سال ۲۰۲۲ با یک رخداد مهم آغاز شد؛ حمله روسیه به اوکراین در ۲۴ فوریه. جنگی که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران هم به دلایل ژئوپلیتیک و نظامی و هم به دلایل اقتصادی محتمل میدانستند.
وقوع این جنگ در حالی است که در عصر جهانی شدن اوضاع منطقهای و جهانی در هم تنیده شده است. براین اساس بحران در یک منطقه منافع بازیگران در مناطق دیگر را تحت تاثیر قرار میدهد. ایران نیز به عنوان یکی از مهمترین بازیگران منطقهای از این امر مستنثنی نبوده است. به ویژه آنکه در روند مذاکرات برجام خواسته روسیه که در ماه گذشته باعث تعلیق مذاکرات شد، امری پیشبینی نشده و از نتایج جنگ اوکراین بود.
بر این اساس، به بررسی پیامدهای این جنگ با محوریت ایران پرداختیم و از دکتر عبدالرضا فرجی راد عضو هیئت علمی دانشگاه و سفیر پیشین ایران در نروژ و مجارستان خواستیم تا نقطه نظرات خود را در این خصوص با ما در میان بگذارد.
- به عنوان سوال نخست، بهتر است به وضعیت امروز اوکراین پس از حمله روسیه نگاهی بیندازیم. حدود ۲ ماه از حمله نظامی روسیه به اوکراین میگذرد. آنچه در این مدت شاهد بودیم تا چه حد پیشبینیها در خصوص توفیق روسیه را محقق کرده است؟
بیش از ۴۰ روز است که از حمله روسیه به اوکراین میگذرد و در این مدت تحولات غیر قابل تصوری رخ داده است که من به آنها به صورت فهرستوار اشاره میکنم.
نخست آنکه در ابتدا اکثرا فکر میکردند که این تجمع نیرو در مرزهای اوکراین بیشتر یک غلو است که روسها برای ترساندن اوکراینیها انجام دادند تا آنها را مجاب کنند تا به خواستههای روسیه تن بدهند.
دوم اینکه آغاز حمله باعث تعجب محافل سیاسی شد. با توجه به اینکه آمریکا و انگلیس هر دو حتی روز حمله را تقریبا نزدیک به واقعیت تخمین زده بودند، با این حال خیلی تصور بر این نبود که حملهای گسترده صورت بگیرد. اما اتفاق افتاد و اتفاقا حرف آمریکاییها درست از آب در آمد. حالا این گمانه زنی شدت گرفته که گروهی معتقدند که اساسا آمریکا با اعلام مواضع خود، طرف روسی را به صورت غیرمستقیم تحریک کرده تا به اوکراین حمله کند. مواضعی که از یک سو روسیه را به حمله و از سوی دیگر اوکراینیها را تشویق به تشکیل جبهه مقاومت نمود.
سومین مورد این هست که بر خلاف تصور رایج، ارتش روسیه به عنوان دومین ارتش بزرگ دنیا بسیار ضعیف عمل کرد و نظم مورد انتظار هم از نظر تدارک و هم از نظر برنامهریزی قابل نقد و انتقاد است. این ارتش به ظاهر مقتدر تاکنون بیشتر به تخریب خانهها و اماکن غیر نظامی پرداخته و اغلب موشکپراکنیهایش بیهدف گزارش شده است.
مورد دیگر که بایستی به آن اشاره کنم ظهور ولادیمیر زلنسکی به عنوان قهرمان جنگ نزد افکار عمومی اوکراین و غرب است. خود این مسئله و تشویقهای پی در پی غرب باعث شد تا زلنسکی به عاملی برای تحریک بیشتر روسیه تبدیل شود. در واقع این جنگ میتوانست اتفاق نیافتد. از یک سو تابآوری روسیه کم بود و از طرفی آقای زلنسکی نتوانست نقش خوبی ایفا کند و باید به نوبه خود بخشی از مسئولیت جنگ را بپذیرد. ایشان در چندین مصاحبه اخیر خود اعلام کرده که اوکراین این آمادگی را دارد تا از عضویت در پیمان ناتو صرف نظر کند. اتخاذ به موقع این موضع میتوانست مانع از وقوع جنگ و تحمیل هزینههای انسانی و اقتصادی برای مردم اوکراین و منطقه باشد.
