شورش «واگنرها» در روسیه، خبر اول جهانی است. به قدر کافی از نزدیکی واگنرها به «پوتین» و نیروهای امنیتی، در رسانه ها مطلب آمده است. بد نیست از زوایه دیگری و مرتبط با ایران نیز موضوع را ببینیم. به نظرم در ابعادی گروه واگنر قابل قیاس با لباس شخصی ها در ایرانند: واگنرها، گروه باصطلاح شبه نظامی (و نه نظامی)؛ ارتش خصوصی (و نه ارتش به معنای متداول) و برخی اعضایش زندانیان روسی که در ازای جنگیدن در اوکراین آزاد شدند. با این وصف به جای فرمان از نهادهای شناخته شده روس، از پوتین و برخی مقامات امنیتی رده بالا فرمان می گیرند:
۱. در ایران در زمان سرکوب اعتراضات مردمی، در موقعیت های مختلف، افرادی که نشانه رسمی و نظامی و انتظامی و … نداشتند، و مثلا مورد اعتماد مقامات بودند، تحت عنوان «لباس شخصی-ها» به صورت باصطلاح «آتش به اختیار»، به جان و مال مردم می افتادند. اینان حتی گاه شامل اراذل و اوباشی زندانی می شدند که با آزادی، شارژ می شدند، تا مثلا جوانان و نوجوانان این مملکت را به هر طریق که ممکن است (از قتل تا ضرب و شتم و هتک و….) از صحنه بیرون سازند. (تفاوت عمده واگنرها با لباس شخصی ها، عمدتا به شیوه پوشش ظاهری آنان مربوط است، تا کارکردها!)
۲. جدای از نامشروع و غیرقانونی بودن وجود این سنخ گروهها و اقداماتشان (گروههایی که زشت ترین عملکرد را بدون هیچ پاسخگویی، علیه مردم دارند)، اما اینکه دامنه این آتش به اختیاری؛ یعنی فعالیت های فراتر از قانون (و در عین حال در حمایت نهادهای رسمی) تا کجاست، جای تامل دارد؟ تجربه «روسیه» امروز نشان می دهد که این نیروهای مورد اعتماد مقامات، که حتی حاضرند فراتر از مرزها هم گاه به نفع حاکمیت عمل کنند (واگنرها)، ممکن است در زمانی هماهنگ با خواست مرکز نشینان عمل نکنند! اگر اینان احساس کنند که مورد بی مهری اند، و یا… بسیار ظرفیت دارند که در صورت احساس قدرت، علیه دولت مرکزی شورش کنند!.
۳. در ایران، واگنرها و لباس شخصی ها که در سایه، از سوی جریان های گوناگون اطلاعاتی و امنیتی تغذیه می شوند، این ظرفیت را دارند که با توجه به تعارضات پشت پرده بین حامیان و اربابانشان، حتی به جان هم بیفتند و اگر نگوییم که دولت مرکزی را تهدید کنند! در هر صورت، حتی اگر اقدامات واگنرها، با هماهنگی اصحاب قدرت هم باشد (یعنی پوتین برای تسویه حساب داخلی و فرافکنی عدم موفقیت هایش در اوکراین، واگنرها را وارد میدان کرده باشد)؛ بلاشک نشانه وجود ضعف و گسست در حاکمیت است. راه حل جبران ناتوانی ها، نیز پافشاری بر سیاست های غلط و ایجاد «دولت در دولت» نیست.
۴. واقعا جای پرسش هم دارد از کجا که در ایران (و نیز حتی در روسیه)، ستون پنجم دشمن و نفوذی های بیگانگان، تحت عنوان لباس شخصی ها، گسست ها را دامن نزنند، زخم های عمیق ایجاد نکنند و کشور را به بن بست نکشانند؟ (برخی از برخوردهای بسیار خشن با دسته گُل های این مملکت، مثلا در «جنبش نسل زد» در سال گذشته، واقعا نمی تواند کار نیروهای خودی که فرزندان این ملت اند، باشد!)
۵. در یک کلام آنکه، حاکمیت در ایران به جای آشتی با مردم، حمایت از نهادها و جریان های مردمی، پشتیبانی از فعالیت های نهادینه و موجه، رعایت حقوق طبقات و شئونات که به جهت علاقه به کشور، لطفشان دایم است، اگر به گروههایی از جنس واگنرها دلشان را خوش کنند، و آنان را به جان ملت بیندازد و یا …، روزی ممکن است سخت از همین نواحی آسیب بخورند، در حدی که جبرانش هم کار سهلی نباشد. این درس روشن روسیه امروز و واگنرها، برای مقامات است (العاقل اشاره!). حسن ختام کلام، رند شیراز؛ حافظ باشد که:
بنده پیرخراباتم که لطفش دایم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
محدثی: ضمن سپاس از دکتر منصورنژاد عزیز، گمان من این است که مقایسهی میان وضعیت کنونیی روسیه و ایران چندان موجه نیست. بهنظر میرسد نوع روابط میان نیروها در ایران و روسیه و ساختار درونیی گروهها و سازمانهای نظامی و شبهنظامی در ایران و روسیه تفاوت فاحشی با هم دارند.