یک فرض در کنش مرزی، بینانیّت و در میان بودگی است؛ حقیقت در میان است. اتفاقا مصلحت عمومی نیز در میان است. ترددها در میان ایوان جامعه و دیوان دولت، میتواند به تصمیمات و عملیات توسعۀ پایدار کشور بهترین کمکها را بکند و هزینۀ تغییرات را کاهش بدهد.
به نظر میرسد صف آراییهای مکرر قهرمانها و ضد قهرمانها (البته به خرج مردم و به خرج ایران) حقیقتا کسالتبار شده است. ما به سیاست دوستی، سیاست گفتگو و به توافقهای اختلافی و اختلافات توافی نیاز داریم که از طریق فضاهای مرزی و ابتکارات مرزی عاملان مختلف و اغلب معمولی بتوانند برای این جامعه خسته امکانسازی بکنند. اما چرا هنوز؛ هم حاکمان و هم مخالفانشان یکدیگر را به مشت و لگد مردمان حواله میدهند؟
بخشی از این عاداتِ سیاستورزی خصمانه در ایران ریشههای هیجانی و احساسی و منفعتی دارد: خشمها، نفرتها، عشقها، خشونتها، ستیزهجویی، عقدهگشایی، انتقام، منافع، رانتها، امتیازات وانحصارات. اما به نظر میرسد بخش بزرگ قضیه، از خطاهای شناختی ما ناشی میشود. پژوهشهای میدانی و دامنه دار کاهنمن، تورسکی و اسمیت طی چند دهۀ اخیر به این نتیجه رسید که بخش مهمی از مشکلات ما انسانها و جوامع ریشه در توهمات شناختی ما دارد.
تداعیهای خود به خودی شرطیشدهای که ما را به ادامۀ جنگیدن سوق میدهد به جای مذاکره. ما شهوداتی داریم که نه شواهد کافی برای آنها هست و نه استدلالی معتبر. ولی مدام همین دست شهودات وتداعیها در جامعه، در فضاهای عامه پسند، پوپولیستی و در شبکههای اجتماعی رواج مییابد و مبنای عمل نسلی میشود. بعد متوجه میشویم اشتباه کردیم وبه قول بعضیها گند زدیم، اما دوباره نخبگانی میآیند و باز در جای بلند قهرمانها وشهیدان میایستند و دوباره به آن نوع مفروضات نیندیشیده و توهمات شناختی و تداعیهای خود به خودی دامن میزنند که عالیخانی وابسته دستگاه است و بازرگان سازشکار است و کی وسط باز است و چه وچه وچه.
و باز به خطا و انواع توهمات ایدئولوژیک تازه منتظر میشویم که سوارانی بیایند و کار حکمرانی را یکسره بکنند وآن دموکراسی موعود پایان تاریخ را در این سرزمین نهایی بکنند. این در حالی است که جوامع در حال توسعۀ موفق نوپدید در منطقه، در آسیا، در آمریکای لاتین ودر آفریقا، از همان فضاهای میانی وآستانهای هوشمندانه و مبتکرانه استفاده میکنند، بر سر چیزهای نسبی گفتگو و توافق میکنند و کار توسعۀ خود را با زبان فنیتر وکارشناسیتر پیش میبرند.
اما آیا این فضاها وکنشهای مرزی در ایران، فقط شکل غیر رسمی، حلقهای، جرگهای و فردی دارد؟
میخواهم تأکید بکنم بنا به مطالعۀ این دانش آموز، اصلا اینطور نیست. فضاهای مرزی هرچه نهادمند بشوند بهتر. واین از طریق نهادهای واسط حرفهای، صنفی واختیارات محلی؛ نهادهای واسط مدنی، حزبی و رسانهای؛ نهادهای واسط انجمنهای علمی، فدراسیونها، خانهها، اتاقها، صندوقها، ان جی اوها، آی جی او ها، سی بییوها؛ نهادهای واسط پژوهشی دور وبر دستگاهها؛ کمیسیونها وجلسات؛ اصولا دانشگاهها و مراکز پژوهشی؛ حتی تفویض اختیارهای ساختاری در نظام اداری کشور؛ تقویت نظامهای خبره وکارشناسی؛ نهادهای مشاورهای، بازیگران آزاد، تولید متون واسناد خاکستری؛ انکوباتورهای سیاست، کاتالیزورها، بروکرها، اجتماعات سیاست ساز و تصمیم ساز، کارافرینان خط مشی که همه اینها میتوانند جزو صورتهای نهادمند وسازمان یافتۀ کنش مرزی باشند.
در کتاب «کنشگران مرزی»، صفحه ۲۳ از طریق جدولی برخی از اینها آمده است. سپس در صفحه ۲۸ نمونههای تجربه شدۀ ایرانی مثل مهندس خانه، دارالتألیف، دفتر تنظیمات، مصلحت خانه، هیأت صحیه، اتاق تجارت و مدارس و مطبوعات با نام ونشان ذکر شده است. انستیتوها و بنیادهایی مثال زده شده است. نظیر اینها زیادند. در ادامه کتاب صفحه ۴۷ به بعد بحث شده که حتی برخی کشورهای غیر دمکراتیک با ابتکاراتی در نظام اداریشان توانستهاند فضاهای لایهای، سطوح متخلخل و فضاهای آستانهای تعبیه بکنند و از این طریق دولتشان قدری و لااقل دست چپ دولت، توسط کارکنان اجتماعیتر به متن جامعه و برخی مطالبات مردمان نزدیک بشوند و گفتگوهای کارساز برای توسعه و حق و حقوق مردم شکل بگیرد.
- استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی