• امروز : سه شنبه, ۵ تیر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 25 June - 2024
::: 3353 ::: 0
0

: آخرین مطالب

اگر پزشکیان قشر خاکستری را با خود همراه کند، بازی را برهم می‌زند نگاه مسعود پزشکیان به اقوام امنیتی نیست | علی مفتح شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد بیانیه حزب اعتماد ملی در حمایت از دکتر مسعود پزشکیان چرا صحبت‌های مسعود پزشکیان درباره قوانین منطقی است؟ | علی مفتح رییس‌جمهور دلخواهم کیست؟ | نعمت الله فاضلی ردصلاحیتِ ضد مشارکت شماره جدید نشریه نیم روز منتشر شد آزادیِ مدنی و دولتِ آزاد | محمدحسین زارعی چند نکته درباره حادثه سقوط بالگرد ریاست جمهوری | داود سلیمانی شهادت رئیس جمهور و هئیت همراه را تسلیت میگوئیم. پنج سناریوی پیش روی روسیه | اشتفن کاتلین (ترجمه: رضا جلالی) چرا زندانی شدن صادق زیباکلام اقدام درستی نبود؟ | محمدجواد حق‌شناس خشونت گریزی در شاهنامه | محمد رسولی آرامگاه فردوسی | محمد رسولی سوگِ اعتراضی و جایگاه زنانگی در شاهنامه و فرهنگ فارسی | محمدحسین مجتهدی حقوق بشر در شاهنامه | محمد رسولی نقش آفرینی زنان در شاهنامه زن در شاهنامه | محمد رسولی افغانستان در شاهنامه | محمد رسولی گفتمان «باید مثل آمریکا و اروپا باشیم» را رها کنیم! | علی مفتح اقدامات شهردار تهران منافع چه کسانی را تأمین می کند؟ اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم! | سعید حجاریان تسلیحات هوش مصنوعی | کیومرث اشتریان وطن فارسی | محمدکاظم کاظمی* شبی با هرات جشنواره بین‌المللی فیلم زنان هرات | الکا سادات* از گسست تا پیوند هنرمندان خطاط هرات و تهران | نیک محمدمستمندغوری* نگاهی به نهادها و نشریه‌های ادبی در هرات از ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۲ | افسانه واحدیار* اندیشه‌های اجتماعی خواجه عبدالله انصاری | سعید حقیقی جایگاه هرات در محیط فرهنگی و ادبی تاجیکستان | عبدالله راهنما* شناسنامه انجمن ادبی هرات | نارون رجایی داغ تمنا | سید ابوطالب مظفری از تسبیح تا ترنم | محمدکاظم کاظمی جامی؛ برترین چهره فرهنگی هرات | حسن امین هرات، قلب ادبیات، معنویت و تصوف در افغانستان | مرضیه سلیمانی (خورشید) پیوند هرات با آریانا و ایرانشهر | یحی حازم اسپندیار شاهنامه و هرات | محمد آصف فکرت هروی هرات از نگاه دکتر اسلامی نُدوشن | مهرداد صادقیان ندوشن هرات؛ پیوند دهنده‌ای فرهنگی ملت‌های حوزۀ نوروز | عبدالمنان دهزاد شکستن چندمین استخوان در تحویل سال | خالد قادری* هرات، نقطه‌ وصل در حوزه‌ نوروزستان | اسحاق ثاقبی داراب ظرفیت‌های هرات برای پیوندهای تاریخی حوزه‌ی تمدنی نوروز | محبوب‌الله افخمی* توهمات امارات در مورد بین المللی کردن مسئله سه جزیره ایرانی | کورش احمدی* مناقشه بر حق حاکمیت تاریخی ایران | محمدجواد حق‌شناس شبکه ملی و فراملی موزه خلیج فارس | رضا دبیری‌نژاد* حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان؛ روستانشینی و پایداری معیشتی | محمدامین خراسانی* برای صیانت از نام خلیج فارس نیازمند عزم ملی هستیم خلیج فارس در آئینه زمان | محمدعلی پورکریمی* حفاظت از نام خلیج فارس