موضوع بعد به قضاوت تاریخ مربوط است. بعید است اوکراینیها دستاوردی داشته باشند. طبعا روسیه موافق عضویت اوکراین در ناتو نیست و به این عضویت رضایت نمیدهد. اوکراین حتی بعید است که بتواند جزیره کریمه را پس بگیرد و این احتمال که حتی بخشهایی از شرق را در اختیار روسها قرار بدهد هم وجود دارد. زلنسکی اگر بتواند در این مذاکرات اجازه عضویت در اتحادیه اروپا را از روسها بگیرد و اتحادیه هم متقابلا بپذیرد برای اوکراین یک شرایط ویژه تعریف کند که طبق آن به صورت مشروط به اتحادیه بپیوندند تا در یک بازه زمانی ۳۱ فصل مورد مناقشه مثل مسائل زیست محیطی، حقوق بشر، زیزساخت های توسعه پایدار و … را تکمیل کند. در آن صورت میتواند به عنوان یک قهرمان در اوکراین مطرح بشود. اگر اتفاق نیافتد این ویرانیها وضعیتی چون سوریه را به همراه دارد. در آن صورت مسئولین اوکراین برای سوالات انبوه افکار عمومی خود پاسخی ندارند. اینکه چرا زلنسکی قبل از شروع حمله عضویت دست از تلاش برای عضویت در ناتو برنداشت. من احتمال میدهم فشارهایی که به خانوادهها در زمینههای اقتصادی، مسکن، آموزش، زیرساختها و … وارد خواهد آمد، زلنسکی را تحت فشار قرار خواهد داد و او را به سیاستمداری تبدیل خواهد کرد که از دانش و درایت کافی در حل بحران برخوردار نبوده و با احساسات مردم بازی کرده است.
نکته پایانی این که اگر روسها بتوانند زودتر در شرق به دستاوردی برسند، هر چه زودتر این جنگ در طی چند هفته تمام میشود اما اگر مقاومت بیشتر بشود. این روند کمی طولانیتر خواهد بود. طبعا مقاومت شرق کمتر از مقاومتی است که اوکراینیها در شمال انجام دادند. آنجا طرفداران روس و روستبارها در اقلیت قرار دارند. در حالیکه در شرق این وضعیت فرق دارد. به ویژه که ارتش روسیه جنوب و جنوب شرق و مناطق نزدیک دریا را تا حدودی در اختیار گرفته و از دو جبهه میتواند نیروهای اوکراینی را تحت فشار قرار بدهد. نیروهای طرفدار روسیه هم عمدتا در این مناطق مستقر هستند. این نیروها برای جنگ شهری و چریکی ورزیدهتر از ارتش روسیه عمل میکنند و به نسبت آنها از آشنایی بیشتری با این مناطق برخوردارند. این امکان وجود دارد که روسیه در این مقطع برای اینکه کار را زودتر تمام کند و از فرسایشی شدن جنگ جلوگیری به عمل آورد. از سلاحهای پیشرفتهتر و مخربتری استفاده کند. حتی بحث استفاده از سلاح شیمیایی و اتمی نیز مطرح شد. باید بدانیم که روسیه نزد افکار عمومی خود به تدریج در حال از دست دادن وجهه است و طولانی شدن جنگ این خطر را به وجود میآورد که مردم روسیه و افکار عمومی آن دست از حمایت ارتش بردارند. به همین دلیل روسیه ناگزیر است سرعت بیشتری به پایان جنگ بدهد. این خطر بزرگی است که جهان باید به آن فکر کند. اگر فشار به روسیه افزایش پیدا کند، احتمال آنکه ارتش روسیه حتی به صورت محدود به سلاح اتمی رو بیاورد وجود دارد. غرب هم تا حدودی به این مسئله اذعان دارد. لذا من تصور میکنم که با توجه به علاقه اوکراینیها به پایان هرچه زودتر جنگ و کاهش تلفات انسانی و ویرانی زیرساختی، به زودی تن به خواست روسیه خواهند داد. در این میان اگر روسیه در شرق دست بالا را داشته باشد، مذاکره صلح برای اوکراینیها سخت خواهد بود. تنها در صورت تقویت مقاومت محور شرق است که روسیه ممکن است کمی از انتظارات خود کاسته و تن به مصالحه بدهد. نظیر اتفاقی که در شمال افتاد. روسها اصرار داشتند که دولت زلنسکی و شخص او به عنوان یک نئونازی باید قدرت را واگذار کرده و ارتش کنترل اوضاع را به دست بگیرد. اما در نهایت در استانبول به این جمعبندی رسیدند که از مواضع خود عبور کرده و تنها بر عدم عضویت اوکراین در ناتو اصرار بورزند.
