• امروز : پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 25 April - 2024
::: 3291 ::: 2
0

: آخرین مطالب

سیاست‌گذاری «همگرایی منطقه‌ای» در حوزه تمدنی ایران فرهنگی هرات در عهد ایلخانی، آل کرت و تیموری | شیرین بیانی گزارش سفر محمود افشار به افغانستان تحولات افغانستان و قیام ۲۴ حوت (اسفند) ۱۳۵۷ مردم هرات | محسن روحی‌صفت* هرات، شهر عشق، دانش و هنر | سید رسول موسوی* دلبسته این مردم مهربان هستم تقابل نظامی اسرائیل و ایران: پیامدها و راه حل‌ها | سید حسین موسویان آیین نوروز دوای درد افغانستان | حسین دهباشی ردپای نوروز در ادبیات داستانی | محمد مالمیر سبزی پلو با ماهی | مرتضی رحیم‌نواز بهداشت و تغذیه در تعطیلات مراسم نوروز باستانی | گلبن سهراب شهر نوروزانه | بهروز مرباغی تئاتر و بهار، تلاشی برای زدودن زشتی و پلشتی | مجید گیاه‌چی نوروز در رادیو ایران زمستان به پایان رسیده است… | محمود فاضلی اهمیت پاسداری از جشن نوروز در افغانستان | محمدصادق دهقان پارسه، تخت‌گاه نوروز | مرتضی رحیم‌نواز نوروز، جشن بیداری | جعفر حمیدی بازشناسی نمادهای انسانی نوروز | مرتضی رحیم‌نواز آن روزگاران | ساناز آریانفر سیمای جهانی نوروز ایرانی | مرتضی رحیم‌نواز آداب و رسوم نوروزیِ تاجیکان | دلشاد رحیمی* نظام اسطوره‌ای نوروز | مرتضی رحیم‌نواز نوروز و دیپلماسی میراث فرهنگی | رضا دبیری نژاد تحویل سال و تغییر احوال | محمدجواد حق شناس نمادشناسی سفره هفت‌سین و نوروز | مرتضی رحیم‌نواز حال و هوای عید در تاجیکستان | عباس نظری کارت تبریک عید | مجید جلیسه نوروز، فرهنگِ هویت‌ساز | فریدون مجلسی شکوهِ هرات، در فراسوی گستره ایران فرهنگی نوروز، جشن رستاخیز آئین‌های پیشوار نوروزی | ندا مهیار نوروز و آیین‌های نمایشی نوروزی سیاست همسایگی در نوروزستان | سید رسول موسوی پوتین قادر نیست جنبش رهبر مخالفان را خاموش سازد | آندره ئی سولداتوف . ایرینا بروگان (ترجمه: رضا جلالی) جشن آتش‌افروزان | مرتضی رحیم‌نواز عامل قدرت چین نه فناوری که خبرچین ها هستند | مین شی پی (ترجمه: رضا جلالی) روسیه آینده خود را می سوزاند | آندره ئی کولسینیکوف (ترجمه: رضا جلالی) جایگاه نقاشی‌خط را اثر مشخص می‌کند تئاتر شهر، حریم ذهنی می‌خواهد نه حریم شهری | مرتضی رحیم‌نواز سنگ زیرین آسیاب | فرشاد مومنی در چشم برادر | محمد کریمی* ماجراهای ما یک نفر | محمد امین کریمی* دنیا یالان دنیادی | الهه کریمی* بابا حسن | الهام کریمی* رویای حزبی از جنس اکثریت مردم، حزب عدالت ایران | بهزاد کاظمی سربلند در عرصه‌های گوناگون | محمود کاشانی چشمی و چراغی که بود| علیرضا فخیمی* جانِ جان برکف ما | طاهره فخیمی* فراتر از وکیل | محمد حسین زارعی

3

غارتگری چونان یک نهاد باستانی | عبدالحسین ساسان

  • کد خبر : 3789
  • 19 مهر 1401 - 23:12
غارتگری چونان یک نهاد باستانی | عبدالحسین ساسان
ما امروز بایستی نهاد غارتگری را به عنوان یک نهاد باستانی به رسمیت بشناسیم. آنچه که بی‌نهایت خطرناک است آن است که یک خشونت درنده خویی و قتل و غارتی که در گذشته به عنوان یکی از نهادهای بشری، توسط نیاکان ما انجام می‌گرفته در حال حاضر نیز توسط انسان‌های متمدن پیگیری شود.

هم اکنون روزهای سختی را می‌گذرانیم، زمان زمان خاصی است و گویا هر روز وضعیت معیشت و اقتصاد؛ بدتر و بدتر می‌شود. امروزه هر اقتصاددان یا هر استاد اقتصادی به هر جایی که برود از او می‌پرسند اوضاع چه خواهد شد؟

چرا وضعیت معیشت و گرانی ارزاق عمومی تا این حد غیرقابل تحمل شده است؟

این وضعیت می‌خواهد به کجا منتهی شود؟

بگذارید حاصل ۵۰ سال دانش آموزی اقتصاد را با شما در میان بگذارم.