1
بازخوانی تجربه‌های انتخاباتی كشور در گفت‌و‌گوی مهدی بيك اوغلی با محمدجواد حق شناس

ردصلاحیتِ ضد مشارکت

  • کد خبر : 17517
  • 10 خرداد 1403 - 3:18
ردصلاحیتِ ضد مشارکت
فواره چون به اوج رسد، واژگون می‌شود، مشکلات جریان اصلاحات هم از همین مقطع شکل می‌گیرد. اعتماد به نفس کاذب، انشقاق و سهم‌خواهی باعث اتلاف انرژی‌های این جریان می‌شود.

هر اندازه که بیشتر در خصوص ضرورت افزایش مشارکت مردم در انتخابات صحبت می‌شود، اهمیت و نقش شورای نگهبان در ایجاد زمینه‌های این مشارکت بیشتر نمایان می‌شود. معادله ردصلاحیت‌ها در فضای سیاسی ایران از سال ۶۸ و موعد رسمی انتخابات چهارم مجلس، به شکل و شمایل متفاوتی ظهور و بروز پیدا کرد. تا قبل از این تاریخ در زمان بنیانگذار جمهوری اسلامی، تنها در برخی موارد خاص از ظرفیت اصل ۹۹ قانون اساسی استفاده می‌شد و اغلب جریانات سیاسی امکان مشارکت در انتخابات را داشتند. از این تاریخ اما آرام آرام تفاسیر شاذ و نادر از اصل ۹۹ قانون اساسی از راه رسیدند و مسیر کنشگری سیاسی و انتخاباتی را تنها برای یک جریان خاص سیاسی در منتهی الیه جناح راست فراهم کردند. جناح چپ ایران که از انتخابات مجلس چهارم و همه ۸ سال زعامت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در فترتی ناخواسته قرار گرفته بود، در سال ۷۶، کنج عزلت را رها کرد و سیدمحمد خاتمی را برای کاندیداتوری در انتخابات قانع کرد. نتیجه انتخابات سال ۷۶ اما نه فقط جناح راست و هسته سخت قدرت در ایران را بلکه حتی جناح چپ پیروز را نیز در بهت و حیرت عمیقی فرو برد. مهدی کروبی که پس از پاسخ منفی میرحسین موسوی، نخست‌وزیر دوران امام (ره) برای نامزدی در انتخابات نگاه خود را از کوچه اختر به سمت کتابخانه ملی ایران چرخانده بود تا خاتمی را مجاب به نامزدی کند، هرگز تصور نمی‌کرد که با این تصمیم سکه دولت‌های هفتم و هشتم را به نام چپگرایان بزند. ردای ریاست‌جمهوری به همان اندازه که در ابتدا شیرین و دلچسب بود در پایان ۸ سال، اصلاح‌طلبان را دچار اشتباه و انشقاق کرد. نتیجه این انشقاق، ظهور احمدی‌نژاد و چند دهه بی‌تدبیری در ساختار مدیریت کشور بود. شورای نگهبان اما هرگز خود را برای تایید صلاحیت خاتمی نبخشید و در برهه‌های بعدی تا به امروز همه تلاش خود را صورت داد تا به زعم خود فرد فاقد صلاحیتی راهی نهادهای انتخاباتی کشور نشود! گارد شورای نگهبان اما مانند آبی بود که آتش مشارکت در عرصه سیاسی ایران را خاموش کرد. با یک چنین پیشینه‌ای ایرانیان مهیای انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری می‌شوند. «اعتماد» در سلسله گفت‌وگوهایی با فعالان سیاسی تلاش می‌کند ابعاد و زوایای گوناگون بحث مشارکت در انتخابات را مرور کند. این بار پای صحبت‌های محمدجواد حق‌شناس، فعال سیاسی و فرهنگی اصلاح‌طلب نشستیم تا روایتی تازه از بایدها و نبایدهای انتخابات برای مخاطبان فراهم شود.