دنیا انتظار بزرگی از ارتش روسیه داشت و در نقطه مقابل فکر میکرد اوکراین کشور ضعیفی است. در حال حاضر روسیه حدود ۱۵۰ هزار نیرو پشت مرزهای اوکراین مستقر کرده است. ارتش بلاروس هم درگیر جنگ شده و تانکها و هواپیماها و پهپادهای پیشرفته به کار گرفته تا هرچه زودتر به اهدافشان برسند به ویژه سقوط دو شهر مهم خارکوف و کییف که هر دو نسبتاً به مرز نزدیک هستند، برای روسیه و متحدانش بسیار مهم است. سقوط این دو شهر و به ویژه پایتخت اثر منفی بر روحیه مردم و ارتش اوکراین به جا میگذارد. پایداری این دو شهر در برابر سقوط هم البته تاثیر مثبت داخلی دارد و بر ارتش و افکار عمومی روسیه فشار روانی بالایی میآورد. به همین دلیل است که روسها در خارکوف خیلی تلاش کردند تا ولو به قیمت ویرانی شهر آن را به اشغال در بیاورند. در روزهای نخست جنگ که هنوز اوکراینیها از آمادگی لازم برخوردار نبودند و غربیها هم در ارسال سلاح مردد بودند و نیروهای داوطلب نیز ساماندهی نشده بودند، اگر یادمان باشد نیروهای روسیه به حومه کییف رسیدند. حتی خبرهایی آمد که ارتش روسیه وارد شهر شده و پایتخت اوکراین در مرز سقوط است. اما به تدریج اوضاع تغییر کرد و به ویژه پس از مقاومت سرسختانه در شمال، روسها از مواضع خود عقب نشینی کرده و مناطق اشغالی را واگذار کردند. در واقع روسها با یک بنبست مواجه شدند. این کشتارهایی که نشان میدهند، تجاوز، قتل عام کودکان، زنان و جنازههای آتش گرفته و گورهای دسته جمعی و … به فرض آنکه بخشی از آن درست است و کار تبلیغاتی غرب و اوکرین نیست، نشان دهنده بروز نوعی رفتار عصبی در میان ارتش روسیه است. اگر نیروهای روسی میتوانستند طبق برنامه پیشرفت کنند شاید بسیاری از این فجایع رخ نمیداد. زلنسکی قبل از خروج نیروهای روسیه از شمال اعلام کرد که ۱۵ هزار نیروی روسی کشته شدهاند. این عدد ممکن است با واقعیت فاصله داشته باشد، اما به این معنا نیست که روسیه تلفاتی نداده است. مشاور ریاست جمهوری روسیه در یک مصاحبه اعلام کرد که ما کشتههای قابل توجهی دادیم و این یک تراژدی است. یعنی ارتش روسیه هم اذعان دارد که آمار تلفات انسانی اش بیش از حد تصورش بوده است. این همه تلفات و زخمی ظرف چهل روز جنگ بی سابقه است. این آمار را تنها با جنگ جهانی میتوان مقایسه کرد. به این ترتیب باید به این نتیجه رسید که نیروهای روسی در شمال موفق نبودند و مقاومت مردمی (و نه مقاومت ارتش اوکراین) آنها را مجبور ساخته از شمال اوکراین خارج بشوند. روسها در شمال با عدم موفقیت همراه بودند و تلفات بالایی را متحمل شدند. آمار زخمیها به مراتب بیشتر است. همچنین خسارات نظامی و از بین رفتن تجهیرات نیز باید به این فهرست افزوده شود. شکست بزرگ دیگر روسیه نزد افکار عمومی مردمان این دو کشور است. مردم اوکراین ارتباط تاریخی با روسها دارند و تا سی سال پیش به همراه آنها یک ملت واحد را شکل داده بودند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز نزدیکترین ملت به به مسکو، مردمان اوکراین بودند. این وابستگی ذهنی و قلبی به روسیه باعث شده بود که آنها تحت هیچ شرایطی باور نکنند که تجمع نیروهای روس در مرزها میتواند به جنگی خانمان سوز تبدیل شود. به همین دلیل است که در همان روزهای منتهی به جنگ همواره اخبار رسیده از کییف حاکی از آن بود که اوضاع شهر عادی است و مردم روال معمول زندگی خود را پی میگیرند. تصور عمومی در اوکراین این بود که ممکن است دولت سقوط کند یا حتی پیشروی نیروهای نظامی روسیه آغاز شود. اما تحت هیچ شرایطی فکر نمیکردند که روسیه آنها را هدف بمباران و موشکهای خود قرار دهد. تجاوز، گور دسته جمعی و بسیاری از این فجایع، چهل روز پیش نزد افکار عمومی اوکراین تصوری غیر ممکن بود.
