شهریور پارسال پس از اتفاقی که برای مهسا مسافر غریب تهران افتاد، عده ای از زنان و دختران در اعتراض به رفتار گشت ارشاد با مهسا که پوششی کاملا متعارف و مطابق عرف آن روز جامعه داشت، حجاب از سر برداشتند تا به مسئولان بگویند، ما با این رفتار غیر انسانی و ظالمانه شما مخالفیم. این حرکت در مدت کوتاهی همه گیر شد و زنان و دختران زیادی در شهرهای مختلف به آن پیوستند. حرکتی که پس از شعر تاثیرگذار شروین که به روانترین زبان مطالبات جوانان معترض را بیان می کرد، به زن زندگی آزادی معروف شد. این حرکت اعتراضی، بیش از آنکه خواست شخصی افراد باشد یک کنش اجتماعی و یک اعتراض مدنی و مطالبه گر بود، اعتراضی که عمده هوادارانش زنان بودند. عده ای به شکل نمادین موهایشان را قیچی کردند تا بگویند هدف ما نمایش مویمان نیست بلکه همراهی قلب و روحمان با مظلومیت مهساست و اعتراض به شیوه رفتار حکومت با زنان!
این اعتراض مدنی که حالا همه گیر شده بود، از سوی مخالفین نظام در آنسوی مرزها هم تقویت می شد و این بهانه ای گردید برای سرکوب و تخریب حرکتی که خواستگاه آن مردمی بود ولی متهم شد به نقشه دشمنان برای براندازی! عده ای به آن نام جنبش فواحش دادند و عده ای مکرر می گفتند، شما می خواهید لخت شوید! که اگر در این مملکت نظام حقوقی عادلانه و اسلامی در کار بود، باید به خواست دادستان به عنوان مدعی العموم، بر افرادی که چنین تهمتی به زنان عفیفه می زدند، حق شرعی جاری می کرد. ولی در حکومتی که فقط از نام دین برای اهداف دنیایی بهره می برند، نباید انتطار اجرای بطن دین را داشت!
اکنون ده ماه از شروع این حرکت اعتراضی می گذرد. نظام در ابتدا طبق روال سابق اما در این فقره کمی محتاط تر، شروع به سرکوب نمود. سرکوبی که برای عده زیادی هزینه داشت. هزینه های سنگینی مثل از دست دادن جان بر اثر برخوردهای خشن خیابانی و بازداشتگاهی، تا از دست دادن چشم به خاطر شلیک تفنگهای ساچمه ای، لابد برای ترساندن و پراکنده کردن معترضین! و البته از دست رفتن جانهایی به قیمت پایداری در دفاع از حکومت!
همه اینها شد، اما کسی لخت نشد! از تابستان گرم گفتند و لخت شدن زنان، اما به جز مواردی اندک که شائبه پرستو بودنشان می رود برای اثبات مدعایشان! کسی لخت نشد!
حالا دیگر زنان و دختران بدون هیچ ترسی جلوی چشم مامورانی که به وضوح استیصالشان را می بینی، با سرهای برهنه و پوششی متعارف و عادی بدون ترس و واهمه تردد می کنند. آنها دیگر نمی خواهند به هیچ قیمتی به قبل از شهریور پارسال برگردند. آنها تاکنون هزینه زیادی داده اند. وقتی به این زنان و دختران می گویی در فلان کشور اسلامی هم افراد مجبورند در برخی جاها حجاب داشته باشند، می گویند شما شرایط کشورتان را مثل آنها کنید، ما پوشیه هم می زنیم! کشوری با معتبرترین پاسپورت دنیا، امن ترین جای دنیا برای زنان، بیشترین سرانه، بالاترین ارزش پول، آرام ترین کشور… هرگاه مسئولان ما این شرایط را برایمان فراهم کردند، هر پوششی که از ما خواستند برایشان می گذاریم!
ما نمی خواهیم لخت شویم. ما می خواهیم زندگی کنیم. با امید به آینده ای روشن و نه مبهم. در کشوری که بی تدبیری مسئولانش نفس محیط زیستش را به شماره نیندازد. در کشوری که مطمئن باشیم در آینده آبی برای نوشیدن داریم. در کشوری که نخبگانش به جای خدمت به بیگانه در خدمت سازندگی وطن باشند. در کشوری که با کمترین بهانه، فرزندانش را محبوس در زندانها نکند، متخصصانش را از کار اخراج ننماید و پخمگان متملق و ریاکار و در مواردی فاسد بر مسند امور نباشند. ما به شما قول می دهیم هر گاه شما کشوری با این استاندارها برایمان ساختید و در روندی دموکراتیک و بر مبنای خواست عموم، قانونی برای حجاب نوشتید، ما هم به قانونتان عمل خواهیم کرد.