  • از امروز رسما ثبت‌نام‌های انتخاباتی آغاز می‌شود. شما این روزها درباره انتخابات به چه موضوعاتی فکر می‌کنید. با چه انتخاباتی مواجه هستیم؟

اساسا انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری ایران واجد اهمیت خاصی است. پروسه‌ای که قرار بود در زمان عادی خود در سال۱۴۰۴ انجام شود، به دلیل یک حادثه غیرمترقبه، یک‌سال زودتر به وقوع می‌پیوندد. انتخابات ریاست‌جمهوری به‌طور کلی آوردگاهی است که هم نظام سیاسی حساسیت بسیاری روی آن دارد و هم مردم به خاطر اینکه سرنوشت ۴ الی ۸ساله کشور در آن تعیین می‌شود، نگاه ویژه‌ای به آن دارند. نباید فراموش کرد موضوعاتی چون بهبود یا نزول شاخص‌های اقتصادی، ارتباط با نظام بین‌الملل، تعیین رویکردهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و… متاثر از انتخابات ریاست جمهوری است.

  • با توجه به اینکه در برخی برهه‌ها نتایج انتخابات در ایران قابل پیش‌بینی است، این چالش‌ها و حساسیت‌ها آیا همواره در آوردگاه‌های انتخابات ریاست‌جمهوری وجود داشته‌اند؟

معادله انتخابات در کشورمان از سال ۷۶ تبدیل به چالشی میان ملت و حاکمیت شد. در برهه‌های قبل از دوم خرداد ۷۶ نتیجه انتخابات حتی برای عامه مردم هم قابل پیش‌بینی بود. همه انتخابات‌ها تا مقطع سال ۷۶ به جز انتخابات دولت اول و انتخابات دولت دوم آیت‌الله هاشمی قابل پیش‌بینی بودند. اما از سال ۷۶ به بعد، به دلیل شکافی که میان اکثریت جامعه در سراسر کشور (شامل نخبگان، طبقه متوسط و اقشار محروم) و طیف حاکم شکل گرفته بود، انتخابات با حساسیت و پیچیدگی‌های بیشتری انجام می‌شد.

  • دلایل شکل‌گیری این شکاف میان سیستم و ملت چه بود؟

این شکاف هم از منظر جهان‌بینی، خواسته‌ها، آرزوها، تعاریفی که برای ایرانِ آرمانی و چگونگی شکل‌گیری نظام حکمرانی در ذهن‌ها وجود داشت، روز به روز دارای فاصله جدی‌تر و معنادارتری می‌شد. نطفه این نگاه از نخستین دوره انتخابات بسته شد. به گونه‌ای که برخی اقشار مردمی از دوره اول انتخابات راه خود را از سیستم جدا کردند. البته این نگاه وزن قابل‌توجهی در کلیت انتخابات نداشت. این شکاف طی سال‌های مستمر عمیق‌تر شد تا نهایتا به موقعیتی رسید که امروز بخشی از مردم اساسا کنش خود را درعدم مشارکت در انتخابات جست‌وجو می‌کنند. این حرف من نیست آمارهای مشارکت در سه انتخابات اخیر این را می‌گوید.

