• امروز : شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۴
  • برابر با : Saturday - 5 July - 2025
::: 3438 ::: 0
0

: آخرین مطالب

جنگ اسرائیل با ایران در کانون بحران | ندا مهیار مراقب بلندگوهایی باشیم که اجزای جامعه‌ را رو در روی هم قرار می‌دهند در باب کورتکس آسیایی و اروپایی | علی مفتح بحران واقعی اقتصاد چین | ژانگ یوآن ژو لی یو (ترجمه: رضا جلالی) به وقت گره‌گشایی ازمذاکرات شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد دلیل در اوج ماندن دلار برغم اقدامات مخرب ترامپ | اسوار پراساد (ترجمه: رضا جلالی) لنج‌های چوبی، نماد هویت فرهنگی | محمدجواد حق‌شناس جهنم در فومن؛ یک پروژه و چند نکته | علی مفتح جزیره آزاد هسته ای | حشمت‌الله جعفری* خردادگان، بیداری طبیعت و انسان | ندا مهیار تصمیم برای تغییر نام خلیج فارس خود تاییدی بر اصالت نام آن است | علی مفتح ظهور استعمار «جهش یافته» در هم آغوشی تاج و تاراج | ابوالفضل فاتح سخنان ترامپ‌ در عربستان | سید محمود صدری پکن چگونه تغییر خواهد کرد؟ | رانا میتر (ترجمه: رضا جلالی) گفتگوهای ایران و آمریکا | سید محمود صدری* شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد فرزند خلیج فارس | محمدجواد حق‌شناس در باب پاسداشت زبان فارسی در میان سیاست‌مداران | محمدجواد حق‌شناس در فضای منافع ملی پیامی که باید از ایران مخابره شود | محمدجواد حق شناس عواقب اقتصادی تسخیر دولت | الیزابت دیوید بارت (ترجمه: رضا جلالی) جنگ یا گفتگو | باقر شاملو* نوروز و تجلی آن در فرهنگ پاکستان | ندا مهیار جشن آتش‌افروزان | مرتضی رحیم‌نواز دوگانگی در مواجهه با مصاحبه رفیق‌دوست | احسان هوشمند حرف‌های بی‌پایه درباره مسائل حساس قومی ـ زبانی را متوقف کنید شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد تلاش تندروها و بی‌ثباتی بازارها نگاهی دوباره به مشکلات روابط آمریکا با چین | جود بلانشت و ریان هاس (ترجمه: رضا جلالی) اهمیت راهبردی گردشگری دریایی در توسعه پایدار | محمدجواد حق‌شناس ایران در محاصره کوریدورهای ترکیه | علی مفتح* شخصی‌سازی حکمرانی یا ناحکمرانی | محمدحسین زارعی* پوتین و ترجیح اوکراین بر سوریه | الکساندر با نوف (ترجمه: رضا جلالی) شماره ۷۱ و ۷۲ | ۳۰ دی ۱۴۰۳ زاکانی پس از شرکت در انتخابات رای اکثریت را از دست داد تصمیمی شجاعانه ققنوس در آتش | مرتضی رحیم‌نواز شمایل یک اسطوره | مرتضی رحیم‌نواز بچه خانی آباد | ندا مهیار کالبد مدنی تهران | بهروز مرباغی* فضاهای عمومی و تعاملات اجتماعی رو بستر تاریخ | اسکندر مختاری طالقانی از تهران چه می‌خواهیم؟ | ترانه یلدا * داستان تولد یک برنامه | حمید عزیزیان شریف آباد* تاملی بر نقش سترگ سیدجعفر حمیدی در اعتلای فرهنگ ایران شبی برای «شناسنامه استان بوشهر» انجمن‌های مردمی خطرناک نیستند به آنها برچسب نزنیم فشار حداکثری فقط موجب تقویت مادورو خواهد شد | فرانسیسکو رودریگرز ناکارآمد‌ترین شورا | فتح الله اُمی نجات ایران | فتح‌ الله امّی