با استادان بسیار دانشمند و فرهیخته بارها در مورد علل و موجبات سقوط رشد اقتصادی کشور گفتگو کرده ام. ولی می‌دانید که هنوز تفاوت توافق آرا بر سر مباحثی مانند علل و موجبات وضعیت بد معیشت مردم، گرانی و اقتصاد فاقد رشد به وجود نیامده است.

داده‌های آماری در مورد وضعیت اقتصاد کشور مستمرا منتشر می‌شوند و مردم نیز با گوشت و پوست و استخوان خود شرایط اقتصاد را درک می‌کنند. ولی باید بدانیم که اطلاعات و داده‌ها بدون تئوری ارزشی ندارند.

به عنوان مثال هزاران سال استخوان‌های پوسیده‌ای که در گورستان‌ها دیده می‌شد به عنوان زباله به دور انداخته می‌شد. تا اینکه یک تئوری در زمینه زیست‌شناسی به دنیای علم ارائه گردید. تئوری داروین. غلط یا درست بودنش بحث دیگری است، ولی آنچه مهم است این است که تئوری داروین به استخوان‌های پوسیده گورستان‌ها به عنوان یک اطلاعات علمی ارزش داد. کار به جایی رسید که گاهی بعضی از موزه‌ها برای اثبات و تائید تئوری داروین و برخی برای نفی آن استخوان‌های مردگان را میلیون‌ها دلار خریداری می‌کردند. برای اینکه بتوانند سلسله مدارک علمی‌شان را تکمیل نمایند.

در اقتصاد هم وضعیت به همین گونه است، هر روز ما اطلاعات زیادی دریافت می‌کنیم. در شبکه‌های اجتماعی خبرهای فراوانی درباره وضعیت معیشت مردم درحال گردش است. این داده‌ها، در غیاب تئوری به اندازه همان استخوان‌های مردگان بی‌ارزش و غیرسودمند خواهد بود. داده‌ها و اطلاعات و حتی گفتگوهایی که در کوچه و بازار می‌شنویم هیچ دردی از اقتصاد درمان نمی‌کند، مگر آنکه یک تئوری بیاید و همه این اطلاعات را در دل خود جذب و نتیجه را به ما ارائه نماید. این داده‌ها و اطلاعات در چارچوب تئوری است که ارزشمند می‌شود.

به مثال دیگری بپردازیم که بیشتر زمینه اقتصادی داشته باشد.

تاریخ نیز همانند داده‌ها و اطلاعات بدون تئوری به کار نمی‌آید ولی هنگامی که یک تئوری در زمینه دانش‌های اقتصادی ظهور می‌کند، برگ برگ صفحات تاریخ. ارزش گرانبهایی به دست می‌آورد.

من امروز می‌خواهم از یک تئوری صحبت کنم و برای تأیید و اثبات آن از شواهد و قرائن تاریخی بهره برداری می‌نمایم. تئوری مورد نظر من این است که علت و علل مشکلات اقتصادی جامعه ما، نهادی است به نام غارتگری. در آغاز باید نهاد را معنی کرد و سپس نهاد غارتگری را شناخت.

هم در زبان‌های لاتین و هم در زبان فارسی نهاد به دو مفهوم متفاوت اطلاق شده است. یک مفهوم آن سازمان‌ها هستند و مفهوم دیگر مسائل نرم افزاری یا فرهنگی.
اگر بخواهیم مثال روشن‌تری از مفهوم نهاد به معنای نرم آن ارائه کنیم، میتوان گفت پندارها یا نظام باورها، گفتارها یا ادبیات و کلام و بیان مردم در هر فرهنگی مجموعا می‌توانند نهاد را معنا کنند.

حالا که نهاد را شناختیم باید اشاره کنم غارتگری یک نهاد باستانی است که در اقتصاد گذشته همه کشورها نقش فعال و مهمی داشته است. در حقیقت بشر اولیه، فاقد بسیاری از امکانات. اختراعات و اکتشافات است که امروز با آن‌ها آشنا هستیم. بنابراین بیشترین روش تغذیه و بقاء انسان‌های نخستین را غارت گری، خشونت و جنگ و جدال تشکیل می‌داده است.