  • آیا نمونه‌های مصداقی خاصی را برای این دگردیسی می‌توان نام برد؟ از چه زمانی گفتمان مردم با گفتمان رسمی مورد نظر حاکمیت تفاوت پیدا کرد؟

این فضا از انتخابات دوره دوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی با نامزدی احمد توکلی نمایان شد. توکلی آمد و بر خلاف انتظارات حاکم که هاشمی‌رفسنجانی نماد آن بود، صحبت‌های متفاوتی را بیان و ساختار را نقد کرد. حیرت‌انگیز اینکه احمد توکلی در بسیاری از حوزه‌های انتخابیه و استان‌ها بر خلاف انتظار رای آورد. در برخی استان‌ها به خصوص مناطق کردنشین رای توکلی حتی از رای هاشمی هم بیشتر بود. این رای یک تلنگر بود که نشان می‌داد پس از مشکلات سال‌های انقلاب، درگیری‌های داخلی و جنگ، مردم نوع دیگری از سیاست‌ها را در نظام حکمرانی طلب می‌کنند. طبیعی بود که این خواسته‌ها از طریق مسالمت‌آمیز و از طریق مراجعه به صندوق‌های رای پیگیری شود. وقتی احمد توکلی به نقد سیاست‌های اقتصادی دولت آیت‌الله هاشمی پرداخت، آن بخش جامعه که تغییر، تحول و دگرگونی را جست‌وجو می‌کردند به رقیب هاشمی رای دادند.

  • یعنی رای به احمد توکلی رای سلبی بود و در واقع نه به نماینده سیستم در دولت بود؟

دقیقا؛ توکلی حدودا ۵میلیون رای آورد و ۳۵درصد آرا را کسب کرد. این تلنگر اما مورد توجه حاکمیت قرار نگرفت. در دولت دوم دوران هاشمی‌رفسنجانی، ایده حاکمیت یک دست مطرح شد. برای این منظور ابتدا رییس قوه قضاییه از یک جناح خاص انتخاب شد. سپس نوبت به مجلس رسید که با تکیه بر خوانش خاص از نظارت استصوابی، بدون رقیب جدی در اختیار جناح راست قرار بگیرد. شورای عالی امنیت ملی، صدا و سیما و سایر نهادهای اثرگذار هم در اختیار همین جریان بود. در دوره دوم دولت هاشمی‌رفسنجانی ۴وزارتخانه مهم که در اختیار افراد معتدل و جناح چپ بود در اختیار چهره‌های محافظه‌کار جناح راست قرار گرفت. پس از فشارهای بسیار، سیدمحمد خاتمی از وزارت ارشاد استعفا داد، عبدالله نوری از وزارت کشور رفت و بشارتی به جای او نشست. مصطفی معین از وزارت علوم رفت و هاشمی گلپایگانی به جای او آمد و در وزارت اقتصاد و سازمان برنامه هم تغییرات لازم به نفع جناح راست انجام شد! عملا جامعه نخبگانی و فضای سیاسی پذیرفته بودند که در انتخابات ۷۶ باید مهیای پذیرش نماینده حاکمیت در قوه مجریه باشند. علی‌اکبر ناطق نوری برای ایفای یک چنین نقشی انتخاب شد.

  • جناح حاکم به اندازه‌ای از انتخاب ناطق نوری مطمئن بود که محمد جواد لاریجانی برای همراه کردن کشورهای غربی، تور اروپایی برگزار می‌کرد؟

من نمی‌دانم آیا این تصمیم با مجوز آقای ناطق انجام شده بود یا رفتار خودسرانه‌ای از سوی محمد جواد لاریجانی بود. من در این خصوص ملاحظاتی دارم. اما در کل مشخص بود که حاکمیت مایل است ناطق نوری ردای ریاست‌جمهوری را بر تن کند. پس از حضور سید محمد خاتمی و علی‌رغم پیش‌بینی جریان چپ، خاتمی با رایی ۲۰میلیونی برنده انتخابات می‌شود. به گونه‌ای که رهبری هم انتخابات دوم خرداد ۷۶ را حماسه خوانده و مهر تاییدی بر آن می‌زند. دوم خرداد۷۶ رفیع‌ترین قله مشارکت در حیات سیاسی جمهوری اسلامی است. این روند در انتخابات مجلس ششم هم تکرار می‌شود.

