زنده یاد شهید محمدحسن کریمی را از سال ۱۳۸۹ از جلسات گرهماییهای علمی در موسسه دین و اقتصاد شناختم و این شناخت بهزودی به یک دوستی عمیق تبدیل شد. او یک سرلشکر جانباز وطن عزیز بود که جراحات متعددی از عملیاتهای متعدد جنگی بر تن داشت و سرانجام نیز به دلیل این جراحات از جمله آثار شیمیایی جنگ تحمیلی به دیدار حق شتافت.
او در میادین جنگ بارها از دامهای مرگ گریخته بود. شرایط خطیر و سخت را تجربه کرده بود، و فولاد گداخته شده بود؛ در ضمن هربار که از میدان، جان به سلامت بیرون برده بود، این را فرصتی دیگر برای حضور در آزمونی دیگر برمیشمرد که حضرت باریتعالی به او ارزانی داشته است. این آزمونهای خطیر و تجربههای همآغوشی با فرشته مرگ، روح او را در مقابل خدای رحمان خاضع و فروتن کرده بود؛ و نیز آموخته بود که فروتنی آن است که به نشستن در مکانی پایینتر از شأنت خشنود باشی و اینکه تواضع یعنی خدا را در هر لحظه ناظر و شاهد دیدن و از اینرو آنگونه رفتارکردن که رضای باریتعالی را فراهم آورد.
تواضع را در زندگی عمل میکرد. تواضع یعنی با مردم آنگونه رفتارکن که خواهان رفتار با خود از سوی دیگران هستی. تواضع اعتراف به کاستیها و نقص در نفس خود است و از اینرو در کاستیهای دیگران نظاره نمیکرد و بر آنها چشم فرومیبست. چرا که خود را در معرض خطر ارتکاب آنها میدید. او از میدانهای آزمونهای سخت به سربلندی خارج شد.
در اغلب موارد برای تردد در شهر از یک موتور وسپای قدیمی استفاده میکرد. در حالی که از توانایی مالی مناسبی برخوردار بود. وقتی با این پرسش مواجه میشد که چرا با وسیله حمل و نقل مناسبتری تردد نمیکند پاسخش این بود که باید با مردم از پایینترین طبقات همدردی داشت. روزی که با موتورسیکلت در خیابانی در حال تردد بود، موتور مشابهی را مشاهده میکند که صاحب آن همراه همسر و فرزند در کنار موتور پنچر شده در زیر نمنم باران و هوای سرد ایستاده بودند. کنار آنها میایستد. مرد را مستاصل مییابد. تیوب سالم خود را جایگزین میکند و چرخ پنچر شده را درست میکند و مبلغی هم کمک مالی به صاحب موتور میکند. چرا که متوجه این نکته میشود که علت استیصال او نداشتن وجه کافی برای رفع پنچری موتورش است. او که سرلشکر بازنشسته و وکیل رسمی دادگستری بود از اینکه به سبک زندگی طبقات پایین در جامعه ظاهر شود و به شیوه آنها زندگی کند خوشنود بود.
درجریان وکالت یک پرونده حقوقی مربوط به یک پدر شهید وقتی در دادگاه با رفتار نامناسب قاضی پرونده با موکلش مواجه میشود، اعتراض میکند که این اعتراض و دنبالههای آن منجر به صدور دستور بازداشت وکیل پرونده از سوی قاضی خشمگین میشود، و جالبتر اینکه حکم صادره توسط قاضی به نفع موکل ایشان صادر میشود، اما خود وکیل بازداشت میشود. در بازداشتگاه با جمع متنوعی از افراد بازداشت شده روبرو میشود. در چند روزی که با آنها سپری میکند موارد تکتک بازداشتشدگان را مینویسد و وقتی آزاد میشود دو هفته تمام با خانوادههای آنها تماس میگیرد و به پیگیری موارد هر یک از آنها میپردازد. برای تنی چند که تنها به دلیل اِعسار و بدهیهای مالی بازداشت بودند، از چند نفر خیّر حمایت مالی میگیرد و آنها را آزاد میکند و پروندهای بقیه را تا مدتها بدون چشمداشتی پیگیری میکند. از کانون وکلا به دلیل بیعملی نسبت به حکم قاضی در مورد خودش گِلِه کرده بود، در مقابل مورد گله قرار گرفته بود که وکیل که نباید موتور سیکلت سوار شود.
در سالهای پایانی عمر، برای کمک به مردم محروم سیستان و بلوچستان در ساختن مدرسه و بهبود زندگی طبقات محروم این استان با همیاری دوستان فعال بود و برنامه مشخصی برای پیگیری انجام طرحهای در دست اجرا داشت و مدام راهی استان میشد.
او علاوه بر همه ویژگیهای ارزنده انسانی و اخلاقی، از جمله نادر کارشناسان جغرافیای سیاسی کشور و منطقه بود. همه ایران را و مرزها و مناطق مرزی را بسیار خوب میشناخت. عشق به وطن او را به سفرهای مکرر به نقاط مختلف آن برای بهروزکردن دادههای جغرافیای سیاسی ایران میکشاند.
در یک سال گذشته هفتهای نیست که بدون یادآوری کرامات و ویژگیهای مردمی سردار محمد حسن کریمی سپری شده باشد.
بر تو باد رحمت واسعه الهی.