم آقای رسول صادقی صحبت از مهاجرت ۱۱۵ نفر از جوانان روستایی در شهرستان دره شهر استان ایلام به کشور استرالیا را کرده بودند!! چند روز پیش هم رامک حیدری مدیر عامل انجمن حمایت از بیماران دیستروفی گفته بود خانواده های بیماران اس ام ای برای دریافت دارو رایگان به کشورهای دیگر پناهنده شده اند!
همه ما خبر از پیری جمعیت و لزوم جوانی جمعیت داریم اما با شعار و دستور و ستاد قابل حل نیست وقتی که همین جوانان کنونی برای چوپانی زاگرس را به مقصد استرالیا ترک می کنند و بیماران بیماری های خاص صرفا بخاطر گرفتن دارو پناهنده کشورهای دیگر می شوند به زودی ایران تبدیل به همان روستای پدری من می شود که یک شب ماندن در آن هم تو را افسرده می کند با مردمانی که تنها به انتظار مرگ دارند زندگی را دوام می آورند
مهدی سلیمی : آینده تاریکی که مهاجرت روز افزون برای ایران ترسیم می کند
- نویسنده : مهدی سلیمی
- 258 بازدید