روسیه علیرغم تکذیب و ادعای ساختگی بودن تصاویر بالاخره روزی مجبور است به واقعیت اعتراف کند. پس بنابراین ما دو مقطع در جنگ داریم، مقطع اول شمال و شمال شرق است که در آن روسها ناموفق بودند. محور شرق نیز علیرغم پیشروی روسیه، هنوز اتفاق مهم و خاصی در آن روی نداده و باید ببینیم این منطقه خاص و روس زبان که قرار است به عنوان ابزار مذاکره به خدمت یکی از طرفهای جنگ بیاید، به چه نتیجهای منتهی شده و توازن قوا در آن چه سرانجامی خواهد یافت. وضعیت کریمه هم نامشخص و مبهم است. آنچه که الان برای ما مسلم است عدم موفقیت روسیه در شمال و شمال شرق و عقب نشینی از قصد اولیه خود مبنی بر تصرف پایتخت است. این جنگ ضربه دیگری نیز به روسیه وارد ساخت و دنیا ضعف ارتشی که مدعی دومین قدرت نظامی جهان بود را مشاهده کردند. جهان غرب متوجه شد که بر خلاف تصورشان، ارتش روسیه از آن درجه چالاکی و توان برخوردار نیست که تهدید مهمی به شمار آید. ما به عنوان تحلیلگر متوجه شدیم که در این ارتش عنصر هماهنگی بین نیروهای هوایی و زمینی وجود ندارد و لذا روسیه بیشتر توان خود را روی پرتاب موشک گذاشته که تبعات روانی و اخلاقی برای او دارد. اساسا توان موشکی نمیتواند نمایانگر قدرت و اقتدار ارتش یک کشور باشد.
- رهبران روسیه معتقدند کشورشان در یک نبرد مرگ و زندگی در نقشه ژئوپلیتیک جهان گیر کرده است. براین اساس به نظر حضرتعالی چه سناریوهایی در انتظار جنگ روسیه و اوکراین است؟
اگر بگویم که به دلیل حمایتی که غرب از خواستههای آقای زلنسکی نموده و تحقق این خواستهها میتواند امنیت روسیه را به خطر بیاندازد، به همین دلیل روسیه در یک وضعیت مرگ و زندگی دست و پا میزند، شاید یک مقدار افراطی است. غرب البته اشتباه کرد و به اشتباه خود برای تحریک اوکراین به ورود به پیمان ناتو اذعان نیز کرده است. این موضع خوبی نبود. در واقع غرب دلش برای اوکراین به رحم نیامده بود و میخواست با ترغیب اوکراین به عضویت در ناتو، روسیه را تحت فشار بگذارد. هم مرز شدن ناتو با روسیه میتوانست اتحادی که بین آنها و چین شکل گرفته را تضعیف کرده و روند پیشرفت روسیه از کند کند. آمریکا و بریتانیا بیشتر به دنبال این بودند که به تنشی دامن بزنند که از حجم سرمایهگذاری در روسیه کاسته شده و توسعه آن دچار مشکل بشود. همچنین آمریکا تلاش کرد تا با بحرانسازی وابستگی اروپا به روسیه را کم کند.
سناریوهایی که در رابطه با این جنگ میشود پیشبینی کرد یکی این است که در روزهای آینده حملات روسیه بیشتر بشود و از سلاحهای پیشرفتهتری استفاده بکند تا هرچه زودتر مناطق مورد نظر به تصرف ارتش در بیاید. بعد از این موفقیت برقآسا زمینه ملاقات زلنسکی با پوتین فراهم شود. زلنسکی البته بارها بر تمایل خود به گفتگوی مستقیم با پوتین تاکید داشته و اردوغان هم دایما این تقاضا را دارد. ولی به این دلیل ساده که پوتین هنوز به اهدافش نرسیده تاکنون این دیدار میسر نشده است.