انسان‌های نخستین از همه جهات همانند جانوران دوران کنونی زندگی می‌کردند. امروز ما هیچ یک از درندگان را برای تجاوز به جان و هستی دیگر جانداران شماتت نمی‌کنیم. شاید در دوران گذشته نیز رمز بقای بشر همین غارتگری بوده است. فکر کنید. حیوانات چگونه می‌توانند به بقای خود ادامه بدهند؟ امروزه جانورانی که در طبیعت دچار قحطی و کمبود غذا می‌شوند، حتی همنوعان خود را میدرند. گربه‌ها و حتی سگ‌ها به محض اینکه احساس می‌کنند غذا برای تغذیه نوزادان آن‌ها وجود ندارد، ضعیف‌ترین نوزادان خود را به عنوان شکار میخورند تا یک یا چند نوزاد قوی‌تر بتوانند زنده بمانند. شاید وضعیت انسان‌های نخستین هم به همین صورت بوده است.

ما امروز بایستی نهاد غارتگری را به عنوان یک نهاد باستانی به رسمیت بشناسیم. آنچه که بی‌نهایت خطرناک است آن است که یک خشونت درنده خویی و قتل و غارتی که در گذشته به عنوان یکی از نهادهای بشری، توسط نیاکان ما انجام می‌گرفته در حال حاضر نیز توسط انسان‌های متمدن پیگیری شود.

در واقع ممکن است همه ما انسان‌ها در نهاد خود به صورت فراموش نشده‌ای غارتگری را بشناسیم و گه‌گاه بدون احساس گناه به آن متوسل شویم. در حالی که اکنون خواهیم دید که غارتگری بلای جان انسان‌ها در حال حاضر به شمار می‌رود.

غارتگری نخستین، آنچنان که گفته شد اجتناب ناپذیر بوده ولی بعدها به هیچ وجه اجتناب ناپذیر نبوده ولی همچنان استمرار یافت.

غارتگری حتی اگر با نیت خیر انجام شود. حاصلی جز پریشانی و فقر و مستمندی برای انسان‌ها ندارد. در گذشته‌های دور افرادی برای کمک به انسان‌های درمانده، بیمار یا پیر دست به غارتگری می‌زدند. در تاریخ ایران شهرت دارد که یعقوب لیث و برادرش کاروان‌ها را در سیستان و بلوچستان غارت می‌کردند و حاصل آن را به دست مستمندان و نیازمندان می‌رساندند.

نهاد غارتگری که در قرون وسطی ادامه یافت، کارکرد دوران باستانی را ندارد. در مدل طرح شده از لیث صفاری باید به این نکته توجه داشت که پس از مدتی مسیر کاروان‌های تجاری از سیستان و بلوچستان تغییر کرد و به مسیرهای امن‌تری منتقل شد. حال می‌توان از خود پرسید، آیا غارتگری نوع دوم که توسط عیاران و برای حمایت از نیازمندان و درماندگان انجام می‌پذیرفت در واقع به سود نیازمندان بود؟ پاسخ منفی است، چنانکه همین غارتگری عیاران باعث شد که سیستان و بلوچستان از مسیر کاروانهای تجاری و بازرگانی به دور بیافتد و رفته رفته از آبادترین و پربازده‌ترین سرزمین‌های ایران به سرزمینی تهی دست تبدیل شود.

البته عوامل دیگری مانند ویرانگی طبیعت و محیط زیست و نابود کردن بندها و سدهایی که در این استان بود به دست تیمور گورکانی و سایر مهاجمان نیز تاثیر داشته استپس همانگونه که دیدیدم غارتگری به پاسخ درست نرسید و به اهداف عیاران در رفع فقر، به هیچ وجه یاری نرساند.

بشر متاسفانه این نهاد باستانی را رها نکرد و نوع سوم غارتگری یعنی غارتگری ضرابخانه‌ای را به آزمون گذاشت. غارتگری ضرابخانه‌ای چنین بود که پادشاهان یا حکام محلی یا کسانی که به نام خود سکه ضرب می‌کردند. تدریجا متوجه شدند که میتوان به سکه‌های طلا و نقره مس یا فلزات دیگری را افزود و آلیاژهای تازه‌ای تولید کرد. به این ترتیب طلا و بعد نقره‌هایی که مردم به ضرابخانه می‌دادند تا معادل آن سکه ضرب شده تحویل بگیرند، به غارت می‌رفت و بخشی از وزن آن با انواع دیگری از فلزات کم ارزش جایگزین می‌شد.

تاریخ نشان داده است که تمام پادشاهانی که اجازه دادند غارتگری ضرابخانه‌ای در کشور آن‌ها به اجرا درآید، نه تنها مردم خود را به خاک سیاه نشاندند. بلکه امپراتوری‌های خود را نیز به باد دادند، چنانکه در کتاب‌های تاریخ. ثبت شده، آخرین امپراطوری ایران یعنی امپراتوری ساسانی نیز به دلایل چندی سقوط کرد که یکی از مهم‌ترین آن دلایل علیرغم آبادگری و دانش بسیار پیشرفته‌ای که در همه زمینه‌ها بخصوص آبیاری و کشاورزی و ساختمان به دست آورده بودند. همین عامل غارتگری ضرابخانه‌ای بوده است.