اما همان‌طور که می‌گویند فواره چون به اوج رسد، واژگون می‌شود، مشکلات جریان اصلاحات هم از همین مقطع شکل می‌گیرد. اعتماد به نفس کاذب، انشقاق و سهم‌خواهی باعث اتلاف انرژی‌های این جریان می‌شود. اوج این انشقاق را در انتخابات سال ۸۴ می‌توان دید که تکثر چهره‌های اصلاح‌طلب، باعث پیروزی رقیب می‌شود.

بله، ضمن اینکه پیروزی اصلاح‌طلبان باعث می‌شود جریان حاکم پس از غافلگیری اولیه، خود را بازیابی و تجدید قوا کند. ضمن اینکه با تکیه به بودجه و امکانات بالایی که داشت راهبردهای تازه‌ای تدارک ببیند. به نظرم پس از مجلس ششم در انتخابات مجلس هفتم با ردصلاحیت گسترده حدود ۷۰ نماینده، استیضاح وزرای کارآمد دولت اصلاحات مانند وزرای کشور و ارشاد، ایجاد شکاف میان حوزه‌های نظامی و امنیتی و استانداران در استان‌های مختلف و… زمینه بازگشت قطار مدیریت کشور به مسیر مورد نظر حاکمیت فراهم می‌شود. این روند تا زمان ظهور احمدی‌نژاد ادامه دارد.

  • قبل از اینکه از دوران اصلاحات خارج شویم، خوب است به ظهور جریان سیاسی منتسب به مصباح‌یزدی و دانشگاه امام‌صادق هم اشاره شود. مصباحیون چگونه هم‌زمان با قدرت‌نمایی اصلاح‌طلبان ظهور می‌کنند؟

جریان چپ در دوران فترت حدفاصل انتخابات مجلس چهارم تا دوم خرداد ۷۶، از منظر تئوریک خود را تقویت کرد. جریان چپ در بخش‌های محدودی چون تحریریه روزنامه سلام، مرکز تحقیقات ریاست‌جمهوری (آیت‌الله خوئینی مسوولیت داشت) و البته در بطن دانشگاه‌ها دارای نفوذ بود. پس از محدودیت‌های اعمال شده علیه جریان چپ، این جریان بیشتر به دنبال تحلیل، گفتمان‌سازی و نظریه‌پردازی رفتند. در واقع بن‌مایه مرکزی تئوری اصلاحات که در سال ۷۶ خود را نشان داد در این برهه طراحی و تدوین شد. گفتمانی که بر توسعه همه‌جانبه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و…تاکید داشت و به‌طور ویژه به موضوعاتی چون شایسته‌سالاری، توسعه سیاسی، آزادی بیان و رسانه، آزادی احزاب، ارتقای جایگاه زنان، توجه به اقلیت‌های قومی و… می‌پرداخت. جریان حاکم پس از حماسه ۲خرداد احساس کرد برای تداوم قدرتش تنها به پول و ابزار و گزاره‌های سخت‌افزاری نیاز ندارد، بلکه باید به گفتمان‌سازی و کادرسازی هم توجه نشان دهد. تا قبل از این، گفتمان‌سازی جریان راست در نهادهایی چون روزنامه رسالت، حزب موتلفه و جامعه روحانیت مبارز تدوین می‌شد. پس از سال ۷۶، محافظه‌کاران تلاش کردند جدا از حوزه علمیه، نهادهای دیگری را هم برای گفتمان‌سازی و کادرسازی تاسیس کنند. یکی از مهم‌ترین حرکت‌های حاکمیت، تاسیس دانشگاه امام صادق تحت مدیریت آیت‌الله مهدوی کنی بود. این ساختار حتی با استفاده از نیروهای دانشگاه و با نظارت بیشتر و با ترکیبی از آموزه‌های فقهی و دانشگاهی بود. دانشجویان باید تمام وقت در دانشگاه امام صادق حاضر می‌شدند و از کلاس‌های اخلاق آیت‌الله مهدوی کنی هم بهره می‌بردند. به دانشجویان این دانشگاه گفته می‌شد قرار است در آینده ساختارهای اجرایی، تقنینی و اجرایی را راهبری کنند. در کنار این ساختار یک آکادمی هم در قم تحت مدیریت برادران حسینی (سید منیر حسینی و برادران) شکل گرفت که خوانش‌های خاص خود را از اسلام شیعی و فقاهتی با نگاهی بنیادگرایانه دنبال می‌کرد. طبیعی هم بود که مورد توجه هسته سخت قدرت قرار گیرد. تزریقات مالی، بودجه‌های سالانه رسمی و غیر رسمی و حمایت‌های فراوان به این نهادها سرریز شدند. این دو بال (حوزه علمیه و دانشگاه امام صادق) آرام آرام در امتداد هم حرکت کردند و اقدام به تربیت نیروهایی مجهز به گفتمان مدنظر خود کردند. گفتمان مصباحیون هم در این فضا ارایه شد.

