• امروز : چهارشنبه, ۱۳ فروردین , ۱۴۰۴
  • برابر با : Wednesday - 2 April - 2025
::: 3416 ::: 0
0

: آخرین مطالب

نوروز و تجلی آن در فرهنگ پاکستان | ندا مهیار جشن آتش‌افروزان | مرتضی رحیم‌نواز دوگانگی در مواجهه با مصاحبه رفیق‌دوست | احسان هوشمند حرف‌های بی‌پایه درباره مسائل حساس قومی ـ زبانی را متوقف کنید شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد تلاش تندروها و بی‌ثباتی بازارها نگاهی دوباره به مشکلات روابط آمریکا با چین | جود بلانشت و ریان هاس (ترجمه: رضا جلالی) اهمیت راهبردی گردشگری دریایی در توسعه پایدار | محمدجواد حق‌شناس ایران در محاصره کوریدورهای ترکیه | علی مفتح* شخصی‌سازی حکمرانی یا ناحکمرانی | محمدحسین زارعی* پوتین و ترجیح اوکراین بر سوریه | الکساندر با نوف (ترجمه: رضا جلالی) شماره ۷۱ و ۷۲ | ۳۰ دی ۱۴۰۳ زاکانی پس از شرکت در انتخابات رای اکثریت را از دست داد تصمیمی شجاعانه ققنوس در آتش | مرتضی رحیم‌نواز شمایل یک اسطوره | مرتضی رحیم‌نواز بچه خانی آباد | ندا مهیار کالبد مدنی تهران | بهروز مرباغی* فضاهای عمومی و تعاملات اجتماعی رو بستر تاریخ | اسکندر مختاری طالقانی از تهران چه می‌خواهیم؟ | ترانه یلدا * داستان تولد یک برنامه | حمید عزیزیان شریف آباد* تاملی بر نقش سترگ سیدجعفر حمیدی در اعتلای فرهنگ ایران شبی برای «شناسنامه استان بوشهر» انجمن‌های مردمی خطرناک نیستند به آنها برچسب نزنیم فشار حداکثری فقط موجب تقویت مادورو خواهد شد | فرانسیسکو رودریگرز ناکارآمد‌ترین شورا | فتح الله اُمی نجات ایران | فتح‌ الله امّی چرا یادمان ۱۶ آذر، هویت بخش جنبشِ دانشجویی است؟ در ۱۶ آذر، هدف ضربه به استقلال و کنش‎گری دانشگاه بود یادی از۱۶ آذر | فتح‌ الله امّی وقایع ‎نگاری یک اعتراض | مرتضی رحیم ‎نواز روز دانشجو فرصتی برای تیمار زخم‌ها | محمدجواد حق‌شناس سیاست‌ورزی صلح‌آمیز ایرانی از منظر کنش‌گری مرزی | مقصود فراستخواه* دهه هشتادی‌ها و صلح با طبیعت | علی‌اصغر سیدآبادی* دلایل دوری از سیاست دوستی در جریان‌های سیاسی امروز با رویکرد شناختی | عباسعلی رهبر* شماره ۶۹ و ۷۰ | ۳۰ آبان ۱۴۰۳ دیپلماسی، تخصص دیپلمات‌هاست راه صحیح خنثی نمودن همگرایی اقتدارگرایان جدید | استفن هادلی (ترجمه: رضا جلالی) «پزشکیان» مسوولیت بخشی از اختیاراتش را به نیروهای رقیب واگذار کرده است دولت چهاردهم و ضرورت تغییر حکمرانی فرهنگی | شهرام گیل‌آبادی* مهاجرت، صلح و امنیت پایدار | رسول صادقی* صلح اجتماعی و سیاست انتظامی | بهرام بیات* عصرانه‌ای با طعم شعر فرزندان پوتین | آندره ئی کولز نی کف (ترجمه: رضا جلالی) شماره ۶۸ | ۳۰ مهر ۱۴۰۳ چرا اسرائیل به ایران حمله نکرد؟! | آیت محمدی (کلهر) احیای داعش و القاعده در منطقه | آیت محمدی (کلهر) نگاهی به جریان پایتخت‌گزینی در تاریخ ایران | غلامحسین تکمیل همایون در پایتخت‌ گزینیِ تهران | مرتضی رحیم‌نواز* تهران و چالش انتقال پایتخت | عبدالمحمد زاهدی*