سناریو بعدی این است که مقاومتی شب یه مقاومت شمال در محور شرق به وجود بیاید و ارتش اوکراین به دلیل تجهیز به سلاحهای پیشرفته اروپایی و پهبادهای ترکیهای بتواند همزمان با مقاومت مردمی، تلفات و صدماتی به ارتش روسیه وارد سازد. این روند به نوبه خود روند جنگ را طولانی میکند و کلیه معادلات را بر هم میزند.
سومین سناریو این است که آقای زلنسکی وقتی ببیند تخریبهای بیشتری دارد صورت میگیرد و شهرها در حال نابودی است و مردم تحت فشار قرار دارند. امتیازهای قابل توجهی بدهد که پوتین را تشویق کند که به میز مذاکره باز گردد. در این صورت اگرچه جنگ پایان مییابد ولی خروج نیروهای روسی دشوار خواهد بود و روسیه پس از آنکه امتیازهای لازم را از اوکراین گرفت، تلاش میکند تا امتیازهایی هم از اروپا و آمریکا دریافت کند. به ویژه روسیه بعید است که به موضوع تحریمها رسیدگی نکند. می بینید که نفس مذاکره کار پیچیدهای است و پشت یک میز و توسط دو رهبر متخاصم حل شدنی است و اتحادیه اروپا و آمریکا نیز باید به این روند ورود کرده و تعهداتی را بپذیرند.
- کارشناسان و صاحبنظران پیشبینی میکردند که در صورت وقوع درگیری نظامی، قیمت نفت خام برنت در بازارهای جهانی به بالای صد دلار صعود کند. همچنین با کند شدن یا توقف انتقال انرژی از روسیه به اروپا، نوعیتنش در ژئوپلتیک و بازار انرژی به وجود بیاید. حضرتعالی چه دورنمایی برای این وضعیت پیشبینی میکنید؟
در رابطه با انرژی تحولاتی که کارشناسان در بخش نفت و گاز پیشبینی میکردند، دقیق بود. البته قیمت انرژی پیش از جنگ هم روند صعودی داشت و با شروع آن سرعت بیشتری نیز به خود گرفت و آن را تا مرز ۱۴۰ دلار هم رساند. اگرچه اکنون کاهش چشمگیری یافته ولی همچنان نفت برنت بالای ۱۰۰ دلار معامله میشود. انگلیس و آمریکا دنبال آن است که کاملاً ارتباط انرژی روسیه با بازار اروپا قطع شده و روسیه از نظر درآمدهای نفتی و گازی تحت فشار قرار بگیرد. آمریکا تلاش میکند تا حد ممکن بخشی از بازار اروپا را به خود اختصاص بدهد. در حال حاضر نیز در زمینه صدور گاز، حجم صادرات آمریکا به اروپا سه برابر شده است. گزینههای دیگر جایگزینی گاز روسیه برای اروپا متوجه گاز آفریقا، اقلیم کردستان عراق، ترکمنستان و اسرائیل است که البته هنوز هیچ کدام آنها زیرساختهای لازم را ندارند. البته اروپا به مانند آمریکا هنوز به این سناریو پایبند نشده و نگران تامین انرژی در صورت حذف روسیه از بازار اروپا است. برخی کشورهای بلوک شرق اروپا نظیر مجارستان حتی حاضر شده تا مبلغ گاز را طبق خواست پوتین به روبل بپردازد. آلمان نیز همچنان مصر به خرید گاز از روسیه است و گویا قصد جایگزینی آن را ندارد. به همین دلیل است که زلنسکی میگوید خون اوکراینیها روی دست آلمان است و از ورود رهبران این کشور به خاک اوکراین ممانعت به عمل آورد. دامنه اختلاف در اروپا بالا گرفته و ایتالیا نیز به جمع کشورهایی پیوسته که حاضر به جایگزینی گاز روسیه با مناطق دیگر نیستند.