  • جریان اصلاحات هم در سال ۸۴ اشتباهات استراتژیکی داشتند و خود را فاتح بلامنازع هر نوع انتخابی تفسیر می‌کردند. نباید اشتباهات اصلاح‌طلبان را فراموش کرد؟

با شما موافقم، اصلاح‌طلبان دچار نوعی اعتماد به نفس کاذب شده بودند. آن‌ها علی‌رغم ضربه اساسی انتخابات مجلس هفتم، همچنان در فضای سال۷۶ تنفس می‌کردند. در واقع دچار توهم جایگاهی شده بودند. اشتباه بزرگ این جریان باعث شد، جریان رقیب قدرت را بدون دردسر به دست بگیرد. جریان ناشناخته‌ای (احمدی‌نژاد) روی کار آمده بود که هم و غمی جز زدن نمادهایی چون آیت‌الله هاشمی، خاتمی و عبور از چهره‌های سنتی راست مانند لاریجانی، ناطق نوری، احمد توکلی و قالیباف نداشت. حلقه اتصال این طیف با جریان مصباح هم بسیار محکم بود. در ۴سال دوم دولت، باز هم شکاف میان طیف احمدی‌نژاد و حاکمیت شکاف گرفت. مشکلاتی که در دولت‌های هاشمی و خاتمی مسکوت مانده بود در دولت احمدی‌نژاد کاملا نمایان شد.

  • در این بین ماجرای سال۸۸ هم شکل گرفت و نهایتا با آسیب‌های فراوان کشور وارد اتمسفر انتخابات سال۹۲ شد؟

حاکمیت به دنبال این بود زخم وارد شده بر رابطه ملت و حاکمیت در سال ۸۸ را در سال ۹۲ التیام بخشد. با تمهیداتی که با تکرار می‌کنم سید محمد خاتمی و چرخش سیاسی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و همچنین پیام‌های محصورین شکل گرفته بود، باز هم قطار مدیریت و برنامه‌ریزی کشور به مسیر برنامه‌ریزی‌های معقول‌تر بازگشت. حتی جریان راست سنتی با محوریت افرادی چون ناطق نوری و علی لاریجانی هم وارد میدان شدند تا مشارکت در انتخابات بالا رفته و رای ۲۰میلیونی به نفع خردورزی تکرار شود. حسن روحانی در اثر مجموعه این تحولات راهی پاستور شد. باز هم در دوره دوم دولت روحانی به جای توجه به پایگاه رای و مطالبات مردم، تعامل با حاکمیت در دستور کار قرار گرفت. البته دولت روحانی به دلیل پیروزی ترامپ بدشانس هم بود. سرنوشت مجلس دهم هم تفاوت چندانی با وضعیت دولت دوم روحانی نداشت. مردم باز هم از رای خود مایوس شدند و احساس کردند مشارکت آن‌ها در انتخابات کمکی به تحقق خواسته‌های‌شان نمی‌کند. دو پیام در امتداد هم آمد، یک پیام توسط نهادهای حاکم و جریانات ضد رای که رای مردم را تزئینی می‌دانستند. دومین پیام هم مرتبط با عملکرد نهادهای انتخاباتی بود.

