فروغالزمان فرخزاد، در هشتم دی ماه ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. فرزند چهارم سرهنگ محمد فرخزاد و توران وزیریتبار، زودتر از آنکه فکرش را بکند به وادی شعر و ادبیات گرایش پیدا کرد. در میان خواهران و برادران او، پوران و فریدون نیز به هنر و ادبیات علاقمند شده و هر یک در رشته کاری خود سرآمد هم روزگاران خود بودند. با این وجود، فروغ فرخزاد را نه تنها در میان اهالی خانواده، بلکه در میان شاعران ادبیات فارسی بایستی نمونهای منحصر به فرد و شاخص در نظر گرفت. شاعری که با توانایی زبانی، سبک شعری و زندگی ساختارشکنانه خود، الگوی موفقی از یک زن عصیانگر را به نمایش گذاشت و بر بسیاری از شاعران و هنرمندان همدوره و پس از خود، موثر واقع شد.
فروغ در سال ۱۳۳۰ و در حالی که تنها ۱۶ سال داشت، با پرویز شاپور که بعدها به یکی از مهمترین طنزپردازان معاصر تبدیل شد، ازدواج کرد. شاپور از اقوام دور مادری فروغ بود و در زندگی مشترک کوتاهش با فروغ، تجربهای عاشقانه را برای او رقم زد. اگرچه طول این زندگی مشترک چندان به درازا نکشید و تنها چهارسال پس از آغاز، به سرانجام رسید. با این حال هیچ گاه، هیچ یک از آنها در مورد این دوره کوتاه زبان به گلایه نگشود و سعی نکرد خاطره تلخی از آن به یادگار بگذارد. کامیار شاپور تنها یادگار این زندگی کوتاه عاشقانه، بعدها نامههای عاشقانه مادرش را منتشر کرد و تلاش نمود تا زندگی کوتاه این زوج ادبی را تا همیشه در اذهان عموم عاشقانه نگاه دارد.
فروغ فرخزاد، پس از جدایی از شاپور، راهی سفر به اروپا شد و تلاش کرد تا با آشنایی با فرهنگ و زبان ادبیات غرب، به تجربههای شاعرانه خود، سمت و سوی مناسبی بدهد. فروغ در این سفر توانست ضمن آشنایی با فرهنگ مدرن اروپایی به زبانهای ایتالیایی، فرانسه و آلمانی تسلط نسبی پیدا کرده، آثار برجسته ادبیات غرب را مطالعه نماید. او در سال نخست ازدواجش، اولین مجموعه شعری خود را تحت عنوان اسیر منتشر کرده بود. این اثر از نظر قابلیت ادبی و ظرفیتهای زبانی چندان موفق نبود، اما در برخی از اشعار و ابیات آن میشد با رگههایی از ظهور یک شاعر نوگرا مواجه شد.
غیر از سفر اروپا، آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی، در تغییر دیدگاههای اجتماعی و تحول فکری و ادبی فروغ نقش مهمی ایفات نمود. این آشنایی همچنین در زندگی شخصی آنها نیز تغییرات مهمی بر جای گذاشت و یکی از عوامل جدایی فروغ از شاپور را باید در ایجاد علاقهای جستجو کرد که میان او و ابراهیم گلستان به وجود آمده بود.
ابراهیم گلستان همچنین باعث شد تا نگاته فروغ از ادبیات متوجه سینما شده، در این مدیوم تازه طبع آزمایی کند. بازی در چند اپیزود تبلیغاتی و ساخت مستند ارزشمند «خانه سیاه است» حاصل این تجربه اندوزی است.
فروغ فرخزاد در سالهای آغازین دهه ۱۳۴۰، علاوه بر مستند ماندگار «خانه سیاه است»، اثر ماندگار شعدی خود را نیز منتشر کرد. «تولدی دیگر» به اذعان بسیاری از منتقدان ادبی در زمره مهمترین آثار ادبی قرن چهاردهم خورشیدی قرار دارد و از برترین آثار ادبی شاعران زن ایران در طول تاریخ به شمار میآید. فروغ همزمان با چاپ این کتاب ارزشمند، برای نخستین بار تجربه بازیگری بر روی صحنه را نیز در کارنامه خود ثبت کرد. نمایشنامه «شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده» اثر «لوئیجی پیراندلو» که به کارگردانی «پری صابری« در سال ۱۳۴۲ به اجرا درآمد، بازی چشمگیر فروغ را برای همیشه به خاطر طرفداران او و مشتاقان هنر نمایش به یادگار گذاشت. او در این سالها همچنین اشعار مجموعه آخر خود را نیز سرود. اگرچه مجال انتشار «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» تا سالها پس از مرگ او فراهم نشد.
پرده آخر زندگی پر التهاب و پرفراز و نشیب فروغ فرخزاد، همچون تمام سالهای زندگی او شاعرانه و غیر قابل تصور است. در ساعت ۱۶:۳۰ بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، فروغ فرخزاد هنگام رانندگی با خودروی جیپ ابراهیم گلستان، در خیابان لقمانالدوله ادهم دچار حادثه شد و بر اثر آن جان خود را از دست داد. چند بچه که با بیاحتیاطی به خیابان دویده بودند، باعث شدند تا فروغ برای جلوگیری از برخورد با آنها تغییر ناگهانی در مسیر حرکت خود بدهد و همین عامل به چپ شدن ماشین و افتادن آن در جوی بزرگ کنار خیابان انجامید. اتفاقی که در نهایت به مرگ زودرس او انجامید و ادبیات و هنر ایران را از شاعری توانا، هنرمندی جشور و زنی عصیانگر محروم ساخت.