در این روزها که دیو سرکش دروغ، چونان اهریمنی دژکام، چهره راستی را تیره و هر زمان با پوستینی نو به نبرد با مردمی و درستی بر میخیزد و روزگار ایران، این سرزمین فرّ و فرهنگ و شکوه و جاودانگی، را با نگرانی همراه ساخته، که البته میتوان از دورنمای آن درخشش خورشید پایندگی را به تماشا نشست، گفتن و نوشتن از گزارههای پیوسته با درست زیستن که ما بدانها «اخلاق» میگوییم، شاید از هر زمان دیگری ناگزیرتر باشد.
بودند و هستند چهرههایی که همچنان در یاد و خاطره مردمان، از آنها به نیکی یاد میشود و ذکر خیرشان در هر محفل و مجلسی، گرمابخش جانها و صفابخش انجمنهاست. اگرچه بر این باورم که نسل نو و جوانان و نوجوانان امروزین ایران، به هر دلیل نه تنها با این چهرهها آشنایی و قرابتی ندارند، بلکه در بیشتر مواقع، مشی و مرام و نگرش آنها در کشاکش زندگی روزانه را نیز نمیپسندند و البته این گناه آنان نیست!
سید روح الله خاتمی، پیش از آنکه یک روحانی برجسته و بلندپایه –دستکم در استان یزد- باشد، انسانی والا و شخصیتی انسانمدار و اخلاقگرا بود که بزرگی و بلندمرتبگی خویش را در پیوند با همه مردم و پرهیز از خطکشیها و خودی و غیرخودیکردنهای میان آنان میدانست و برای همین بود که وقتی به حلقه ارادتمندان او مینگریستی، از بیدینان لاقید تا دینداران متقید را میدیدی و این رمز بزرگی و ماندگاری اوست. مردم در نگاه او، شهروندان درجه یک و دو و ابزارهای کسب قدرت و نردبانهای ترقی و دین در باور او، نه دکان دو نبش کاسبی دنیا، که گوهر ارزشمندی بود که بر پایه آن میتوان دنیای مردم را به بهشت موعودی بدل کرد که در آن همگان، بدون ترس از «به زور هُل داده شدن به سمت بهشت»، در آرامش و آسایش روزگار بگذرانند.
لباس روحانیت برای روح الله خاتمی، لباس حقگویی، خداترسی، پرهیز از قدرتطلبی و ثروتاندوزی و دورشدن از مسیر زر و زور و تزویر و مردمستیزی بود و او آنگاه که وجود شریف خود را در پوشش این ردای ظاهری قرار میداد، نیک میدانست که آنچه به این لباس حرمت و کرامت و بزرگی میبخشد، مردمداری و افتادگی و نجابت و گذشت و مهربانی و اخلاقمداری با مردم است که به لباس او بزرگی و جایگاه بخشیده است.
روح الله خاتمی، فقط به گفتن درس اخلاق بر منابر و تکایا و حوزهها اکتفا نمیکرد. او آنچه را میگفت، خود پیشاپیش به مرحله عمل میرساند و اینچنین معلمی بود که در نهایت بزرگواری و فروتنی، هم از مردم زمانه خویش درس میگرفت و هم آنچه آموخته بود را با آنها در میان میگذاشت.
اگرچه امروز، جایگاه روحانیت به واسطه رفتار بخشی از این سلک، نزد نسل امروز به شدت افول کرده اما هرگز نباید و نمیتوان از معلم اخلاق و مردی که مردم را در همه حال بر صدر نگاه و نظر خود مینشاند یاد نکرد و او را گرامی نداشت؛ زیرا ما به اخلاق و مردان اخلاقمدار، همواره نیازمندیم. در سی و چهارمین سالیاد رحلت این عالم عامل روشن ضمیر، به روان پاکش درود میفرستم و یادش را گرامی میدارم و برای ایران، این ارزندهترین سرزمینی که اهورامزدا آفریده، آرزوی رسیدن به قلههای ارزنده شرف و آزادی و سربلندی دارم.