به نظر میرسد آلمان و ایتالیا بر این اعتقادند که آمریکا و به ویژه انگلیس قصد دارد تا به مانند اوکراین آنها را در یک تله گیر بیاندازد. موضوع انرژی و تامین آن برای این دو کشور صنعتی بسیار مهم است و طبیعی است که عدم تامین آن میتواند به اقتصاد آنها ضربات جبران ناپذیری وارد سازد و جایگاه آنها را از کشور برتر صنعتی اروپا به ردههای پائینتر تنزل داده و باعث رشد جایگاه انگلیس در این جدول شود. به ویژه که انگلیس پس از خروج از اتحادیه اروپا دست بازتری برای اتخاذ تصمیم دارد و با چالشهای اتحادیه سر و کار ندارد.
انگلیس نیازمند آن است که تا حد ممکن آلمان توان اقتصادی و صنعتی خود را از دست بدهد تا او بتواند به جایگاه تاریخی خود در قاره سبز دست پیدا کند. تحریم گاز روسیه همان فرصت تاریخی است که این کشور منتظر آن بود و اکنون تلاش میکند به آن دست پیدا کند. بنابراین میبینیم که مسئله انرژی اروپا وضعیت و سرنوشت نامشخصی دارد و کشورهای اروپایی به ویژه اروپای مرکزی آرزومند آن هستند که جنگ هرچه زودتر تمام بشود تا از شدت فشار وارد آمده بر آنها در بخش انرژی کاسته شود.
البته در دراز مدت اروپا حتما به فکر جایگزینی منابع تامین انرژی خود خواهد بود و تا حد ممکن خود را از انحصار روسیه خارج خواهد ساخت. اما در وضعیت فعلی روسیه همچنان تامین کننده اصلی باقی خواهد ماند.
- مهمترین پیامدهای جنگ روسیه با اوکراین در مورد ایران چه بود؟ همچنین تحولات مورد اشاره چه تاثیری بر مذاکرات گروه ۵+۱ گذاشت؟ آیا شما موافقید که این جنگ سایه خود را بر سر مذاکرات برجام انداخته است؟
تاثیر مستقیم جنگ روسیه با اوکراین، علاوه بر گرانی انرژی، افزایش قیمت مواد غذایی استراتژیک مانند گندم، جو، غلات و .. است. این یک بازار جهانی است و ایران نیز تحت تاثیر نوسانات این بازار قرار خواهد داشت.
جنگ اوکراین همچنین بر تحولات منطقه تاثیرگذار است. مهمترین تاثیری که ایران از این جنگ میگیرد به موضوع هستهای باز مربوط است. روند مذاکرات در برجام در آستانه نهایی شدن متوقف ماند و این به دلیل شروط جدیدی است که روسیه بر سر توافق با ایران گذاشته است. توقف برجام و توافق هستهای نتیجه مستقیم جنگ روسیه و اوکراین است.
- بحران اوکراین میتواند یکسری منافع اقتصادی را نصیب کشورهای مختلف نماید. به نظر حضرتعالی ایران چقدر از ظرفیتهای موجود توانست بهره ببرد و اگر این امر میسر نشده است، مهمترین موانع تحقق آن چیست؟
واقعیت این است که روسیه بارها نشان داده که طرف ایران نیست. در سالهای گذشته ایران همواره اصرار میکرد تا روسیه درهایش را برای صادرات ایران باز بگذارد. این تلاش و اصرار چندان موفق نبود. در حال حاضر اما به نظر میرسد بازار ۱۵۰ میلیونی روسیه درهایش را به روی ایران باز کرده و به ویژه در بخش مواد غذایی روسیه حجم خریدهای خود را افزایش داده است.
اکنون که روسیه درهای غربی را به روی خود بسته میبیند، نگاهش به جنوب و شرق تغییر کرده و این شرایط میتواند برای همسایه جنوبی این کشور بزرگ نتایج مثبتی به همراه داشته باشد و سطح روابط اقتصادی ایران و روسیه را بهبود ببخشد.
در زمینه اوکراین هم باید عرض کنم که این کشور مهمترین تامین کننده گندم ایران به شمار میآید و هر اتفاقی که بر روند صادرات تاثیرگذار باشد، میتواند یک خطر استراتژیک برای کشور ما قلمداد شود. اکنون شرایط حاکم بر اوکراین باعث شده تا واردات گندم و غلات با مشکل مواجه شود و این روند در صورت ادامه یافتن میتواند تاثیرات منفی بیشتری بر اقتصاد جامعه ایرانی به همراه داشته باشد.