6

ضیاءالدین خالقی : نگاه به چند منظر از پنجره‌ای کوچک

  • کد خبر : 15929
  • 09 دی 1402 - 23:15
ضیاءالدین خالقی : نگاه به چند منظر از پنجره‌ای کوچک
جناب اسلامی ندوشن نیز ـ بر اساس قراین و شواهد ـ ازاین‌دست است؛ به‌خصوص که خود در سرودن نیز همین راه میانه را انتخاب کرده است

آن‌چه از استاد محمدعلی اسلامی ندوشن در ذهن من حک شده، انسانی است که بیش از آن‌که شاعر باشد، فرهیخته است؛ بیش از آن‌که داستان‌نویس باشد، نویسنده و مترجم و محقق و پژوهشگری برجسته است. بااین‌همه، شاید اگر او سرودن شعر را کنار نمی‌گذاشت، اینک یکی از چهره‌های مطرح حوزه‌ی شعر بود؛ البته جزء شاعران مطرحی که امروزه به شاعران نئوکلاسیک یا شاعران میانه معروف‌اند؛ شاعرانی که سرآمدشان ابتهاج، نادرپور و مشیری‌اند؛ شاعرانی که اگرچه در یک ردیف شعری می‌گنجند، اما تفاوت‌های بسیاری نیز با هم دارند. در واقع، شاعران نئوکلاسیک در اصولی با هم مشترک‌اند، اصولی که ایشان را از راه نیما دور کرده و به راه مجله‌ی «سخن» نزدیک می‌دارد. از طرفی، نوع دل‌بستگی‌شان به ادبیات کهن نیز با نوع دل‌بستگیِ شاگردان نیما متفاوت است. از این رو است که اگر از شاعران میانه بپرسیم بهترین شاعر روزگارتان کیست، بی‌شک از بین ابتهاج و نادرپور و مشیری یکی را انتخاب می‌کنند؛ همان‌گونه که وقتی از استاد مسلم ادبیات و مرد برجسته‌ی عرصه‌ی تحقیق و پژوهش، جناب استاد زرین‌کوب، پرسیدند بهترین شاعر روزگار ما کیست؟ با قاطعیت و کلی تعریف و تمجید، گفت: «فریدون مشیری». می‌خواهم بگویم که نوع تفکر شعریِ جناب اسلامی ندوشن نیز ـ بر اساس قراین و شواهد ـ ازاین‌دست است؛ به‌خصوص که خود در سرودن نیز همین راه میانه را انتخاب کرده است. مگر این‌که این وسط بین یکی از شاعران میانه یا دوست‌داران شعر نئوکلاسیک اتفاق دیگری افتاده باشد، و مثلاً اخوان‌ثالث را به‌عنوان بهترین شاعر معاصر یا روزگار ما انتخاب کند؛ آن هم به دو دلیل: یکی این‌که اخوان به‌نوعی، و در بعضی از شعرهایش به‌گونه‌ای خاص و ویژه‌ی خود، به شعر میانه یا نئوکلاسیک نزدیک می‌شود؛ و یا این‌که طرفْ سخت به زبان خراسانی دل‌بسته باشد.
محمدعلی اسلامی ندوشن نیز جنس شعرش از جنس شاعران میانه یا نئوکلاسیک است؛ چراکه تفکر شعری‌اش از نوعی عقیده و سلیقه آب می‌خورد که عرض کردم؛ نوعی شعر با پشتوانه‌ای از تفکر شعر کهن که اگرچه از نیما یاد نگرفت و در سطح حرف او ماند و تنها سطح شعر او را پذیرفت، اما از عصر و زمانه‌ی خود به نوعی دیگر آموخت؛ تا آن‌جا که می‌توان گفت که اگر ضرورت نداشت، به وجود نمی‌آمد. نوعی شعر و تفکر که به شناخت یا بهتر شناخته‌شدن شعر نیما و راه نیما کمک نکرد، بلکه در کنار آن ـ در مقام قیاس ـ سبب شناخت بهترِ شعر نیما و شاگردانش، و نیز راه نیما شد.