  • چه کارهایی می‌بایست انجام شود که انجام نشد؟

در دولت اول روحانی کارهای خوبی شد اما در دولت دوم به مطالبات مردم بی‌توجهی شد. در دولت اول، مشکلات با مردم در میان گذاشته می‌شد، رسانه‌ها جایگاه خود را داشتند، افراد برجسته‌ای در کابینه بودند و…اما در دولت دوم سکوت عمیقی حاکم می‌شود. کنش لازم در دفاع از حقوق مردم صورت نمی‌گیرد و تدابیر درستی در رخدادهای اعتراضی سال‌های ۹۶ و ۹۸ صورت نمی‌گیرد. ماجرای گرانی بنزین، بحران سقوط هواپیمای اوراینی و…ارتباط بین ملت و دولت را خراب کرد.

  • قبول دارید، در این بازه زمانی گفتمان اصلاحات هم به روزآوری نشده بود و این گفتمان پس از حدود ۳دهه نحیف شده بود؟

کم کاری جدی هم در احزاب اصلاح‌طلب و هم در چهره‌های شاخص اصلاح طلب مشاهده می‌شود… متناسب با نیاز روز گفتمان سازی و کادرسازی نشد. نیازهای هر دهه با نیازهای دهه قبل متفاوت است. امروز دهه هشتادی‌ها و نسل zگفتمان ویژه خود را طلب می‌کنند. در این بخش کم کاری‌های جدی را شاهدیم.

  • پس از دولت روحانی راهبردهای حاکمیت و کنشگری مردم و فعالان سیاسی چه سمت و سویی به خود گرفت؟

پس از این برهه، جریان حاکم دوباره ایده حاکمیت یک دست را روی میز گذاشت. ضمن اینکه دیگر چهره‌ای چون هاشمی‌رفسنجانی هم حضور نداشتند تا راهبری جریان را انجام دهند… خاتمی محدودیت‌های بسیاری دارد و حتی اجازه چاپ عکس و مطالب او به روزنامه‌ها داده نمی‌شود. حصر همچنان برجاست و ناامیدی مردم ریشه دوانده است. در این شرایط انتخابات سال ۱۴۰۰ نوعی بازگشت به سال‌های قبل از دور دوم هاشمی‌رفسنجانی باز می‌گردد. یعنی نتیجه انتخابات دوباره پیش‌بینی‌پذیر می‌شود. در انتخاب رییسی حاکمیت تلاش کرد اشتباه میدان دادن به احمدی‌نژاد را تکرار نکند. رقابتی محدود میان نیروهای خودی شکل می‌گیرد و ابراهیم رییسی ردای رییس‌جمهوری را به تن می‌کند. مشارکت در انتخابات زیر ۵۰درصد می‌شود. در ادامه وضع بدتر می‌شود در آخرین انتخابات جدا از آرای باطله ۳۳درصد در کل کشور مشارکت دارند. از سوی دیگر فرد منتخب نتوانست هیچکدام از وعده‌های ارایه شده مانند ساخت ۱میلیون مسکن، اشتغالزایی ۱میلیونی در هر سال، نصف کردن تورم، مقابله با فساد و… را محقق کند. امروز بزرگترین مفاسد تاریخ جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر به وقوع پیوسته است. فساد ۳.۷میلیارد دلاری با دخالت ۲وزیر کابینه، نمونه این وعده‌های بر زمین مانده است. بالاترین رکوردهای تورم، گرانی‌های فزاینده مسکن و سایر اقلام، بالاترین نزول ارزش پول ملی و… ماحصل انتخابات سال ۱۴۰۰ است. دو وزیر کابینه به خاطر فساد عزل شده، متهم می‌شوند و حکم قضایی علیه آن‌ها صادر می‌شود. البته در این دولت اتفاق‌ها مثبتی چون ترمیم رابطه ایران با عربستان (البته با دخالت چین) هم رخ می‌دهد.