- تاثیر جنگ اوکراین بر ذخایر انرژی دنیا باعث نگرانی شده است، بهویژه بعد از تحریم روسیه که قیمت نفت را به بشکهای ۱۴۰ دلار رساند. اقدام آمریکا برای ممنوع کردن واردات انرژی از روسیه هم به نگرانی از بیثباتی بلندمدت بازار انرژی اضافه کرده است. این تحولات طبیعتا نگاهها را متوجه کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه ایران کرد. به نظر شما، ایران چگونه میتوانست از ظرفیت انتقال انرژی به اروپا بهرهمند شود؟
امریکاییها تلاش کردند تا با عربستان روابط نزدیکی برقرار کنند. البته همچنان موضوع محمد سلمان و اتهامات ضدحقوق بشری، افکار عمومی را بر علیه دولت بایدن تحریک میکند؛ اما بایدن به خاطر مسئله انرژی و نقشی که عربستان میتواند به عنوان تامین کننده جایگزین در قبال اروپا ایفا کند، او را مجاب کرد تا با این کشور خاورمیانهای مذاکرات فشردهای داشته باشد.
در رابطه با ایران علاقه مندی وجود دارد که از ظرفیت ایران برای انتقال انرژی به اروپا استفاده شود. من تصورم این است که الان امریکاییها یک مقدار چشمهایشان را بستهاند تا با افزایش صادرات انرژی ایران بتوان روی قیمت جهانی اثرگذاری داشت. کاسته شدن سهم ایران از سبد انرژی جهان حتما تاثیرات منفی بر وضعیت بازار گذاشته و به افزایش قیمت در آن منجر خواهد شد. بنابراین برای آمریکاییها در مسیر صادرات انرژی ایران مانع تراشی نمیکنند.
جدا از وضعیت جهانی، واقعیت این است که در ایران تحرک لازم برای استفاده از این موقعیت استثنایی دیده نمیشود و توجهی به بازار رهاشده اروپا نمیشود. بخشی از این کم تحرکی شاید به ملاحضاتی باز میگردد که ایران در قبال روسیه دارد. واقعیت این است که در آستانه رفع تحریمها ایران بایستی بر تحرک خود بیافزاید. مثلاً خط لوله گازی که الان دارد به عراق کشیده میشود، همین را میتوانند سرعت ببخشند. یا مواردی چون جایگزینی گاز قطر برای پاکستان و ترغیب قطر برای ورود به بازار اروپا که در عمل بازار پاکستان را برای ایران قابل دسترسی میسازد. این موارد و نظایر آن، نیازمند تحرکات جدی است که متاسفانه در وزارت نفت نشانههایی از آن دیده نمیشود.
- تفکر اوراسیاگرایان حاکم بر روسیه فعلی این است که جهانی شدن همان غربی شدن و آمریکایی شدن است که باید در مقابل آن ایستاد. این نگاه با نگرش جمهوری اسلامی در مورد نظم جهانی قرابت زیادی دارد. به نظر حضرتعالی وقوع این جنگ باعث میشود که فشارها بر ایران تعدیل شود؟
نظر ایران تقریباً تا حدودی نزدیک به نظر آسیا گرایان در روسیه است. ایران معتقد است غرب میخواهد تسلط پیدا کند و جهانی شدن خیلی چیز مطلوبی نیست و ما باید نگاه به شرق داشته باشیم و مثلاً به پیمان شانگهای خیلی توجه دارد و معتقد است عضویت در این پیمان میتواند ما را به سرانجام و سرمنزل مقصود برساند. جنگ اوکراین نگاه غرب را به ایران تغییر داده. اگر تا پیش از آغاز این جنگ آمریکاییها تهدید میکردند که ایران چند روز بیشتر فرصت برای اعلام نظر خود ندارد، در حال حاضر چنین اولتیماتومهایی در کار نیست. از طرفی غنیسازی ایران دارد افزایش مییابد. آنها البته دلهره و اضطراب دارند، اما چرا دیگر به تهدیدهای خود ادامه نمیدهند. دلیل آن این است که در واقع نمیتوانند در دو جبهه بجنگند. یعنی اگر مذاکرات را قطع کنند چه میشود. یا پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع شود، چه تبعاتی در پی خواهد داشت. از این رو تحمل میکنند و بردباری نشان میدهند تا از یک تنش دیگر جلوگیری کنند. همین باعث شده نظرشان در رابطه با ایران تحلیل شود و طبیعتاً به نظر من بردباری بیشتری خواهند داشت و اجازه نمیدهند این مسئله هستهای طبق خواسته جمهوریخواهان در آمریکا یا اسرائیل و عربستان پیش برود. من فکر میکنم دولت بایدن و صحبتهایی که اخیرا آقای برینکن و پیشتر وزیر خارجه بیان کرد اینگونه استنباط میشود که دنبال یک سری راهحل هستند تا منافع ملی و جهانی خود را در رابطه با ایران تامین نمایند.
