ای ز اندوه تو پر خون دل ما
دم به دم از تو جگر خون دل ما
شادروان حسن کریمی درگذشت و ما را در اندوهی جانکاه باقی گذاشت.
کاروان شهید رفت از پیش
و آن ما رفته گیر و میاندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
واز شمار خرد، هزاران بیش
آنکه او را بر آسمان رخت است
در زمین باز جستنش سخت است
در زمین جرم و استخوان باشد
و آسمانی بر آسمان باشد.
ما ماندیم و یاد او
یاد خوبیهای او
حاج حسن کریمی نه تنها منش اخلاقی داشت، بلکه خود سرمشق اخلاق بود. شجاع و مهربان، برادر و پدر، دوستدار دوستداشتنی، کریم و اهل بذل، در دوستی خالص و با وفا، آزادمنش و عیبپوش بود.
هر کدام از این اوصاف دنیایی است در لفظ کوچک. در گذر سالها دوستی، این فرصت را داشتم تا تمام این خصائل را از نزدیک در او ببینم. از تکبّر به دور بود. تشنه دانش و معارف، شیفته زیبایی، خوش سفر، اهل رحمت و گذشت، جفاکش و وفاپیشه بود. دنیا در نظرش کم ارزش بود. تکیهگاه دوستان بود و بار همه را به دوش میکشید و خود بار کسی نبود.
به شجاعتش در عمرم کسی را ندیدم. چرا از غم فقدان او نجوشیم. عاشق دیدن انسانهای بزرگ بود. عاشق آموختن و سیر و سفر بود. دنیا دیده بود. نیک و بد روزگار دیده بود. بسیار زنان و مردانی که آزادی خود را مدیون ایشان بودند.
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود
از چنگ منش اختر بد مهر بدربرد