  • با عبور از این دوران پر فراز و نشیب آیا می‌توان تحلیلی از دیدگاه عمومی مردم ارایه کرد؟

گروهی از مردم امروز به این نتیجه رسیده‌اند که نکند بخشی از مشکلات ناشی ازعدم مشارکت در انتخابات باشد. این اتفاق مثبتی است اما باید توجه داشت، مشارکت مردم یک روی سکه است. روی دیگر زمینه‌سازی برای مشارکت، اراده حاکمیت برای ایجاد زمینه‌های مشارکت است. در انتخابات اخیر میزان مشارکت به حدود ۳۱ درصد رسیده است. این مشارکت در دور دوم به کمتر از ۸درصد می‌رسد. ادامه این روند ممکن نیست. ایران در برخی حوزه‌ها در حوزه منطقه حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. اما قدرت همواره با تکیه بر سلاح و تکنولوژی و…تداوم پیدا نمی‌کند. کره شمالی همه این ابزارها را دارد اما نفوذ و قدرت ندارد. امروز برای کسب قدرت در حوزه‌هایی چون اقتصاد، سیاست، گفتمان‌سازی، انسجام ملی، رفاه اجتماعی و رضایت مردم از حاکمیت باید اثرگذار بود. نماد این نوع قدرت هم در مشارکت مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری نمود دارد. اما زخمی که از سال ۸۸ ایجاد شده بود و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در سال ۹۲ تلاش کردند آن را مرهم نهند، به حال خود رها شده و در حال عفونی شدن است. حتی اصولگرایان سنتی و اعتدالگرایان هم از دایره خودی‌ها بیرون انداخته شده‌اند. ماجرای ردصلاحیت حسن روحانی برای انتخابات خبرگان هم لطمات جدی بر روند مشارکت مردم در آوردگاه‌های سیاسی وارد ساخت. لازم است قوه عاقله نظام، فکری به حال این زخم‌ها و این شکاف‌ها کند.

  • حاکمیت چگونه می‌تواند این شکاف را مرهم نهاده و بر زخم‌ها مرهم نهد؟

جریانی نیاز است که مبتنی بر صلح، شایسته‌سالاری، بهبود مناسبات ارتباطی و… بتواندوارد میدان شود. در سال ۱۴۰۰ چهره‌هایی چون لاریجانی، ضرغامی، جهانگیری و… ردصلاحیت شدند. در سال ۹۲ هم هاشمی‌رفسنجانی رد صلاحیت شد. این رویکرد با فلسفه جمهوریت نظام و اراده اکثریت همخوان نیست. این رویکردها باید اصلاح شود. ضمن اینکه جریان اصلاحات هم باید با تدبیر بیشتر عمل کند. نباید این پیام ارسال شود که اصلاحات به دنبال پنجه کشیدن بر چهره حاکمیت است. در صورت مورد توجه قرار دادن این ضرورت‌ها می‌توان امیدوار بود که برخی چهره‌های مورد اقبال عمومی وارد میدان انتخابات شوند و با رویکرد حاکمیت مشارکت در انتخابات بالا برود. برای این منظور لازم است به گزاره‌هایی چون دوری نظامیان از سیاست، پرهیز از تندروی و… توجه شود. همانطور که انتخاب خاتمی در سال ۷۶ سایه جنگ را از سر ایران برداشت، مشارکت مردم دراین انتخابات هم می‌تواند کشور را از مشکلات فعلی عبور دهد. مردم ایران هم ثابت کرده‌اند در صورت وجود زمینه‌های لازم در انتخابات حضور پیدا می‌کنند.

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=17517
  • 34 بازدید

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.