فساد در لغت به معنی تباه شدن آمده است. در لغت نامه علامه دهخدا در برابر فساد، ضد صلاح و تباهی هم آورده شده است. گزند، زیان، ظلم و ستم هم از معانی فساد میتواند باشد. فساد دلالت به دروغ هم دارد، برای مثال در گلستان سعدی میخوانیم که «فلان درحق من به فساد گواهی داد»
در فرهنگ فارسی معین، فتنه و آشوب هم از معانی فساد آورده شده است. در تاریخ بیهقی میخوانیم: «از ری سوی خراسان بیامدند و از ایشان فسادها رفت».
ناصر خسرو میفرماید: در مغز پر فساد کجا آید جز کج خیال، فاسد مهمانی
بنابراین میبینیم که فساد یک واژه کوتاهی است که زیر آن انواع نا بسامانی جای میگیرد. هنگامی که کوروش بزرگ هخامنشی به شمال غرب ایران میرود، مردمان آنجا از دست اقوام مهاجم یاجوج و ماجوج به ستوه آمده بودند و این دو قوم انواع تعدیها و ستمها و آزارها را به مردم مرزنشین شمال غرب کشور روا میداشتند. مردم ستمدیده از ستم بسیار متجاسرین به کوروش بزرگ شکایت میکنند و رفتار ظالمانه ستمگران را به بیان قرآن مجید فساد مینامند: «ان یاجوج و ماجوج مفسدون فی الارض». یعنی با یک کلمه فساد، همه آنچه را باید بگویند میرسانند. بنابراین فساد واژهای است که گستره و تنوع وسیعی را در برمیگیرد و میتوان در عناوین گونانی آنها را دستهبندی کرد. از جمله آنها موارد زیر است:
فساد کلان
فسادی که توسط مقامهای مافوق اداری به صورت باندی و با ارقام قابل توجه صورت گرفته و بیشتر جنبه فساد سیاسی یا حاکمیتی دارد.
فساد خرد
فسادی است که توسط کارکنان جزء صورت میگیرد.
فساد سازمان یافته فردی
در فساد سازمان یافته مورد نیاز و دریافت کننده در سیستم اداری مشخص است و پرداخت وجه، انجام کار را تضمین میکند. در فساد فردی به چند مأمور اداری مبالغی پرداخت میشود و ضمانتی هم برای اجرای قطعی خواسته رشوه دهنده وجود ندارد.
فساد قاعدهمند
فساد قاعدهمند فسادی است که احتمال کشف و مجازات در آن کاهش و انگیزههای فساد افزایش مییابد.
فساد غالب
فسادی است که سراسر دستگاههای دولتی را فرا گرفته باشد
همچنین فساد چه در بخش دولتی و چه در بخش غیردولتی میتواند در ابعاد مختلفی رخ دهد. حتی گاه در سازمانهای غیردولتی (مردم نهاد) هم به گونهای فساد ایجاد میشود. انواع بسیار زیاد فساد شامل فساد اداری، فساد سیاسی، فساد ریلی، فساد اخلاقی و فساد رفتاری از جمله این موارد است. در یک جمعبندی کلی فساد را بایستی از عوامل مهم درعدم رشد جامعه و پیشرفت امور کشور دانست.
اما چه چیز سبب پیدایش فساد میشود؟
راجع به این پرسش، پاسخهای زیاد و علل گوناگونی گفتهاند که فقط به برخی از آنها اشارهای گذرا میکنیم و سپس به دلایل مهمتری که در ذهن داریم میپردازیم.
از مهمترین دلایل پیدایش فساد و میل به فساد در افراد آز ورزی و طمع است. آرزوهای مادی و مالی و رسیدن به رفاه، از جمله دلایل فساد است. نوع اقتصاد و نوع روند اداره کشور نیز میتواند زمینه ساز فساد باشد. احساس تبعیض و حق پایمال شده نیز از جمله دلایل گرایش فرد به سوی فساد است.
احساس بیثباتی سیاسی، به ویژه در جوامع سیاست زده منجر به آن میشود که همه احساس کنند اگر این ثبات و نظام دچار تغییر شود، معلوم نیست چه خواهد شد، پس بگذار امروز اگر میتوانم برای فردای خود کاری کنم. عدم نظارت کافی بر روی اشخاص در کنار عدم آزادی بیان و در تنگنا قرار دادن رسانههای آزاد نیز به نوبه خود عامل مهمی در پیدایش فساد است.
در این که عوامل فساد متنوع است شکی نیست. اما باید توجه داشت که اگر مطبوعات و به طور کلی رسانههای جمعی، دارای آزادی و امنیت لازم برای پیگیری موضوعات باشند و دست کم نهادها و ادارهها خود را مکلف و موظف به پاسخ گویی، رفع ابهامها و توضیح برای عموم از چرایی تصمیمهای خود داشته باشند، انجام تحلف و پیدایش فساد را خود به خود کاهش میدهد و هزینهی پیدایش فساد را بالا میبرد. دست بازتر مطبوعات و افراد اهل مطبوعات مانند گزارشگران و خبرنگاران و روزنامه نگاران سبب میشود بسیاری از فسادها محقق نگردد.
عواملی که در بالا گفته شد از جمله علل بروز فساد است. اما این عوامل همه به یک اندازه در بروز و پیدایش فساد موثر نیستند و نقش و تاثیر آنها متفاوت است.
در جهت مبارزه با فساد سه عامل را باید تقویت کرد:
۱. میدان وسیع دادن به مطبوعات و آزادی عمل بیشتر آنها، انجام فساد را پر هزینه و در موارد متعددی ناممکن میسازد.
در همین روزها در کمال تاسف شاهدیم که پس از چپاول و غارت گسترده در فولاد مبارکه (یعنی شرکتی که به هر حال زیر نظر دولت است) خبر از چپاول و غارت گسترده در پتروشیمی هم شنیده میشود.
اینها یک دلیلش، ترس مطبوعات از درج این موارد پیش از علنی شدن است در حالی که بهتر است مطبوعات دست بازتری در این گونه امور داشته باشند.
۲. شفاف سازی: شفافیت امور پیدایش فساد را کم و محدود میکند. باید برای مردم هر تصمیم اداره و هر اختیار و امکانات مقام اداری و عناصر اداری معلوم و معین باشد.
۳. توجه به باورها و منافع ملی: اگر افراد این طور تربیت شوند که منافع ملی و کشور برای آنها مهم باشد نه منافع حقیر شخصی، دیدگاه آنان متفاوت میشود و به جای خود، جامعه را خواهند دید و فساد نمیکنند.