- یکی از پیامدهای عمده حمله نظامی روسیه به اوکراین را تزلزل در نظام موازنه قدرت جهانی عنوان میکنند. علیرغم اینکه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با احتیاط در خصوص عضویت اوکراین سخن رانده است، به نظر حضرتعالی عضویت احتمالی اوکراین در ناتو و جریان حرکت آن به شرق چه پیامدهایی را برای ایران به همراه خواهد داشت؟
من تصور میکنم که عضویت اوکراین در ناتو تمام شده و دیگر به هیچ عنوان اتفاق نمیافتد. حتی اگر روسیه در شرق اوکراین نیز با یک مقاومت جدی مواجه شده و عقبنشینی کند، باز هم اوکراین به عضویت ناتو در نخواهد آمد. تنها ممکن است با شرط و شروطهایی این شانس را پیدا کند که به عضویت در اتحادیه اروپا در بیاید. اوکراینیها هم میگویند ما میخواهیم اروپایی بشویم و این نیز یک امتیاز است برای آقای زلنسکی و در آینده فشار را بر روی رئیس جمهور کم خواهد کرد.
اوکراین تجربه تلخی را پشت سر گذاشت. رئیسجمهور رسما اعلام کرده که ما نمیخواهیم اوکراین به ناتو ملحق شود. اروپا و امریکا نیز دیگر اصراری به این امر ندارند. این ماجرا برای اروپا یک تجربه تلخ بود و من فکر نمیکنم این اتفاق تکرار شود که حالا بخواهیم اثراتش را بر ایران ببینیم. ناتو خیلی در رابطه با ایران سازمان فعالی نبوده و تلاشی نکرده تا در معادلات مربوط به ایران تاثیرگذار باشد. ما دو تجربه داریم یکی تجربه افغانستان که ناتو به رهبری ایالات متحده آمریکا، به مدت تقریبی ۲۰ سال در آن بود و در طی این مدت تقریبا طولانی، هیچ مشکلی برای ایران به وجود نیامد. مورد دوم مربوط به حضور ناتو در عراق است. اگرچه این حضور با عنوان و اسم رسمی ناتو نبود، اما در اتحاد جهانی به رهبری آمریکا، کشورهای عضو ناتو حضور داشتند. به این ترتیب باید اذعان کرد که خیلی با ناتو مسئله نداریم و ناتو هم نمیخواهد با ایران مسئله داشته باشد و اهدافی دیگری دارد که تحقق آن اهداف نیز تهدیدی برای ایران به شمار نمیآیند.
- حضرتعالی موضعگیری رسمی ایران نسبت به تهاجم روسیه به اوکراین را چگونه ارزیابی میکنید؟
موضع گیری ایران در این رابطه این بوده است که مقامات در ابتدا میگفتند که نباید این جنگ صورت بگیرد و ناتو مقصر است. بعد از یک مدت که روسها متوقف شدند، ایران سیاست سکوت پیش گرفت و تلاش کرد تا حد ممکن و به آرامی به اوکراین نزدیک بشود. به همین دلیل مواضع کنونی متعادلتر شده و حمایت همه جانبه از روسیه رنگ باخته است. اگرچه ایران به هر حال در سازمان های جهانی و مواضع رسمی خود به حمایت روسیه پرداخت و آراء آن به نفع روسیه به سبد ریخته شد. اما به ویژه پس از شکست روسها در شمال این مواضع تعدیل شد و اکنون به نظر می رسد مقامات ایرانی تمایل دارند تا این جنگ هرچه زودتر به پایان برسد. زیرا احساس میکنند ممکن است تداوم جنگ روی مسئله هستهای اثر منفی بگذارد و همچنین کالاها و مبادلات آنها با مشکلاتی روبرو شود.