کارکرد اصلی دانشگاه؛ تولید، انتقال دانش و تربیت نیروی متخصص است. اما دانشگاه در کنار این مسئولیت ذاتی، به رشد و توسعه فرهنگی و تعالی جامعه کمک می کند. فارغ التحصیلان دانشگاهها با ورود به آموزش و پرورش، دستگاه های دولتی و غیردولتی، فعالیت های اقتصادی، نهادهای مدنی و رسانه ها ، موجب انتقال و اشاعۀ اندیشه ها و ارزشهایی خواهند بود که در دانشگاه فرا گرفته اند و از این طریق موجب توسعۀ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور می شوند.
یکی دیگر از مباحثی که در چند دهۀ اخیر به طور جدی در دنیا مطرح شده است، انجام مسئولیت اجتماعی اساتید دانشگاهی با ورود به عرصۀ عمومی و انتقال دانش خویش به زبان عموم مردم است. امروزه دانشمندان مطرحی در جهان وجود دارند که با نوشتن یادداشت های منظم در مطبوعات به تحلیل آگاهانه مردم کمک کرده و از طریق آسیب شناسی سیاستگذاری ها به حکومت کمک می کنند. در میان اقتصاددانان می توان از پل کروگمن برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۸ و رابرت بارو مثال زد. دانشگاهیان از این طریق با رشد تفکر انتقادی، نقد روشمند حکومت و دور کردن مردم از فضای زرد به بلوغ اجتماعی آنان کمک می کنند. اساتیدی که به انجام چنین مسئولیت خطیری اقدام می کنند، به جامعه یاد می دهند چگونه به یک مسئله نگاه کنند. چگونه با یک موضوع موافقت و یا مخالفت کنند و به مردم یاد می دهند که می توان با رعایت اصول اخلاقی و فارغ از هر گونه رفتار احساسی با یکدیگر گفتگو کرد. اینان با رشد عقلانیت به جامعه امید تزریق می کنند.
دانشگاه وقتی می تواند رسالت خود را خوب انجام دهد که بهترین ها جذب شوند. محیطی امن برای تضارب اندیشه فراهم شود. روابط بین المللی با دانشگاه های معتبر دنیا برقرار شود. به دیدگاههای اساتید احترام گذارده شود. انجام مسئولیت اجتماعی یک ارزش محسوب شود. در این شرایط، دانشگاه می تواند مرکز ثقل تعالی جامعه باشد. به همین دلیل است که انتظار می رود با رشد تعداد دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی، آسیب های اجتماعی در آن جامعه کاهش یابد. سیاستگذاری ها عقلایی تر شوند و سطح رفاه در جامعه افزایش یابد.
اما چرا در ایران با وجود گسترش موسسات آموزش عالی و تعداد اساتید و دانشجویان کشور، چنین پیامدهایی مشاهده نمی شود؟ این امر به دلیل مداخلات فراوان حاکمیتی در فرایند جذب هیأت علمی، نظارت های گسترده پس از آن، وادار کردن به محافظه کاری، هزینه بر کردن ایفای مسئولیت اجتماعی و ریل گذاری غلط برای ارتقاء در دانشگاهها، محدود کردن فضای گفتگو و نقد است. در نتیجه با وجود افزایش مقالات آکادمیک، بحران های فرهنگی، اجتماعی، زیست محیطی، اقتصادی و سیاسی در حال افزون بوده و پیچیده تر از گذشته می گردند.
از مهمترین نتایج سیطرۀ محافظه کاری بر فضای علمی، کم رمقی تضارب اندیشه به ویژه در حوزه علوم اجتماعی و سکوت بسیاری از منتقدان؛ طرح بدون مشکل ادعاهای گزاف، خام و بدون هر گونه پشتوانه علمی و گاه فرصت طلبانه است. در این چند سال، ادعاهای گزاف زیادی مانند دستگاه کرونایاب، طرح پایتون به عنوان ابزاری برای پیش بینی تحولات آینده، ایجاد اشتغال با یک میلیون تومان، ساخت یک میلیون مسکن در سال، امکان تغذیه ۲۵۰ میلیون نفر با امکانات موجود کشور بدون بهبود روابط بین الملل، صد میلیارد دلار سرمایه گذاری امارات در کیش و… را شنیده ایم. ادبیات نظامی مانند قرارگاه نیز وارد اصطلاحات سیاستگذاری ها شده است. حذف اساتید دغدغه مند و دارای مسئولیت اجتماعی به رشد این نوع ادعاها کمک می کند. نقد آنان در عرصۀ اجتماعی موجب کاهش ادعاهای گزاف می شود.
نتایج روشن اخراج اساتید منتقد ایفاگر مسئولیت اجتماعی؛ جذب افراد با صلاحیت پایین، رشد تملق، فرصت طلبی، ریا و دورویی و محافظه کاری بیش از پیش خواهد بود.
این توجه لازم است که اساتید فعلی نیز از فیلترهای سخت گیرانه ای گذر کرده بودند، بنابراین تضمینی برای خالص سازی اساتید وجود ندارد. برخی از آنانی که امروز جذب می شوند، با افزایش دانش و عمق بیشتر علمی، منتقدان فردا خواهند شد.
یکی از پیامدهای هزینه زایی برای اساتید دغدغه مند، رشد نوشتارهای زرد بخصوص در فضای مجازی است. اساتید با ورود به حوزۀ عمومی به ارتقاء آگاهی عمومی و تعدیل فضاکمک می کردند، اما اکنون با هزینه های تحمیلی، این فضا افراطی تر خواهد شد.
اخراج اساتید آزادۀ دانشگاه ناشی از نگاه امنیتی به همۀ مسائل کشور، ندیدن افق بلندمدت و سیاست زدگی حکومت است. رفتار حکومت مانع از تعامل مثبت و انتقادی اصلاحی میان دانشگاه و حاکمیت شده است.
محمدرضا یوسفی : پیامدهای قطع همکاری با اساتید دغدغه مند
- نویسنده : محمدرضا یوسفی
- 201 بازدید