اما اسلامی ندوشن در این مسیر یک شاخصه‌ی دیگر ـ که از شخصیت والای او برمی‌آید ـ داشت و دارد، و آن این بود و است که بین راه شعر و تحقیق و پژوهش، اعلام کرد که: «شعر را به این دلیل کنار می‌گذارم که نمی‌خواهم شاعر متوسطی شوم.»
دو نکته‌ی ظریف در این سخن اسلامی ندوشن نهفته است؛ در سخنی که شجاعت و تواضع را توأمان با خود دارد: یکی این‌که ترک سرودن به معنای عشق عمیقی است که استاد ندوشن به شعر داشته و دارد. و دیگر این‌که تصور جناب ندوشن از متوسط‌بودن را باید تصوری فرض کرد که اگر ۹۰ درصد شاعران امروز به آن تصور برسند، باید صحنه‌ی شعر و شاعری امروز را (که شلوغی و ازدحام و ترافیکش خفقان‌آور است و سبب آلودگی و گاه مسمومیت فضا) ترک کنند، و علاقه‌مندی خود را به ادبیات در عرصه‌های دیگر ادبی پیدا کنند. بی‌شک، اگر این کنند، درصدی همچون ندوشن و دیگران در کارهای تحقیق و ترجمه و نقد و چه و چه و چه جزء سرآمدانی خواهند شد که همه‌ی ما به ایشان افتخار کرده و پیش پایشان با احترام برمی‌خیزیم.
جناب اسلامی ندوشن نه‌تنها در حوزه‌ی ادبیات، بلکه در حوزه‌ی جهان‌شناسی و جامعه‌شناسی نیز ید طولایی دارد. معمولاً فرهیختگان ایران در حوزه‌های مختلف دانش بشری، وقتی فرهیخته و سرآمد می‌شوند که در حوزه‌ی ادبیات نیز از برجستگان باشند؛ حتی آن‌هایی که تنه‌شان به تنه‌ی ادبیات خورده، در حوزه‌ی دانش تخصصی‌شان نیز برجسته‌تر از هم‌پایگان خویش بوده‌اند. این امر در بین بزرگان گذشته بیشتر اتفاق افتاده، چراکه اساساً بزرگان گذشته‌ی ما محیط بر علوم عصر خود بودند، و البته در یک حوزه برجسته‌تر. ازاین‌رو، همه ادبیات می‌دانستند. بر این اساس، به‌راحتی می‌توان گفت کسی که اهل ادبیات است، در امر تحقیق در حوزه‌ی عرفان‌شناسی زبده و قابل اعتمادتر است. البته این مثال‌ها درباره‌ی جناب اسلامی ندوشن کمتر مصداق دارد، یا بهتر است بگوییم به‌گونه‌ای دیگر مصداق دارد؛ چراکه او از اول در حوزه‌ی ادبیات از محققان برتر بوده و در شاعری دستی توانا داشته است. خلاصه‌ی کلام این‌که ایشان چون در حوزه‌ی ادبیات، به‌ویژه در حوزه‌ی پژوهش، جزء برجستگان بوده‌اند، این آگاهی و دانش خاص سبب شده که در حوزه‌ی شرق و غرب‌شناسی و جامعه‌شناسی نیز بهتر از متخصصان این وادی دست به تجزیه‌وتحلیل بزند؛ نمونه‌اش مقاله‌ی «شرق و غرب» در کتاب «نوشته‌های بی‌سرنوشت». استاد ندوشن اگر روح شرق را نشناسد، روحی که با شناخت معنویت حاصل می‌شود، معنویتی که با شناخت عرفان و دین و ادبیات قابل شناسایی است، چگونه می‌تواند تسلط یا عدم تسلط مدام غرب به شرق یا تمایل باطنی آن به این یا این به آن را تشخیص دهد، و مقاله‌ی مزبور را به یکی از نوشته‌های مُتقَن و قابل رجوع درآورد؟ یا وقتی در همین کتاب، یعنی «نوشته‌های بی‌سرنوشت»، درباره‌ی «دموکراسی شرق» می‌نویسد. به همین دلیل است که می‌بینیم مقالات غیرادبیِ ازاین‌دست که بیشتر به درد چاپ در مجلات غیرادبی و تخصصیِ خودش می‌خورد، در مجلات ادبی «یغما» و «سخن» چاپ می‌شوند.