به دلیل طولانی شدن جنگ با روم شرقی، خزانه سلطنتی تهی شود و حکومت ناگزیر بود تا سکه‌های خود را با انواعی از آلیاژها عرضه نماید. این روند آنچنان ادامه یافت که در اواخر امپراتوری ساسانی سکه طلا به عنوان پول سیاه در میان مردم بی‌ارزش بود.

مردم پول سیاه کشور خودشان را نمی‌پذیرفتند و سعی میکردند از پول رایج کشورهای همسایه که کمتر غارت شده بود و خلوص بیشتری داشت به جای پول داخلی خود استفاده کنند. همین وضعیت هنوز هم دیده می‌شود ولی معیاری که وجود دارد اینک تغییر کرده که به آن اشاره خواهم کرد.

چهارمین نوع و دوره غارتگری. غارتگری تجاوزگرانه است که نظیر آن بسیار در تاریخ ثبت شده است. اقوام و کشورهای قدرتمند به اقوام یا سرزمین دیگری حمله کرده و اندوخته‌های مردم را اعم از ارزاق یا فلزات گرانبها به‌غارت می‌بردند.

نتیجه این نوع غارتگری، فقر و عقب مانده‌گی طولانی مدت است.

بنابراین می‌بینیم که این نوع از غارتگری نیز نقشی که نوع اول در بقای جامعه انسانی داشت را ایفا نکرد، بلکه تمدن‌ها را ساقط کرد و هیچ تمدن دیگری به جای آن رویش ننمود.

شوربختانه شاهد آن هستیم که با وجود پیدایش تمدن و پیشرفت‌های اقتصادی هنوز در بسیاری از جوامع انواع غارتگری کنار گذاشته نشده است. از جمله چاپ پول یا نشر پول جدیدترین نوع غارتگری است که علت بسیاری از نابسامانی‌های اقتصادی، پیدایش تورم و افزایش هزینه‌های تولید است.

بشر در فرآیند تکامل خود دریافت که می‌تواند به جای حمل کیسه‌های سنگین طلا و نقره و یا انواع سکه‌های رایج از حواله استفاده کند. حواله را عموما تجار معتبر بازار صادر میکردند. بعدها این مسئولیت و امتیاز به تدریج به پادشاه و حکومت تنفیذ شد.

به این معنا که فرد نزد یک تاجر معتبر سکه‌های طلای خود را به ودیعه می‌گذاشت و او حواله‌ای به دستش می‌داد که مثلا ۱۰ سکه طلا یا نقره نزد من موجود است و هر کس این حواله را بیاورد، طلا و نقره به او پرداخت خواهد شد. این وضعیت ادامه یافت تا زمانی که حواله به جای نوشته دستی به چاپ پول تبدیل شد، پول‌هایی که در چاپخانه‌های با ضریب ایمنی بسیار بالا چاپ می‌شد و به دست مردم داده میشد. بدین ترتیب رفته رفته طلا و نقره از واسطه داد و ستد حذف شد.

در حال حاضر دستمزد یا درآمد افراد، با سکه طلا یا نقره دریافت نمی‌شود، و معادل آن به افراد پول کاغذی یا اعتباری افزوده شده به حساب بانکی پرداخت می‌شود. دولت‌ها از این قدرت، در واقع بیش از حد بهره برداری کردند به این معنا که وقتی که توانایی چاپ اسکناس را به دست آوردند. توانستند. روز به روز. خواست‌های غیر موجه پادشاهان و فرمانروایان را به اجرا درآورند و هزینه آن را از محل چاپ پول بپردازند. بسیاری از حکومت‌ها حتی هزینه جنگهای طولانی برای توسعه طلبی را نیز با چاپ پول یا اسکناس تامین کردند.

به این ترتیب اسکناس‌ها در حقیقت به نوع جدید غارتگری تبدیل شده اند. امروز نهاد غارتگری، همان نهادی خشونت‌آمیز و پر از قتل و خونریزی است که در دوران باستان جریان داشت. با این تفاوت که به صورت نرم و آهسته از طریق چاپ اسکناس انجام می‌شود.

چاپ اسکناس بیش از اندازه گروه کثیری از مردم را به خاک سیاه نشاند و موجب بیکاری انسان‌ها و فقر آن‌ها شد. این کار به ظاهر ساده می‌تواند ریشه و بنیان یک جامعه و یک حکومت را سست کند و ملتی را به روزگار سیاه بنشاند. …


• ویرایش و بازنویسی توسط نویسنده یادداشت از متن سخنرانی ایشان در تالار پیامبر اعظم دانشگاه اصفهان، صورت پذیرفته است.

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=3789
  • نویسنده : عبدالحسین ساسان
  • 196 بازدید

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.