5
یادداشتی منتشر نشده از دکتر علی شریعتی

فاصله دره احد و تالار رودکی

  • کد خبر : 17668
  • 31 خرداد 1403 - 0:05
فاصله دره احد و تالار رودکی
این یادداشت را دکتر علی شریعتی پس از دیدن اپرای «توراندخت» اثر پوچینی که در تالار رودکی تهران به سال ۱۳۵۰ اجرا شده، نوشته است. یادداشت را خانم دکتر فاطمه هما سادات افسری برای نخستین بار منتشر کرده است و خود او نیز مقدمه‌ای بر این یادداشت نوشته است، با عنوان «دیدار واپسین» که در واقع، شرحی است بر این اپرا و چگونگی نوشته شدن این یادداشت توسط دکتر علی شریعتی…

در ملازمت و معیت او، با تاکید فراوانم بر لفظ: عجله کنید دیر می‌شود. کلامی که بسیار بر او غریب می‌نمود چه او، خود اسوه‌ای از موخر بودن در هر مجلسی بوده ناآشنا و بیگانه با واژه تعجیل، تسریع و یا حضور به موقع در جمع بالاخره توفیق حاصل آمد تا نظاره‌گر «توراندخت Turandot آخرین اثر پوچینی Puccini اپرایی از مکتب وریستVerist گردیم.

پوچینی، خود پیش از آنکه اپرا به اتمام رسد، درگذشت. داستان در شهر Petlin اتفاق می‌افتد، توراندخت در تمامی کشور اعلام می‌دارد که تنها حاضر است با کسی که جوابگوی معماهای او باشد زناشویی کند، مشروط بر آنکه در صورت عاجز ماندن از حل معماها، سر از تن او جدا کنند.

زیبایی زائد الوصف او مشتاقان بسیاری را بدین سرنوشت مرگبار دچار آورد. لیک «خلف» اشراف زاده، به طور ناشناس داوطلب گردید، تا بدین ماجرا پایان داده، لیو کنیز خود از این مشکل بر آمده محلل معما می‌گردد. توراندخت مغبون از این موقعیت نزد خلف تبری می‌جوید و خلف انصراف خود از ازدواج با او را منوط به تعیین هویت واقعی خود می‌گرداند… فرمانبرداران «توراندخت» لیو (Liu) را در همراهی با خلف دیده بودند، لذا برای تعیین هویت خلف لیو را شکنجه کردند که در این حال بناگه لیو خنجری را از دژخیمان ربوده در قلب خود فرو می‌کند… باشد که خلف را به مقصود رسانده باشد…

توراندخت اعلام می‌دارد که نام این ناشناس را کشف کرده است و وقتی می‌خواهد نام حقیقی او را بر زبان راند، مکث کرده می‌گوید. نام او… عشق است که این نام را هم اکنون از لیو آموخته‌ام.

آشناییم با او از احد آغاز گردیده بود… جنبه‌های معنایی و نمادین توراندخت تداعی خاطری از صحنه «احد» در ذهن او انگیخت و به نگارش کلماتی چند از خزائن سخنش پرداخت، با این تاکید که چون کرکس‌های شکنجه‌گر و خونخوار وجود نیمه‌اش را از پای در خواهند آورد. این حضور می‌تواند واپسین دیدار باشد…