نکته‌ی دیگر درباره‌ی ترجمه‌ی شعر و نثر بودلر است در کتاب «ملال پاریس و گل‌های بدی» که استاد اسلامی ندوشن آن را ترجمه کرده‌اند. در کتاب مزبور، دو نکته، که در واقع یک نکته بیش نیست، روشن است و آن این‌که ترجمه‌های نثر این کتاب به‌مراتب زیباتر و جذاب‌تر و جالب‌تر و دل‌نشین‌تر است تا ترجمه‌ی شعرهای آن. البته ترجمه‌ی شعر در ایران (با درنظرگرفتن سختیِ ترجمه‌ی شعر و اغلب غیرممکن‌بودنِ آن) هرگز توقع مخاطب را برآورده نکرده و احتمالاً نمی‌کند؛ حتی در بعضی موارد فاجعه‌ای را سبب شده است، و آن تأثیرپذیری شاعران از زبان ترجمه به‌جای تأثیرپذیری درست از کار و شیوه‌ی شاملو است. چراکه شعرها به‌صورت منثور یا ظاهراً شعر سپید ترجمه می‌شوند، مگر در موارد استثنایی که مترجمان خیلی قدیمی گاه آن‌ها را به‌صورت شعر کلاسیک یا نیمایی ترجمه می‌کردند؛ یعنی به موزون‌کردنِ آن اصرار داشتند. البته ترجمه‌های درخشان شاملو را نمی‌توان در این مثال‌ها دخالت داد یا ترجمه‌ی میرعلایی از «سنگ آفتابِ» پاز را، و همچنین بعضی از ترجمه‌های زنده‌یاد سپانلو را. در این میان، ترجمه‌ی استاد اسلامی ندوشن از شعرهای بودلر تقریباً بین ترجمه‌های رایج و ترجمه‌های خوبِ یادشده قرار می‌گیرد، اما ترجمه‌ی استاد از نثرهای بودلر فوق‌العاده است.
در پایان برشی از ترجمه‌ی شعر و نثر استاد ندوشن از بودلر را می‌آورم.
نثرها:
«نخست درِ اتاق را کلید می‌کنم. احساس می‌کنم که قفل‌کردنِ در بر تنهایی‌ام خواهد افزود و سنگرهایی را که مرا اینک از دنیا جدا می‌دارند، محکم‌تر خواهد ساخت.»
«از لعنت ابدی چه باک دارد کسی که در ثانیه‌ای به لذت نامتناهی دست یافته؟»
«باید همواره مست باشید، از چه؟ از شراب، از شعر، از تقوا، هرگونه دلخواه شماست.»
«به‌نحوی قاطع و انکارناپذیر به من اثبات کرد که مستیِ هنر از هر مستیِ دیگری برای زایل‌کردنِ وحشتِ پرتگاه مناسب‌تر است. به من اثبات کرد که نبوغ می‌تواند کمدی را بر لب گور، با شادی‌ای که او را از دیدن گور بازمی‌دارد، بازی کند؛ چه او در بهشتی گم شده است که اندیشه‌ی مرگ و تباهی را در آن راهی نیست.»
شعرها:
«برای آن است که به شاعر الهام کند عشقی را/ که جاودانی و گنگ است، مانند جماد».
«به لالایی این ضربه‌ی یکنواخت چنینم می‌نماید/ که در جایی، تابوتی را به شتاب میخ می‌کنند./ برای که؟ ـ دیروز تابستان بود، اکنون پاییز است!/ این صدای مرموز گویی آهنگ عزیمتی‌ست.»

 

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=15929
  • نویسنده : ضیاءالدین خالقی
  • منبع : نیم‌روز
  • 313 بازدید

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.