با تجزیه و تحلیل دورههای سن یا هرم جمعیت از نگاه سازمان بهداشت جهانی میتوان نتیجهگیری کرد که اکنون «نوجوانان» و کمتر «جوانان» در کف خیابان، معترض هستند و میانسالان و سنین بالا سکوت کردهاند. این سکوت میتواند علامتِ نارضایتی و حتی فریاد هم باشد. شعارهایی که نوجوانان و جوانان بر زبان میآورند در ۴۳ سال گذشته در اعتراضها، شورشها و طغیانها کمتر شنیده شده است!
پرسش این است که چرا نوجوانان و جوانان از اعتراض مشروع عبور کردهاند؟
علت اعتراضات جوانان هستند یا مسئولان؟
نوشتار پیشرو به دلایل شکلگیری فرآیند تدریجی اعتراضات میپردازد:
۱- شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم با بهرهگیری از نظریه «استصوابی» شایستگان و انقلابیون واقعی و نه بدلی را از قطار انقلاب پیاده کرد و جای آنها را افراد فاقد تجربه و تخصص گرفتند که شعار و وعده توخالی میدادند. غافل از اینکه حذفشدگان از چرخه انتخاب مردم در سطوح ملی، استانی و شهر دارای نفوذ، اعتبار و محبوبیت بودند. از همین نقطه، نطفه نارضایتی کلید خورد و درگذر زمان ریزش صورت گرفت و بر تعداد منتقدان افزوده شد.
۲- انتخابات آزاد، رقابتی که همه اقشار جامعه بتوانند نمایندگان خود را در مجلس، ریاست جمهوری، شوراها و… برگزینند، کمرنگ شد و درنتیجه نهادهایی که باعث بقاء و تداوم نظام میشدند، اثرگذاریشان کاهش یافت. به همین دلیل براندازان میگویند اصلاحطلبان به دلیل اینکه در وسط (بین مردم و حاکمیت) بازی میکردند باعث بقا نظام شدهاند.
۳- ارادهای در کشور برای حذف اصلاحطلبان شکل گرفت. این جریان فکری که در جامعه حائز اکثریت آرا بود از گردونه «تصمیم سازی» و «تصمیمگیری» حذف شد. این اتفاق با بهرهگیری از نظریه استصوابی باعث شد، طرفداران این طیف از نقش و کارکرد «صندوق رأی» ناامید و از انتخابات کنار بکشند. نتیجه پروسه حذف اصلاحطلبان، تشکیل مجلس و دولت با رأی حداقلی در سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ شد.
۴-معترضان در سال ۸۸ مطالبهشان از حاکمیت درباره نتیجه انتخابات ریاست جمهوری این بود که «رأی ما چه شد؟» جنبش سبز برانداز نبود، بلکه به دنبال بهرهگیری از راهکارهای قانونی برای مشارکت در اداره کشور بود. حاکمیت نتوانست معترضان میلیونی را «اقناع» کند، بنابراین آنها به جمع منتقدان پیوستند.
۵- دولت دوازدهم که با مشارکت ۷۳ درصدی آرا و مجلس دهم که با مشارکت ۶۲ درصد رأیدهندگان شکل گرفت، لوایح FATF را تأیید کردند، اما این لوایح در مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنان معطلمانده است. وقتی چنین میشود مردم از صندوق رأی ناامید میشوند و اکثر واجدین شرایط رأی به پای صندوق رأی نمیآیند.
قدیمیها میگفتند: «قطرهقطره جمع گردد وانگهی دریا شود» پروژه حذف شایستگان از مهدی بازرگان آغاز و به منتظری، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید حسن خمینی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمود احمدینژاد، اسحاق جهانگیری، حسن روحانی، علی مطهری، علی لاریجانی، خط امامیها، اصلاحطلبان و… انجامید. عدهای میپنداشتند که این افراد یا جریانهای فکری مانع رشد و توسعه کشور بودهاند، آنها میپنداشتند با یکدست شدن حاکمیت وعدههای انقلاب محقق و وضع مردم بهبود پیدا خواهد کرد. این در حالی است که شاخصهای اقتصادی و دیگر شاخصهای اجتماعی و… نشان میدهند که وضع بدتر از دورهای شده که دولتهای دفاع مقدس، سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید بر سرکار بودند.
اصولگراها به خطا میپنداشتند و میپندارند که مشکلات کشور به ویژه عصیان نوجوانان و جوانان وجود افرادی بوده که پیشتر نخستوزیر، رئیسجمهور، رئیس مجلس، معاون اول، وزیر، نماینده مجلس و… بودهاند. این انگاره در عمل اشتباه بوده است. لازم است اکنون که کشور از «درون» و «برون» دچار بحران است، این انگارهها اصلاح شود. باید دانست که کشور متعلق به مردم به ویژه نوجوان و جوانان است، آنها مطالباتی از حاکمیت دارند، بنابراین بگذارید خودشان انتخاب وزندگی کنند. وقتی مردم احساس کنند دیگران بجای آنها تصمیم میگیرند صحنه انتخابات را ترک میکنند. وقتی افراد احساس کنند دستگاه دیپلماسی کشور با کشوری مثل روسیه که سوابق تاریخی نشان میدهد دشمن دیرینه و خونی ملت ایران است طرح دوستی ریخته، نارضایتی بیشتر میشود.
وقتی دیده میشود روسیه در سازمان ملل تنها چند حامی دارد، مردم از خود میپرسند دوستی با روسیه از نوعدوستی خاله خرسه است و نهتنها سودی برای کشور و مردم نداشته و ندارد و نخواهد داشت بلکه ضرر هم خواهد داشت.
نویسنده به مسئولان توصیه میکند اگر میخواهید معترضان آرام شوند از یکسو به قانون بازگردید و از سوی دیگر اشتباهات را بپذیرید و جبران کنید.