چون احساس میکنم که این «تکلیف» را هر چند نه چندان آسان – باید انجام دهم و به نام یک معلم یا همکلاس، در این دفتر که «از آن من نیست» چیزی بنویسم، به این نمی‌اندیشم که در نقش معلم شما حرف بزنم یا کسی که با شما در یک کلاس و یک دوره درس خوانده است، آنچه هست و حقیقت دارد، این است که به هر حال «درسی» بوده است که من و شما در آموختن آن شرکت داشته‌ایم. اکنون که به این درس و این دوره می‌اندیشم به شگفتی می‌آیم که آیا یک تصادف ساده بوده است که این دوره با «احد» آغاز شده بود و اکنون که می‌نویسم، آخرین کلاسش رودکی» است؟
به ظاهر میان دره احد و تالار رودکی فاصله بسیار است. به فاصله «محمد» است و «پوچینی» اما شباهتی که میان این «دو دور از هم» وجود دارد و یا لا اقل من اینچنین احساس می‌کنم – سخت تکان دهنده و تأمّل‌آور است. در آنجا، حمزه کشته می‌شود و در اینجا لیو، در آنجا حقیقت و انسانیت شکست می‌خورد و در اینجا نیز هم، در آنجا اشرافیت پیروز می‌شود و در اینجا نیز هم

آیا هند که در پایان صحنه احد، سرشار توفیق، خود را در دامان ابوسفیان می‌افکند همان پوراندخت نیست که در اینجا تکرار می‌شود؟

چه بگویم؟ میان نخستین درسی که در این دوره تحصیل، آموختیم و آخرین درس، یک نوع رابطه مرموز توصیف ناپذیری احساس می‌کنم، دو پدیده‌ای که از هم بسیار دورند. یکی مذهب است و دیگری هنر یکی جهاد است و دیگری بازی، یکی صحنه کوهستانی پیکار و دیگری صحنه زیبای اپرا، یکی… حمزه است: مرد حماسه و ایمان و دیگری لیو؛ زن اسارت و عشق! آری، راست است، فاصله بسیار است.

۱۴ قرن دیر و سه هزار کیلومتر دور و از یک پیغمبر تا یک هنرمند با هم بیگانه با این همه نمی‌دانم! نمی‌دانم چرا من این دو را این همه همانند می‌یابم؟ گویی که این دو تکرار یکدیگرند! آنچه که من اینجا آموختم، همان است که شما آنجا آموختید.

آیا این به خاطر آن است که مذهب و هنر – که این همه از هم دور افتاده‌اند و با هم بیگانه – خویشاوند هم‌اند؟

آیا به خاطر آن است که در این جهان، چه بسیار بیگانه‌ها که آشنایند و چه بسیار نا همانندها که همانند؟

آیا به خاطر آن است که حقیقت تلخ زندگی؛ شکست انسان، شهادت ایمان و عشق پیروزی خشونت و لذت که همواره راستی و مهر قربانی آن می‌شوند و نیز کام همسفران توفیق و برخورداری از حیات – که همیشه بر اجساد حمزه ولیو می‌گذرند.

همه جا جاری است، چه در دره، چه در تالار؟ یا… نه به خاطر آن است که هر کسی خود را همه جا می‌جوید و… همه جا می‌بیند چه در دره جهاد چه از در تالار هنر نمی‌دانم، اما می‌دانم که شباهتی که میان «این دو دور از هم،» احساس می‌کنم، سخت تکان دهنده و تأمل‌خیز است، میان آن نخستین درسی که در این دوره آموختیم و این آخرین درس!


  • بازنشر از روزنامه اعتماد ملی
لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=17668
  • نویسنده : علی شریعتی
  • 57 بازدید

نوشته ‎های مشابه

31خرداد
شریعتی، جلال و دیگران | حمید عزیزیان شریف آباد
معرفی و نقد کتاب؛ «تاملی در مدرنیته ایرانی»

شریعتی، جلال و دیگران | حمید عزیزیان شریف آباد

31خرداد
آیا اندیشه شریعتی پاسخگوی جامعه امروز است؟ | محمدجواد حق‌شناس*
گزارش نشست «نیاز جامعه امروز به گفتمان شریعتی»:

آیا اندیشه شریعتی پاسخگوی جامعه امروز است؟ | محمدجواد حق‌شناس*

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.