این روزها همواره سخن از کمبود ۲۰ هزار معلّم در مدارس مختلف کشور می رود و فریاد وااسفای بسیاری نیز بلند است که چنین وضع بغرنجی چگونه قابل باور و توجیه است آن هم با وجود ده ها هزار دانش آموختۀ دانشگاه های کشور که در حال حاضر بیکار و نیازمند شغل هستند. در پاسخ به نظر می رسد که دو حالت بیش تر قابل تصور نباشد: یکی این که این دانش آموختگان هیچ کدام یا بیش ترشان تمایلی به شغل معلمی نداشته باشند که در جای خودش بسیار قابل تأمّل و البته تأسف بار است که نشان دهندۀ فرار از شغل معلمی و بی علاقگی به این حرفه است!!! دوم این که دست کم بخشی از این دانش آموختگان از قضا برای ورود به شغل و حرفۀ معلمی تمایل داشته باشند اما نظام آموزش و پرورش کشور به دلیل سخت گیری های بی دلیل و ایدئولوژی اندیشی افراط گرایانه از ورود این دسته از متقاضیان به این حرفه جلوگیری می کند که این هم وضعیتی اسف بار و دردآور است!! شوربختانه این که هر دو موردی که بدان ها اشارت رفت از جمله واقعیت های تلخ و دردناک بوده و نشان از بروز بحرانی فراگیر و ریشه ای در نظام آموزش و پرورش کشور می دهد که ضرورت دارد اندکی مورد واکاوی قرار گیرد.
۱.فرار از شغل معلمی؛ بررسی ها و قرائن و شواهد موجود نشان می دهد که بسیاری از دانش آموختگان رشته های مختلف هیچ علاقه و انگیزه ای برای ورود به حرفۀ معلمی نداشته و جایگاه این شغل را در جامعه در سطحی کم ارزش و پایین ارزیابی می کنند. ضمن این که معلمان فعلی نیز با دلخوری و نگرانی فراوان و از سرِ ناچاری به شغل خود ادامه می دهند و اگر کوچک ترین راه فراری بیابند عطایِ این شغل را به لقایِ آن می بخشند!!! اما پرسش اساسی این است که چرا چنین ارزیابی منفی ای نسبت به شغل معلمی در بین دانش آموختگان دانشگاه ها و حتی معلمان رواج دارد؟ پاسخ را باید در سیاستگذاری ها و ساختار مدیریتی کلان جامعه و البته نظام آموزش و پرورش جستجو نمود که این چنین جایگاه و منزلت معلمی را به طرز وحشتناکی دچار فروپاشی و اضمحلال نموده است!! حقوق و دستمزد پایین، بی توجهی به وضعیت معیشتی و سلامتی معلمان، کمبود امکانات و خدمات متناسب با شأن و جایگاه معلمان در بسیاری از مدارس دولتی، پرداخت های دیر هنگام و بسیار پایین پاداش بازنشستگی معلمان، حقوق ناچیز معلمان بازنشسته، عدم برخورداری از بسیاری از خدمات در مقایسه با کارکنان سایر سازمان ها و برخی کمبودها و بی مهری های دیگر که همگی شأن و جایگاه شغل معلمی را به شدت تنزل بخشیده و شوربختانه هیچ گونه اراده، توان و عزمی جدی و بنیادی برای رفع این مشکلات در ساختار نظام آموزش و پرورش وجود ندارد!!! مقایسۀ ساختار آموزش و پرورش کشورمان با بسیاری از کشورهای جهان به خوبی از وضعیت عقب مانده و دردناک این ساختار حکایت دارد!!!
۲.ایدئولوژی اندیشی افراط گرایانه؛ اگر فرض را بر این بگیریم که دست کم بخشی از دانش آموختگان فعلی دانشگاه ها که به دلیل بیکاری و نداشتن شغل مناسب در رنج و عذاب هستند و در نتیجه از سرِ ناچاری خواهان انتخاب شغل معلمی باشند چنان موانعی بر سر راه شان قرار می گیرد که امکان ورود به این شغل را نمی یابند!!! موانع مورد نظر به طور عمده رنگ و لعاب ایدئولوژیک داشته و از آن جا که بسیاری از دانش آموختگان به دلیل قرار گرفتن در زیست جهان مدرن دارای باورها و رفتارهای عقلانی، علمی و نوگرایانه شده اند لذا در چارچوب معیارهای ایدئولوژیک قرار نمی گیرند و در نتیجه امکان ورود ندارند. اگرچه نظام آموزش و پرورش کشور همانند بسیاری از سازمان های دولتی دیگر از گذشته هم ایدئولوژیک بوده اما با تأسف فراوان در این سال ها دچار افراط گرایی شده و معیارهای سخت گیرانه تری را در پیش گرفته به گونه ای که بسیاری از دانش آموختگان امکان عبور از این فیلترها و موانع را ندارند!!! تأسف بارتر این که چون دست اندرکاران و مدیران نظام آموزش و پرورش درک درستی از انسان و جامعۀ مدرن ندارند و مبتنی بر روش های ایدئولوژیک و گذشته نگرانه خواهان مدیریت نظام آموزشی پیچیده در جهان جدید هستند، لذا دچار خطایی بسیار بزرگ و صد البته به طور کامل زیان بار و مهلک شده و بدین گونه نظام مورد نظر را با بحران های همه جانبه نیز مواجه نموده اند!!!
۳.خام اتدیشی و توهم گرایی؛ مدیران و دست اندرکاران فعلیِ نظام آموزش و پرورش کاملاً خام اندیشانه و متوهمانه گمان می کنند با این راه و روش می توانند نسل جدید را به سمت باورهای ایدئولوژیک مورد نظر خود رهنمون سازند اما نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که “آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت” و دانش آموزان در فضایی کاملا جدید و متفاوت با جهان سنتی و پیشین زیست می کنند و چنین روش هایی به هیچ وجه نمی تواند آنان را متقاعد سازد و این کار ایشان مصداق “آب در هاون کوفتن است”!!! اینان گویا نمی دانند که با روش های سنتی و ایدئولوژیک نمی توان در جهان مدرن نسبت به آموزش نسل های جدید اقدام نمود و تنها راه درست در این زمینه به کار گرفتن عقلانیت و دانش های جدید و شناخت منطقی نیازهای امروزینِ دانش آموزان است!!!